انوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۲۱
ترا من دوست میدارم ندانم چیست درمانم صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۰۸۰
آن لاله عذاری که منم داغ و کبابش مولوی : دفتر اول
بخش ۲ - عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور و تدبیر کردن در صحت او
بشنوید ای دوستان این داستان کمالالدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۰۲
.... عشق تو فیروز مباد غزالی : عنوان سوم - در معرفت دنیا
فصل دوم
پس وی را در دنیا به دو چیز حاجت است، یکی آن که دل را از اسباب هلاک نگاه دارد، و غذای وی حاصل کند و دیگر آن که تن را از مهلکات نگاه دارد و غذای وی حاصل کند. واعظ قزوینی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۶۲
ز اندیشه بد گوست، کرم های لئیمان جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۳۷
در سرم هست که سر در سر کار تو کنم رفیق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۷۴
افکند مرد چنین گر نگه پرفن تو سنایی غزنوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۱
معشوقه از آن ظریفتر نیست امیر پازواری : دوبیتیها
شمارهٔ ۲۰۱
امیر گنه: گشت «لیته کُوه» خجیره نورعلیشاه : جامع الاسرار
بخش ۱۳ - حکایت در نواسنجی عدالت
روزی به قبرستانی درگذر بودم و در بحر آفرینش غوطه ور مشعل زرین مهر از سقف سیمین سپهر فروزان بود و صحن زمین از تابش آن سوزان شراره هوا درسر شعله ور شد و پشت پا از عرق جبین تر آفتاب جهانسوز قیامت از مشرق فکرت در فضای خیال تابان گشت و شاهین میزان عدالت در عرصه جلال و جمال بصید طایران اعمال نمایان قوه واهمه دست تصرف در دامن تخیل زده به حفظ تصورات درک معانی میکرد و از قضایای دارالقضای ربانی کشف رازهای نهانی لیکن از تصور این قضیه تحملی داشت و از تصدیق این رویه تاملی ناگاه کودکی با صورت حزین از گوشه قامت نو افراخته لب معجز بیان بترنم باز کرد و بخواندن کلام مبین آغاز که فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره دل از استماع آن سراپا گوش شد و از نشانه صهبای حقیقت مدهوش ظلمت شک بنور یقین زائل شد و حجت منکران دین مبین باطل. واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۵۵۹
ویرمه، چوق رنگ گل عارض جانانمزه غزالی : عنوان سوم - در معرفت دنیا
فصل چهارم
مثال اول: بدان که اول جادوی دنیا آن است که خویشتن را به تو نماید چنان که تو پنداری که وی ساکن است و با تو قرار گرفته و وی جنبان است و بر دوام از تو گریزان است ولکن بتدریج و ذره ذره حرکت می کند و مثل وی چون سایه است که در وی نگری ساکن نماید و وی بر دوام همی رود و معلوم است که عمر تو همچنین بر دوام می رود و بتدریج هر لحظتی کمتر می شود و آن دنیاست که از تو می گریزند و تو را وداع می کند و تو از آن بی خبر. نیر تبریزی : لآلی منظومه
بخش ۴۹ - رباعی در آستان مقدس حضرت علی بن موسی علیه السلام گفته
ای شیر خدا علی عالی دستی صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۰
تن پرستی زیر دست خاک می سازد مرا صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۲
برگ عیش آماده از فقر و قناعت شد مرا قاآنی شیرازی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶۷ - در مدح خاقان خلد آشیان فتحعلی شاه مغفور و شجاع السلطنه فرماید
پدری و پسری سایه و نور یزدان رفیق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۷۳
خوش تر ز طوبی است به خوبی نهال تو سلمان ساوجی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۴
نمیدانم که نی چون من چرا بسیار مینالد؟ اسیر شهرستانی : غزلیات
شمارهٔ ۷۰۶
بر دلم آغوش صلح کل گشاید جنگ عشق
غزل شمارهٔ ۲۲۱
ترا من دوست میدارم ندانم چیست درمانم صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۰۸۰
آن لاله عذاری که منم داغ و کبابش مولوی : دفتر اول
بخش ۲ - عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور و تدبیر کردن در صحت او
بشنوید ای دوستان این داستان کمالالدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۰۲
.... عشق تو فیروز مباد غزالی : عنوان سوم - در معرفت دنیا
فصل دوم
پس وی را در دنیا به دو چیز حاجت است، یکی آن که دل را از اسباب هلاک نگاه دارد، و غذای وی حاصل کند و دیگر آن که تن را از مهلکات نگاه دارد و غذای وی حاصل کند. واعظ قزوینی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۶۲
ز اندیشه بد گوست، کرم های لئیمان جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۳۷
در سرم هست که سر در سر کار تو کنم رفیق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۷۴
افکند مرد چنین گر نگه پرفن تو سنایی غزنوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۱
معشوقه از آن ظریفتر نیست امیر پازواری : دوبیتیها
شمارهٔ ۲۰۱
امیر گنه: گشت «لیته کُوه» خجیره نورعلیشاه : جامع الاسرار
بخش ۱۳ - حکایت در نواسنجی عدالت
روزی به قبرستانی درگذر بودم و در بحر آفرینش غوطه ور مشعل زرین مهر از سقف سیمین سپهر فروزان بود و صحن زمین از تابش آن سوزان شراره هوا درسر شعله ور شد و پشت پا از عرق جبین تر آفتاب جهانسوز قیامت از مشرق فکرت در فضای خیال تابان گشت و شاهین میزان عدالت در عرصه جلال و جمال بصید طایران اعمال نمایان قوه واهمه دست تصرف در دامن تخیل زده به حفظ تصورات درک معانی میکرد و از قضایای دارالقضای ربانی کشف رازهای نهانی لیکن از تصور این قضیه تحملی داشت و از تصدیق این رویه تاملی ناگاه کودکی با صورت حزین از گوشه قامت نو افراخته لب معجز بیان بترنم باز کرد و بخواندن کلام مبین آغاز که فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره دل از استماع آن سراپا گوش شد و از نشانه صهبای حقیقت مدهوش ظلمت شک بنور یقین زائل شد و حجت منکران دین مبین باطل. واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۵۵۹
ویرمه، چوق رنگ گل عارض جانانمزه غزالی : عنوان سوم - در معرفت دنیا
فصل چهارم
مثال اول: بدان که اول جادوی دنیا آن است که خویشتن را به تو نماید چنان که تو پنداری که وی ساکن است و با تو قرار گرفته و وی جنبان است و بر دوام از تو گریزان است ولکن بتدریج و ذره ذره حرکت می کند و مثل وی چون سایه است که در وی نگری ساکن نماید و وی بر دوام همی رود و معلوم است که عمر تو همچنین بر دوام می رود و بتدریج هر لحظتی کمتر می شود و آن دنیاست که از تو می گریزند و تو را وداع می کند و تو از آن بی خبر. نیر تبریزی : لآلی منظومه
بخش ۴۹ - رباعی در آستان مقدس حضرت علی بن موسی علیه السلام گفته
ای شیر خدا علی عالی دستی صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۰
تن پرستی زیر دست خاک می سازد مرا صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۲
برگ عیش آماده از فقر و قناعت شد مرا قاآنی شیرازی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶۷ - در مدح خاقان خلد آشیان فتحعلی شاه مغفور و شجاع السلطنه فرماید
پدری و پسری سایه و نور یزدان رفیق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۷۳
خوش تر ز طوبی است به خوبی نهال تو سلمان ساوجی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۴
نمیدانم که نی چون من چرا بسیار مینالد؟ اسیر شهرستانی : غزلیات
شمارهٔ ۷۰۶
بر دلم آغوش صلح کل گشاید جنگ عشق