سعدی : غزلیات
غزل ۴۵۱
دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران
سعدی : غزلیات
غزل ۲۱۴
سرمست ز کاشانه به گلزار برآمد
سعدی : غزلیات
غزل ۲۱۸
آن سرو که گویند به بالای تو ماند
سعدی : غزلیات
غزل ۵۵۶
گر کنم در سر وفات سری
سعدی : غزلیات
غزل ۱۶۷
گر از جفای تو روزی دلم بیازارد
سعدی : غزلیات
غزل ۱۸۸
به حدیث درنیایی که لبت شکر نریزد
سعدی : غزلیات
غزل ۴۵۲
فراق دوستانش باد و یاران
سعدی : غزلیات
غزل ۵۴۴
ای که بر دوستان همی‌گذری
سعدی : غزلیات
غزل ۴۲۴
من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم
سعدی : غزلیات
غزل ۲۲۰
دلم خیال تو را رهنمای می‌داند
سعدی : غزلیات
غزل ۳۲۲
خجل است سرو بستان بر قامت بلندش
سعدی : غزلیات
غزل ۵۸۷
به قلم راست نیاید صفت مشتاقی
سعدی : غزلیات
غزل ۶۱۶
نگویم آب و گل است آن وجود روحانی
جامی : سلسلةالذهب
بخش ۱۵ - قصهٔ عتیبه و ریا
معتمر نام، مهتری ز عرب
سعدی : غزلیات
غزل ۲۰۸
مرا به عاقبت این شوخ سیمتن بکشد
سعدی : غزلیات
غزل ۵۵۸
هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری
سعدی : غزلیات
غزل ۶۱۰
بنده‌ام گر به لطف می‌خوانی
سعدی : غزلیات
غزل ۴۸۳
راستی گویم به سروی ماند این بالای تو
سعدی : غزلیات
غزل ۳۶
بنده وار آمدم به زنهارت
سعدی : غزلیات
غزل ۵۸۵
اگر تو پرده بر این زلف و رخ نمی‌پوشی