غزالی : رکن چهارم - رکن منجیات
بخش ۱۱۱ - پیدا کردن سبب پوشیدگی معرفت حق تعالی
بدان که چیزی که شناختن وی متعذر شود از دو سبب بود: یکی آن که پوشیده باشد و روشن نبود. و دیگر آن که بغایت روشن باشد و چشم طاقت آن ندارد. و بدین سبب است که خفاش به زور هیچ نبیند و به شب بیند، نه از آن که به شب چیزها ظاهر است، لکن به روز بس ظاهر است و چشم وی ضعیف است. پس دشواری معرفت حق تعالی از روشنی است که از بس روشن است دلها طاقت دریافت آن نمی دارد و روشنی و ظهور حق تعالی بدان شناسی که قیاس کنی که اگر خطّی نبشته بینی یا جامه ای دوخته، هیچ چیز نزدیک تو روشن تر از قدرت و علم و حیوه و ارادت کاتب و یا درزی نباشد که این فعل وی این صفات را از باطن وی چنان روشن گرداند که علم ضروری حاصل آید. ناصرخسرو : سفرنامه
بخش ۲۶ - عکه، عینالبقر
و چون ما از آن جا هفت فرسنگ برفتیم به شهرستان عکه رسیدیم و آن جا مدینه عکا نویسند. شهر بر بلندی نهاده زمینی کج و باقی هموار و در همه ساحل که بلندی نباشد شهر نسازند از بیم غلبه آب دریا و خوف امواج که بر کرانه میزند. و مسجد آدینه در میان شهر است و از همه شهر بلندتر است و اسطوانهها همه رخام است. در دست راست قبله از بیرون قبر صالح پیغمبر علیه السلام. و ساحت مسجد بعضی فرش سنگ انداختهاند و بعضی دیگر سبزی کشته، و گنبد که آدم علیه السلام آن جا زراعت کرده بود و شهر را مساحت کردم درازی دو هزار ارش بود و پهنا پانصد ارش، باره به غایت محکم و جانب غربی و جنوبی آن با دریاست و بر جانب جنوب مینا است، و بیش تر شهر های ساحل را میناست و آن چیزی است که جهت محافظت کشتیها ساختهاند مانند اسطبل که پشت بر شهرستان دارد. و دیوارها بر لب آب دریا در آمده و درگاهی پنجاه گز بگذاشته بی دیوار الا آن که زنجیرها سست کنند تا به زیر آب فرو روند و کشتی بر سر آن زنجیر از آب بگذرد و باز زنجیرها بکشند تاکسی بیگانه قصد این کشتیها نتواند کرد. و به دروازه شرقی بر دست چپ چشمه ای است که بیست وشش پایه فرو باید شد تا به آب رسند و آن را عین البقر گویند و میگویند که آن چشمه را آدم علیه السلام پیدا کرده است و گاو خود را از آن جا آب داده و از آن سبب آن چشمه را عین البقر میگویند. خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۱۵۲ - در تقاضای ده شتر از امیر الحاج
ای که هر دم ز تبت خلقت ابن حسام خوسفی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶
آن رفته ز چشم و مانده در دل چونست نهج البلاغه : حکمت ها
ضرورت كنترل زبان
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> اَللِّسَانُ سَبُعٌ إِنْ خُلِّيَ عَنْهُ عَقَرَ اوحدالدین کرمانی : الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
شمارهٔ ۶۷
امروز چنان گفت نگارم با من امیرخسرو دهلوی : خسرو و شیرین
بخش ۸ - رسیدن خسرو به شیرین در شکارگاه
چو صورتگر نمود آن صورت حال خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۱۵۰
اندرین هفت هشت نه صدیق محتشم کاشانی : قطعات
شمارهٔ ۱۱۰ - قطعه
ای شمع سرکشان که به سر پنجهٔ جفا رشیدالدین میبدی : ۴- سورة النساء- مدنیة
۹ - النوبة الاولى
قوله تعالى: فَکَیْفَ إِذا جِئْنا چون بزرگوار روزى بود آنکه ما آریم، مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ از هر گروهى، بِشَهِیدٍ پیغامبرى بگواهى، وَ جِئْنا بِکَ و آریم ترا، عَلى هؤُلاءِ شَهِیداً (۴۱) بر اینان بگواهى. رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر خفیف
پاره ۱۰
دخت کسری ز نسل کیکاوس بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۳۶
چند پاشی ز جنون خاک هوس برسرخویش خواجوی کرمانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۹۸
ای حبش بر چین و چین در زنگبار انداخته خاقانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۹۴
ما انصف ندمانی لو انکر ادمانی خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۱۴۷
منصب تدریس خون گوید از آنک ترکی شیرازی : فصل دوم - مدیحهسراییها
شمارهٔ ۱۱ - مهر علی
شهنشهی که بود جبرئیل دربانش نظیری نیشابوری : غزلیات
شمارهٔ ۳۷۳
نی خاطرم از کتاب محظوظ خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۱۴۳ - در مدح مظفر الدین قزل ارسلان ایلدگز
ای تاجدار خسرو مغرب که شاه چرخ همام تبریزی : مثنویات
شمارهٔ ۸ - در ستایش علمی که بدان مستفیذ می توان شد
علم باید که ره نمای بود شاه نعمتالله ولی : قطعات
قطعهٔ شمارهٔ ۷۹
ای که گویی فقیر مسکین مرد
بخش ۱۱۱ - پیدا کردن سبب پوشیدگی معرفت حق تعالی
بدان که چیزی که شناختن وی متعذر شود از دو سبب بود: یکی آن که پوشیده باشد و روشن نبود. و دیگر آن که بغایت روشن باشد و چشم طاقت آن ندارد. و بدین سبب است که خفاش به زور هیچ نبیند و به شب بیند، نه از آن که به شب چیزها ظاهر است، لکن به روز بس ظاهر است و چشم وی ضعیف است. پس دشواری معرفت حق تعالی از روشنی است که از بس روشن است دلها طاقت دریافت آن نمی دارد و روشنی و ظهور حق تعالی بدان شناسی که قیاس کنی که اگر خطّی نبشته بینی یا جامه ای دوخته، هیچ چیز نزدیک تو روشن تر از قدرت و علم و حیوه و ارادت کاتب و یا درزی نباشد که این فعل وی این صفات را از باطن وی چنان روشن گرداند که علم ضروری حاصل آید. ناصرخسرو : سفرنامه
بخش ۲۶ - عکه، عینالبقر
و چون ما از آن جا هفت فرسنگ برفتیم به شهرستان عکه رسیدیم و آن جا مدینه عکا نویسند. شهر بر بلندی نهاده زمینی کج و باقی هموار و در همه ساحل که بلندی نباشد شهر نسازند از بیم غلبه آب دریا و خوف امواج که بر کرانه میزند. و مسجد آدینه در میان شهر است و از همه شهر بلندتر است و اسطوانهها همه رخام است. در دست راست قبله از بیرون قبر صالح پیغمبر علیه السلام. و ساحت مسجد بعضی فرش سنگ انداختهاند و بعضی دیگر سبزی کشته، و گنبد که آدم علیه السلام آن جا زراعت کرده بود و شهر را مساحت کردم درازی دو هزار ارش بود و پهنا پانصد ارش، باره به غایت محکم و جانب غربی و جنوبی آن با دریاست و بر جانب جنوب مینا است، و بیش تر شهر های ساحل را میناست و آن چیزی است که جهت محافظت کشتیها ساختهاند مانند اسطبل که پشت بر شهرستان دارد. و دیوارها بر لب آب دریا در آمده و درگاهی پنجاه گز بگذاشته بی دیوار الا آن که زنجیرها سست کنند تا به زیر آب فرو روند و کشتی بر سر آن زنجیر از آب بگذرد و باز زنجیرها بکشند تاکسی بیگانه قصد این کشتیها نتواند کرد. و به دروازه شرقی بر دست چپ چشمه ای است که بیست وشش پایه فرو باید شد تا به آب رسند و آن را عین البقر گویند و میگویند که آن چشمه را آدم علیه السلام پیدا کرده است و گاو خود را از آن جا آب داده و از آن سبب آن چشمه را عین البقر میگویند. خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۱۵۲ - در تقاضای ده شتر از امیر الحاج
ای که هر دم ز تبت خلقت ابن حسام خوسفی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶
آن رفته ز چشم و مانده در دل چونست نهج البلاغه : حکمت ها
ضرورت كنترل زبان
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> اَللِّسَانُ سَبُعٌ إِنْ خُلِّيَ عَنْهُ عَقَرَ اوحدالدین کرمانی : الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان
شمارهٔ ۶۷
امروز چنان گفت نگارم با من امیرخسرو دهلوی : خسرو و شیرین
بخش ۸ - رسیدن خسرو به شیرین در شکارگاه
چو صورتگر نمود آن صورت حال خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۱۵۰
اندرین هفت هشت نه صدیق محتشم کاشانی : قطعات
شمارهٔ ۱۱۰ - قطعه
ای شمع سرکشان که به سر پنجهٔ جفا رشیدالدین میبدی : ۴- سورة النساء- مدنیة
۹ - النوبة الاولى
قوله تعالى: فَکَیْفَ إِذا جِئْنا چون بزرگوار روزى بود آنکه ما آریم، مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ از هر گروهى، بِشَهِیدٍ پیغامبرى بگواهى، وَ جِئْنا بِکَ و آریم ترا، عَلى هؤُلاءِ شَهِیداً (۴۱) بر اینان بگواهى. رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر خفیف
پاره ۱۰
دخت کسری ز نسل کیکاوس بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۳۶
چند پاشی ز جنون خاک هوس برسرخویش خواجوی کرمانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۹۸
ای حبش بر چین و چین در زنگبار انداخته خاقانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۹۴
ما انصف ندمانی لو انکر ادمانی خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۱۴۷
منصب تدریس خون گوید از آنک ترکی شیرازی : فصل دوم - مدیحهسراییها
شمارهٔ ۱۱ - مهر علی
شهنشهی که بود جبرئیل دربانش نظیری نیشابوری : غزلیات
شمارهٔ ۳۷۳
نی خاطرم از کتاب محظوظ خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۱۴۳ - در مدح مظفر الدین قزل ارسلان ایلدگز
ای تاجدار خسرو مغرب که شاه چرخ همام تبریزی : مثنویات
شمارهٔ ۸ - در ستایش علمی که بدان مستفیذ می توان شد
علم باید که ره نمای بود شاه نعمتالله ولی : قطعات
قطعهٔ شمارهٔ ۷۹
ای که گویی فقیر مسکین مرد