نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۳۸
گر بار دگر گذر بکویت فکنم نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۶۳
بیگانه ز خویش و آشنا با غم تو فریدون مشیری : از دریچه ماه
پرتو تابان
در آن ستاره کسی ست سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۳۳۲
هر که در این در ز راه صدق درآید نصرالله منشی : باب الاسد و الثور
بخش ۴۳ - بازرگان آهنفروش
و مثل دوستان با تو چون مثل آن بازرگان است که گفته بود:زمینی که موش آن صد من آهن بخورد چه عجب اگر باز کودکی در قیاس ده من برباید؟ دمنه گفت:چگونه؟ گفت:آوردهاند که بازرگانی اندک مال بود و میخواست که سفری رود. صد من آهن داشت، در خانه دوستی بر وجه امانت بنهاد و برفت. چون بازآمد امین، ودیعت فروخته بود و بها خرج کرده. بازرگان روزی بطلب آهن بنزدیک او رفت. مرد گفت: آهن در پیغوله خانه بنهاده بودم و دران احتیاطی نکرده، تا من واقف شدم موش آن را تمام خورده بود. بازرگان گفت: آری، موش آهن را نیک دوست داردو دندان او برخائیدن آن قادر باشد. امین راست کار شاد گشت، یعنی «بازرگان نرم شد و دل از آن برداشت. » گفت: امروز مهمان من باش. گفت: فردا باز آیم. نشاط اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱
درد چون نیست چه تأثیر بود درمان را فریدون مشیری : تا صبح تابناک اهورایی
آن انتظار شیرین
آن روزها، که کودک ِ خود را نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۷۰
امروز چها باین جفا کش کردی فریدون مشیری : بهار را باورکن
تاک
پای دیوار بلند کاج ها نشاط اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸
شمیم باد بهاری ببین و فیض سحاب نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۷۲
وقتست که بر من ای نسیم سحری کلیم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۵۶
گر سیل فتنه خیزد دل را چه مشکل افتد نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۰
روزم گذرد به غم که شب کی آید فریدون مشیری : تا صبح تابناک اهورایی
گرداب
زان پیشتر که از سر ما آب بگذرد نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۶
رخسار تو خورشید جهان افروز است محتشم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۶۳
این طلعت و رخسار که دارد که تو داری ابن حسام خوسفی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳
نَسیِم الوَرد یَذکُرنِی حَبِیب ِ آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۳۱
زآن دل آرا بگویم یا نه نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۶۱
ما هیچ نداریم پسند دل تو فریدون مشیری : تا صبح تابناک اهورایی
ستاره و ...
تا سحر از پشت دیوار شب،
شمارهٔ ۳۸
گر بار دگر گذر بکویت فکنم نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۶۳
بیگانه ز خویش و آشنا با غم تو فریدون مشیری : از دریچه ماه
پرتو تابان
در آن ستاره کسی ست سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۳۳۲
هر که در این در ز راه صدق درآید نصرالله منشی : باب الاسد و الثور
بخش ۴۳ - بازرگان آهنفروش
و مثل دوستان با تو چون مثل آن بازرگان است که گفته بود:زمینی که موش آن صد من آهن بخورد چه عجب اگر باز کودکی در قیاس ده من برباید؟ دمنه گفت:چگونه؟ گفت:آوردهاند که بازرگانی اندک مال بود و میخواست که سفری رود. صد من آهن داشت، در خانه دوستی بر وجه امانت بنهاد و برفت. چون بازآمد امین، ودیعت فروخته بود و بها خرج کرده. بازرگان روزی بطلب آهن بنزدیک او رفت. مرد گفت: آهن در پیغوله خانه بنهاده بودم و دران احتیاطی نکرده، تا من واقف شدم موش آن را تمام خورده بود. بازرگان گفت: آری، موش آهن را نیک دوست داردو دندان او برخائیدن آن قادر باشد. امین راست کار شاد گشت، یعنی «بازرگان نرم شد و دل از آن برداشت. » گفت: امروز مهمان من باش. گفت: فردا باز آیم. نشاط اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱
درد چون نیست چه تأثیر بود درمان را فریدون مشیری : تا صبح تابناک اهورایی
آن انتظار شیرین
آن روزها، که کودک ِ خود را نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۷۰
امروز چها باین جفا کش کردی فریدون مشیری : بهار را باورکن
تاک
پای دیوار بلند کاج ها نشاط اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸
شمیم باد بهاری ببین و فیض سحاب نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۷۲
وقتست که بر من ای نسیم سحری کلیم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۵۶
گر سیل فتنه خیزد دل را چه مشکل افتد نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۰
روزم گذرد به غم که شب کی آید فریدون مشیری : تا صبح تابناک اهورایی
گرداب
زان پیشتر که از سر ما آب بگذرد نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۶
رخسار تو خورشید جهان افروز است محتشم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۶۳
این طلعت و رخسار که دارد که تو داری ابن حسام خوسفی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳
نَسیِم الوَرد یَذکُرنِی حَبِیب ِ آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۳۱
زآن دل آرا بگویم یا نه نشاط اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۶۱
ما هیچ نداریم پسند دل تو فریدون مشیری : تا صبح تابناک اهورایی
ستاره و ...
تا سحر از پشت دیوار شب،