عطار نیشابوری : بخش دوم
(۴) حکایت امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه بامور
علی می‌رفت روزی گرمگاهی
جامی : سبحة‌الابرار
بخش ۳۱ - ختم کتاب و خاتمهٔ خطاب
دامت آثارک، ای طرفه قلم!
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۴۶
این پیش نیاز کرده از زر دیوار
سیدای نسفی : غزلیات
شمارهٔ ۴۱۵
بی تو امشب بس که احوال خرابی داشتم
سیدای نسفی : غزلیات
شمارهٔ ۳۲۲
خط برآوردی و بر جا سرو چالاکت هنوز
عثمان مختاری : شهریارنامه
بخش ۹۷ - درخیانت بسرم و گشوده شدن شهر بلخ گوید
شنیدم ز گوینده داستان
سیدای نسفی : غزلیات
شمارهٔ ۷
ز بیتابی گریزانست جان دردمند ما
خواجه عبدالله انصاری : مناجات نامه
مناجات شمارهٔ ۸
الهی از آنچه نخواستی چه آید، و آنرا که نخواندی کی آید، ناکشته را از آب چیست، و ناخوانده را جواب چیست، تلخ را چه سود اگرش آب خوش در جوار است و خار را چه حاصل از آنکه بوی گل در کنار است.
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۸۸
فیّاض شدم ز وضع یاران دلتنگ
رضاقلی خان هدایت : روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین
بخش ۸۹ - صدر الدین قونیوی رومی
و هو ابوالمعالی محمدبن اسحق ابن محمدبن یوسف بن علی القوینی. از مشاهیر علمایِ عظام و از اکابر عرفایِ والامقام بوده و او را جناب شیخ محی الدین عربی تربیت فرموده. مولانا جلال الدین رومی را با وی کمال وداد و اتحاد می‌بود. چنانکه روزی مولوی به محفل آن جناب وارد شد. وی بنا بر تعظیم مسند خود را به مولوی بازگذاشت و خود به کنار رفت. مولوی بر مسند شیخ ننشست. او گفت چرا بر روی مسند ننشستی. مولوی گفت: خدا را چه جواب دهم که بر سجّادهٔ تو نشینم. جناب شیخ سجاده را به دور افکند. گفت سجاده‌ای که ترا نشاید. ما را نیز نشاید. باری در میانهٔ او و خواجه نصیرالدین طوسی علیه الرحمه اسئله واجوبه واقع شد و خواجه او را تمجید کرده. صورت مکتوبات ایشان وقتی دیده شده. خواجه کمال احترام به وی فرموده. آن جناب را در علوم به تخصیص در تصوف و حقایق تصانیف پسندیده است. از جمله تبصرة المبتدی و تذکرة المنتهی و شرح تعرّف و شرح رسالهٔ موسوم به شجرهٔ نعمانیّه، که شیخ وی در دولت عثمانیه تصنیف فرموده تحریر نموده. مفتاح الغیب و نصوص و نفحات الهیه و غیر اینها متعدد است. بالجمله این رباعی منسوب به آن جناب است:
نظامی گنجوی : خسرو و شیرین
بخش ۲۸ - رسیدن خسرو به ارمن نزد مهین بانو
چو خسرو دور شد زان چشمه ی آب
فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۴۲
وصل است متاعی که به دیدن نرسد
فریدون مشیری : مروارید مهر
قطره، باران،دریا
از درخت شاخه در آفاق ابر، برگ های ترد باران ریخته!
رشیدالدین میبدی : ۱۱- سورة هود - مکیة
۷ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً چون از نزدیک ابراهیم بیامدند روى نهادند بشارستان قوم لوط و از آنجا که ابراهیم بود تا بشارستان لوط چهار فرسنگ بود، چون آنجا رسیدند در نیمه روز لوط را دیدند در صحرا کشاورزى میکرد، لوط در ایشان نگرست قومى را دید بصورت جوانان نیکو رویان سیاه چشمان خوش بویان جامهاى نیکو بر تن ایشان و فراز آمده بصورت مهمانان، لوط چون ایشان را بر آن صفت دید از آمدن ایشان و بسبب ایشان اندوهگن و دل تنگ گشت دانست که قوم وى قصد ایشان کنند و او را دفع باید کرد و رنج باید کشید اینست که ربّ العزّة گفت سِی‏ءَ بِهِمْ اى ساء مجیئهم و احزن بسببهم، یقال: سؤته فسئى، نظیره: سررته فسرّ. مدنى و شامى و کسایى و رویس «سیئ» باشمام ضم خوانند اشارة الى الاصل فانّ اصله سوى بهم من السّوء، غیر انّ الواو اسکنت و نقلت کسرتها الى السّین تخفیفا، وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً اى ضاق بمکانهم صدره لما یعرف من قومه، یقال: ضاق بامره ذرعا، اذا لم یجد من المکروه سبیلا. و نسب الى الذرع على عادة العرب فى وصف القادر على الشی‏ء المنبسط فیه بالتذرع و التبوع و طول الید و الباع و الذراع ثم یوضع ضیق الذرع مکان ضیق الصدر و هو نصب على التمییز وَ قالَ هذا یَوْمٌ عَصِیبٌ اى ثقیل و شدید فى الشر و کذلک العصبصب و اصله من العصب و هو الشد.
فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۵۹۸
راه بیرون شد درین دشت الم گم کرده‌ایم
ملک‌الشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۴۳ - غم
گویی علامت بشر اندر جهان‌، غم است
محتشم کاشانی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۶۷ - فی مدح سلطان‌العادل حمزه میرزا
شکر خدا که پایهٔ دولت ز آسمان
سیدای نسفی : غزلیات
شمارهٔ ۴۱۶
ساقی ز حدیث می و پیمانه گذشتیم
صابر همدانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۷
چون همدم اغیار منافق نتوان بود
فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۴۵۳
فانوسِ شمع کشتة دل شو نهان بسوز