محمد بن منور : باب اول - در ابتداء حالت شیخ
بخش ۲۳
شیخ گفت یک روز شیخ بوالعباس در میان سخن با جمع میگفت کی بوسعید نازنین ملکست و شیخ الاسلام ابوسعید جد این دعاگوی چنین آورده است کی کشف این معنی شیخ را به چهل سالگی بوده است و خود جز چنین نتواند بود کی اولیاکی نواب انبیااند پیش از چهل سالگی به بلاغت درجۀ ولایت نرسیدهاند، و همچنین از صد و بیست و چهارهزار پیغامبر کی بلوغ نبوت ایشان بچهل سالگی بوده است حَتّی اِذا بَلَغَ اَشُدَّهُ وَبَلَغَ اَرْبَعینَ سَنَةً الا یحیی بن زکریا و عیسی بن مریم را صلوات اللّه علیها و علیهم، پیش از چهل سالگی نبوت و وحی بیامده است چنانک در حقّ یحیی فرمود یا یَحْیی خُذِالکتابَ بِقَوَّةِ و آتَیْناهُ الحُکْمَ صَبِیًّا و از حال عیسی خبر داد قالُوا کَیْفَ نُکلِمُ مَنْ کانَ فِی الْمهْدِصَبِیًّا ازین آیت کی هَلْ اَتی عَلَی الْانْسانِ حینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئًا مَذْکُوراً شیخ گفت قالب آدم چهل سال میان مکه و طایف افکنده بود اِنّا خَلَقْنَا الْانسانَ مِنْ نُطْفَةٍ اَمْشاجٍ نَبْتَلیه اخلاطها در وی نهاده آمد این شرکها ومنیها و داوری و انکار و خصومت و وحشت و حدیث خلق و من و تو در سینۀ او تعبیه کردیم، حینٌ مِنَ الدَّهْرِ، به چهل سال نهادیم، اکنون بَلَغَ اَشُدَّه وَبَلَغَ اَرْبَعینَ سَنَةً، به چهل سال وابیرون کنیم از سینۀ دوستان خویش، تا ایشان را پاک گردانیم. و این معاملات خود به چهل سال تمام شود. و هر بیانی کی جز چنین باشد کی گفتیم خود درست نیاید. و هرک چهل سال کمتر مجاهدت کند این وی را تمام نباشد. بدان قدر کی ریاضت میکند حجاب برمیخیزد و این حدیث روی مینماید اما باز در حجاب میشود و هرچ باز در حجاب شود هنوز تمام نبود و ما این سخن نه از شنیده میگوییم یا ازدیده، از آزموده میگوییم. ازرقی هروی : قصاید
شمارهٔ ۱۳
همایون جشن عید و ماه آذر صامت بروجردی : کتاب المراثی و المصائب
شمارهٔ ۳ - زبان حال فاطمه صغرا زمان حرکت حضرت سیدالهشدا(ع)
از مدینه چون شه لب تشنه با افغان و زاری فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۵۱
یا املی و بغیتی لیس هوای فی سواک امیر معزی : قصاید
شمارهٔ ۱۵۱
باز آمد از شکار به پیروزی و ظفر محتشم کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱
این آب که شعلهٔوش ز جا میخیزد آذر بیگدلی : رباعیات
شمارهٔ ۸۸
ای رفته سوی خلد، ز دامان پدر غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۶
صبحست و همای فیض و گیتی دامی اوحدالدین کرمانی : الباب التاسع: فی السفر و الوداع
شمارهٔ ۳۵
در پای تو گردد سر هر گردن پست رشیدالدین وطواط : قصاید
شمارهٔ ۲۰۹ - در مدح اتسز
بزلف مشکی، جانا، بچهره دیبایی رشیدالدین وطواط : رباعیات
شمارهٔ ۲۸ - در مدح ملک اتسز
آنان ، که بقوتند اندازهٔ پیل امیر معزی : قصاید
شمارهٔ ۳۲۰
ای ماه لاله روی من ای سرو سیمتن رشیدالدین وطواط : قصاید
شمارهٔ ۱۹۶ - نیز در مدح ملک اتسز گوید
هدی را ز سر تازه شد روزگاری اهلی شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۲۲
ای داده زآستان خود آورارگی مرا نصرالله منشی : باب الاسد و الثور
بخش ۱۹
کلیله گفت: این مثل بدان آوردم تا بدانی که این محنت تو بخود کشیدی و از نتایج عاقبت آن غافل بودی. دمنه گفت: چنین است و این کار من کردم. اکنون تدبیر خلاص من چگونه میبینی؟ کلیله گفت: تو چه اندیشیده ای؟ فروغی بسطامی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۱۰
غافل گذشتی از دل امیدوار من امیر معزی : قصاید
شمارهٔ ۳۷۱
آدینه و صبح و عید قربان ناصرخسرو : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷۹
چند گردی گرد این بیچارگان؟ امیر معزی : قصاید
شمارهٔ ۱۳
یافتی بر خوان اگر جویی رضای مرتضا محتشم کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶
اسلام که صید اهل ایمان فن اوست
بخش ۲۳
شیخ گفت یک روز شیخ بوالعباس در میان سخن با جمع میگفت کی بوسعید نازنین ملکست و شیخ الاسلام ابوسعید جد این دعاگوی چنین آورده است کی کشف این معنی شیخ را به چهل سالگی بوده است و خود جز چنین نتواند بود کی اولیاکی نواب انبیااند پیش از چهل سالگی به بلاغت درجۀ ولایت نرسیدهاند، و همچنین از صد و بیست و چهارهزار پیغامبر کی بلوغ نبوت ایشان بچهل سالگی بوده است حَتّی اِذا بَلَغَ اَشُدَّهُ وَبَلَغَ اَرْبَعینَ سَنَةً الا یحیی بن زکریا و عیسی بن مریم را صلوات اللّه علیها و علیهم، پیش از چهل سالگی نبوت و وحی بیامده است چنانک در حقّ یحیی فرمود یا یَحْیی خُذِالکتابَ بِقَوَّةِ و آتَیْناهُ الحُکْمَ صَبِیًّا و از حال عیسی خبر داد قالُوا کَیْفَ نُکلِمُ مَنْ کانَ فِی الْمهْدِصَبِیًّا ازین آیت کی هَلْ اَتی عَلَی الْانْسانِ حینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئًا مَذْکُوراً شیخ گفت قالب آدم چهل سال میان مکه و طایف افکنده بود اِنّا خَلَقْنَا الْانسانَ مِنْ نُطْفَةٍ اَمْشاجٍ نَبْتَلیه اخلاطها در وی نهاده آمد این شرکها ومنیها و داوری و انکار و خصومت و وحشت و حدیث خلق و من و تو در سینۀ او تعبیه کردیم، حینٌ مِنَ الدَّهْرِ، به چهل سال نهادیم، اکنون بَلَغَ اَشُدَّه وَبَلَغَ اَرْبَعینَ سَنَةً، به چهل سال وابیرون کنیم از سینۀ دوستان خویش، تا ایشان را پاک گردانیم. و این معاملات خود به چهل سال تمام شود. و هر بیانی کی جز چنین باشد کی گفتیم خود درست نیاید. و هرک چهل سال کمتر مجاهدت کند این وی را تمام نباشد. بدان قدر کی ریاضت میکند حجاب برمیخیزد و این حدیث روی مینماید اما باز در حجاب میشود و هرچ باز در حجاب شود هنوز تمام نبود و ما این سخن نه از شنیده میگوییم یا ازدیده، از آزموده میگوییم. ازرقی هروی : قصاید
شمارهٔ ۱۳
همایون جشن عید و ماه آذر صامت بروجردی : کتاب المراثی و المصائب
شمارهٔ ۳ - زبان حال فاطمه صغرا زمان حرکت حضرت سیدالهشدا(ع)
از مدینه چون شه لب تشنه با افغان و زاری فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۵۱
یا املی و بغیتی لیس هوای فی سواک امیر معزی : قصاید
شمارهٔ ۱۵۱
باز آمد از شکار به پیروزی و ظفر محتشم کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۱
این آب که شعلهٔوش ز جا میخیزد آذر بیگدلی : رباعیات
شمارهٔ ۸۸
ای رفته سوی خلد، ز دامان پدر غالب دهلوی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۶
صبحست و همای فیض و گیتی دامی اوحدالدین کرمانی : الباب التاسع: فی السفر و الوداع
شمارهٔ ۳۵
در پای تو گردد سر هر گردن پست رشیدالدین وطواط : قصاید
شمارهٔ ۲۰۹ - در مدح اتسز
بزلف مشکی، جانا، بچهره دیبایی رشیدالدین وطواط : رباعیات
شمارهٔ ۲۸ - در مدح ملک اتسز
آنان ، که بقوتند اندازهٔ پیل امیر معزی : قصاید
شمارهٔ ۳۲۰
ای ماه لاله روی من ای سرو سیمتن رشیدالدین وطواط : قصاید
شمارهٔ ۱۹۶ - نیز در مدح ملک اتسز گوید
هدی را ز سر تازه شد روزگاری اهلی شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۲۲
ای داده زآستان خود آورارگی مرا نصرالله منشی : باب الاسد و الثور
بخش ۱۹
کلیله گفت: این مثل بدان آوردم تا بدانی که این محنت تو بخود کشیدی و از نتایج عاقبت آن غافل بودی. دمنه گفت: چنین است و این کار من کردم. اکنون تدبیر خلاص من چگونه میبینی؟ کلیله گفت: تو چه اندیشیده ای؟ فروغی بسطامی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۱۰
غافل گذشتی از دل امیدوار من امیر معزی : قصاید
شمارهٔ ۳۷۱
آدینه و صبح و عید قربان ناصرخسرو : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷۹
چند گردی گرد این بیچارگان؟ امیر معزی : قصاید
شمارهٔ ۱۳
یافتی بر خوان اگر جویی رضای مرتضا محتشم کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶
اسلام که صید اهل ایمان فن اوست