اسیر شهرستانی : غزلیات
شمارهٔ ۵۱۱
مگو کشتن بلایی بر سر منصور می آرد عبدالواسع جبلی : قصاید
قصیدهٔ در مدح معزالدین و الدنیا ابوالحارث سنجر بن ملکشاه و میرمیران قطبالدین
به فر دولت میمون به فضل ایزد داور فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۷
چه کنم صلح کسی جنگ و ستیز تو که خوبست فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۶۴۸
من بلبلم و گلشن کویت چمن من حاجب شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۱۲۳
ناز تو کشیم ای ز سر تا قدمی ناز سنایی غزنوی : طریق التحقیق
و لقد کرمنا بنی آدم
در نگر تا که آفرید ترا ؟ انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۰۴
در کوی غمت هزار منزل دارم غزالی : عنوان دوم - در شناختن حق تعالی
فصل پنجم
این بیچاره طبیعی محروم و منجم محروم، کارها با طبایع و نجوم حوالت کردندو مثال ایشان چون مورچه است که بر کاغذ می رود و کاغذ می بیند که سیاه می شود و بر وی نقشی پیدا می آید نگاه کند، سر قلم را بیند، شاد شود و گوید، «حقیقت این کار بشناختم و فارغ شدم. این نقاشی قلم می کند» و این مثل طبیعی است که هیچ چیز ندانست از تحرکات عالم جز درجه باز پسین. نسیمی : غزلیات
شمارهٔ ۲۸۲
زلف را بر هر دو رخ جا می کنی نسیمی : غزلیات
شمارهٔ ۲۷۸
بیار ای ساقی مهوش! می گلرنگ روحانی اقبال لاهوری : ارمغان حجاز
سحرها در گریبان شب اوست
سحرها در گریبان شب اوست فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۱۹۷
ترکش ناز تو از غمزه دگر تیر نداشت سنایی غزنوی : طریق التحقیق
مدح امیرالمومنین ابوبکر
دین حق را زابتدا زرسول فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۹۳
اگرچه شعلة حسنت تمام عالم سوخت نسیمی : غزلیات
شمارهٔ ۲۵۹
بر گل از عنبر تر نقطه سودا زده ای فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۰
تا کی فیّاض ترک مستی تا کی! سلطان ولد : ولدنامه
بخش ۴۶ - در بیان آنکه حق تعالی عبادت و خدمت را بر بندگان جهت آن نهاد تا اندک اندک خدا پرست شوند و از خودپرستی وارهند همچنانکه اطفال رضیع را مادران از هر طعامی بانگشت میچشانند تا بدان خو گیرند و عاقبت از شیر بریده شوند و قوتشان عوض شیر نان و گوشت و طهامهای دیگر گردد دنیا و خوشیهای آن همچون شیر است و طاعت حق و معرفت و حکمت همچون طعام. پس این پنج نماز را جهت آن نهادند که آهسته آهسته آدمی بدان خو کند و مستعد نماز دایم گردد که وفی صلاتهم دائمون آنها که قیام و زندگی و قوتشان از این قوت است قایم باللّه اند هرگز نمیرند و آنها که در این پنج نماز ماندند و ذوق نمازدایم نیافتند و مستعد آن نشدند که آن طعام قوت ایشان شود زنده و قایم بشیر دنیا اند لاجرم بمیرند و فانی شوند
خدمت از بهر آن نهاد خدا ابوالفضل بیهقی : مجلد ششم
بخش ۳۷ - نامه به قدر خان
ذکر نسخة الکتاب و المشافهتین مع الرّسولین المذکورین الخارجین بجانب ترکستان انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۰۳
از غم صدف دو دیده پر در دارم انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۰۲
آخر ز تو چون روی به خون تر دارم
شمارهٔ ۵۱۱
مگو کشتن بلایی بر سر منصور می آرد عبدالواسع جبلی : قصاید
قصیدهٔ در مدح معزالدین و الدنیا ابوالحارث سنجر بن ملکشاه و میرمیران قطبالدین
به فر دولت میمون به فضل ایزد داور فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۷
چه کنم صلح کسی جنگ و ستیز تو که خوبست فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۶۴۸
من بلبلم و گلشن کویت چمن من حاجب شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۱۲۳
ناز تو کشیم ای ز سر تا قدمی ناز سنایی غزنوی : طریق التحقیق
و لقد کرمنا بنی آدم
در نگر تا که آفرید ترا ؟ انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۰۴
در کوی غمت هزار منزل دارم غزالی : عنوان دوم - در شناختن حق تعالی
فصل پنجم
این بیچاره طبیعی محروم و منجم محروم، کارها با طبایع و نجوم حوالت کردندو مثال ایشان چون مورچه است که بر کاغذ می رود و کاغذ می بیند که سیاه می شود و بر وی نقشی پیدا می آید نگاه کند، سر قلم را بیند، شاد شود و گوید، «حقیقت این کار بشناختم و فارغ شدم. این نقاشی قلم می کند» و این مثل طبیعی است که هیچ چیز ندانست از تحرکات عالم جز درجه باز پسین. نسیمی : غزلیات
شمارهٔ ۲۸۲
زلف را بر هر دو رخ جا می کنی نسیمی : غزلیات
شمارهٔ ۲۷۸
بیار ای ساقی مهوش! می گلرنگ روحانی اقبال لاهوری : ارمغان حجاز
سحرها در گریبان شب اوست
سحرها در گریبان شب اوست فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۱۹۷
ترکش ناز تو از غمزه دگر تیر نداشت سنایی غزنوی : طریق التحقیق
مدح امیرالمومنین ابوبکر
دین حق را زابتدا زرسول فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۹۳
اگرچه شعلة حسنت تمام عالم سوخت نسیمی : غزلیات
شمارهٔ ۲۵۹
بر گل از عنبر تر نقطه سودا زده ای فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۰
تا کی فیّاض ترک مستی تا کی! سلطان ولد : ولدنامه
بخش ۴۶ - در بیان آنکه حق تعالی عبادت و خدمت را بر بندگان جهت آن نهاد تا اندک اندک خدا پرست شوند و از خودپرستی وارهند همچنانکه اطفال رضیع را مادران از هر طعامی بانگشت میچشانند تا بدان خو گیرند و عاقبت از شیر بریده شوند و قوتشان عوض شیر نان و گوشت و طهامهای دیگر گردد دنیا و خوشیهای آن همچون شیر است و طاعت حق و معرفت و حکمت همچون طعام. پس این پنج نماز را جهت آن نهادند که آهسته آهسته آدمی بدان خو کند و مستعد نماز دایم گردد که وفی صلاتهم دائمون آنها که قیام و زندگی و قوتشان از این قوت است قایم باللّه اند هرگز نمیرند و آنها که در این پنج نماز ماندند و ذوق نمازدایم نیافتند و مستعد آن نشدند که آن طعام قوت ایشان شود زنده و قایم بشیر دنیا اند لاجرم بمیرند و فانی شوند
خدمت از بهر آن نهاد خدا ابوالفضل بیهقی : مجلد ششم
بخش ۳۷ - نامه به قدر خان
ذکر نسخة الکتاب و المشافهتین مع الرّسولین المذکورین الخارجین بجانب ترکستان انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۰۳
از غم صدف دو دیده پر در دارم انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۰۲
آخر ز تو چون روی به خون تر دارم