انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۵
دوشینه شب ارچه جانم از رنج بکاست
سنایی غزنوی : الباب الاوّل: در توحید باری تعالی
فی نفی صفات المذمومِة عن‌الله تعالی
در حق حقّ غضب روا نبود
عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۴۱
نیست ره عشق را برگ و نوا ساختن
کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۱۸
درین پستی گر آن مه را نیابی
الهامی کرمانشاهی : خیابان چهارم
بخش ۱۶ - نامه نوشتن ابراهیم به مصعب
سرنامه را حمد یزدان نوشت
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۵۸
ای جان و جهان، جان و جهان گم کردم
عطار نیشابوری : عذر آوردن مرغان
حکایت محتسبی که مستی را میزد و گفتار آن مست
محتسب آن مرد را می‌زد به زور
صائب تبریزی : گزیدهٔ غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۹
روی کار دیگران و پشت کار من یکی است
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۱۱۳۲
امیدم به بی‌دست و پایی است، ورنه
آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۴۳
در عاشقی گشتم زبون ایکاش دل خون میشدی
جامی : سلامان و ابسال
بخش ۲۲ - منقاد شدن سلامان حکیم را
چون سلامان گشت تسلیم حکیم
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۹۲
چون آمده‌ای در این بیابان حاصل
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۸
دلدار مرا ز هر چه خوشتر چشمست
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۴۴۷
در زمان عشق ما کفرست، ورنه پیش ازین
فروغی بسطامی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۰
یار اگر جلوه کند دادن جان این همه نیست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۸۲۲
چون حاصل کارماست بی فرجامی
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۴۱
دنیا به اهل خویش ترحم نمی‌کند
فخرالدین عراقی : آغاز کتاب
در تصفیهٔ نهاد گوید
سر او در سر یقین و گمان
رشیدالدین میبدی : ۴- سورة النساء- مدنیة
۶ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلًا الآیة طول اینجا غنى است و بى‏نیازى و کام، یعنى بى‏نیازى که پیدا بود بر مرد و در زىّ وى، تقول العرب: ما بفلان طائل و لا طول. معنى آیت آنست که: من لم یستطع منکم قدرة و غنى ان ینکح المحصنات، هر که توانایى و بى‏نیازى ندارد، و نتواند که آزاد زنان را بزنى کند، او را حلال است که کنیزک دیگرى بزنى کند، بشرط آنکه کنیزک همدین این مرد آزاد بود. کسایى محصنات بکسر صاد خواند در همه قرآن، مگر آنجا که گفت: وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلَّا ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ که این یکى بفتح صاد خواند. باقى قرّا بفتح صاد خوانند در همه قرآن. امّا من کسر الصّاد فانّه بناه على احصنت بناء الفعل للفاعل و المراد احصنت نفسها بالعفّة و التّزوج. و من فتح الصّاد بناه على احصنت فهى محصنة بناء الفعل للمفعول به، اى احصنها غیرها، امّا الزّوج، و امّا الاسلام، و امّا التّعفف و امّا الولىّ بتزویجها.
فخرالدین عراقی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴ - در مدح شیخ حمیدالدین
که برد از من بی‌دل بر جانان خبری؟