حزین لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۵۵۸
جلوهٔ ناز تو ای سرو روان ما را بس
بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۶۸۶
بی خبر از خود مگذر، جانب دل هم نظری
حزین لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۶
شایدکه دهد آگهی از بوی تو ما را
محتشم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۸۲
ساخت شب مرا سیه دود دل فکار من
حزین لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۹۷
به فردا وعده داد امروز جان ناشکیبا را
محتشم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۸۱
از آن پیش رقیبان مهر ورزدیار من با من
همام تبریزی : مفردات
شمارهٔ ۶
مرا به طلعت تو اشتیاق چندانی است
اوحدی مراغه‌ای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۸۸
ز تورانیان تنگ چشمی سواری
همام تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۲۰۵
لا از تشنگی بمردم ای آب زندگانی
محمود شبستری : کنز الحقایق
در بیان نهایت عشق است
به صورت آدمی کرده است نقاش
نصرالله منشی : باب الاسد و الثور
بخش ۳۴ - حکایت طیطوها
آورده‌اند که نواعی است از مرغان آب که آن را طیطوی خوانند، و یک جفت ازان در ساحلی بودندی. چون وقت بیضه فراز آمد ماده گفت: در این سخن جای تامل است، اگر دریا در موج آید و بچگان را دررباید آن را چه حیلت توان کرد؟ نر گفت:گمان نبرم که وکیل دریا این دلیری کند و جانب مرا فروگذارد، واگر بی حرمتی اندیشد انصاف از وی بتوان ستد. ماده گفت:خویشتن شناسی نیکو باشد. بچه قوت و عدت وکیل دریا را بانتقام خود تهدید می‌کنی؟ از این استبداد درگذر، و برای بیضه جای حصین گزین، چه هرکه سخن ناصحان نشنود بدو آن رسد که بباخه رسید. گفت: چگونه؟
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۹۳۵
به پیری، گفتم از دامان دنیا دست بردارم
محتشم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۳۰
به دشمن یارئی در قتل خود از یار می‌فهمم
نظیری نیشابوری : غزلیات
شمارهٔ ۵۰۴
از گلستان گل به بازار آمده
محتشم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۱۹
من آنم که جز عشق کاری ندارم
محتشم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۰۹
باز سرگشتهٔ مژگان سیهی گردیدم
رضی‌الدین آرتیمانی : رباعیات
رباعی شماره ۹۱
عُمرم همه صرف شد در این خونخواری
آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۸۱۶
زتو چون خبر بگیرم که زخود خبر ندارم
ملا احمد نراقی : باب چهارم
تکلم به سخنان بیهوده
صفت نهم: تکلم به «مالا یعنی» و فضول یعنی سخنان بی فایده گفتن، و تکلم کردن به چیزی که نه در کار دنیا آید و نه در کار آخرت و اگر چه این حرام نباشد ولی بسیار مذمو است، زیرا که باعث تضییع اوقات می شود و آدمی را از ذکر خدا و فکر در صنایع او باز می دارد و بسا باشد که از یک «لا اله الا الله» یا «سبحان الله» گفتن قصری از برای آدمی بنا می کنند یا از فکری، دری از درهای الهیه بر خانه دل گشوده می شود پس چه زیانکاری از این بالاتر که آدمی تواند گنجی را تحصیل کند، آن را گذاشته و عوض آن کلوخی بردارد، که از آن هیچ منتفع نتوان شد.
خواجوی کرمانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۹
لب شیرین تو هر دم شکر انگیزترست