شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۹
چیست عالم سایه و آن آفتاب
جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۸۸۱
غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین باشم
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۲۵۶ - در مرثیهٔ عماد الدین
با دلم چشم از نهان می‌گفت کز مرگ عماد
سید حسن غزنوی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۱
هر لحظه مرا به کام دشمن تو کنی
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۱
آراست بهار کوی و دروازهٔ خویش
رشیدالدین میبدی : ۳۰- سورة الرّوم مکّیة
۳ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: فَآتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ قرابت دو قسم است: قرابت نسب و قرابت دین و قرابة الدین امسّ و بالمواساة احق، قرابت دین سزاتر است بمراعات و مواسات از قرابت نسب مجرد، زیرا که قرابت نسب بریده گردد، و قرابت دین روا نیست که هرگز بریده گردد. اینست که مصطفى (ص) گفت: «کلّ نسب و سبب ینقطع الّا نسبى و سببى»، قرابت دین است که سیّد (ص) اضافت با خود کرد، و دین‏داران را از نزدیکان و خویشان خود شمرد، بحکم این آیت ورد هر که روى بعبادت اللَّه آرد و بر وظائف طاعات مواظبت نماید و بنعت مراقبت بر سرورد و وقت نشنید چنان که با کسب و تجارت نپردازد و طلب معیشت نکند، کما قال تعالى: لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ او را بر مسلمانان حق مواساة واجب شود تا او را مراعات کنند و دل وى از ضرورت قوت فارغ دارند. چنان که رسول خدا کرد با اصحاب صفّه: قومى درویشان بودند که در صفّه پیغامبر وطن داشتند و صفّه پیغامبر جایى است به مدینه که آن را قبا خوانند از مدینه تا آنجا دو فرسنگ است. رسول خدا روزى ما حضرى در پیش داشت و بعضى اهل بیت خویش را گفت لا اعطیکم و ادع اصحاب الصفّة تطوى بطونهم من الجوع، این اصحاب صفّة چهل تن بودند، از دنیا یکبارکى اعراض کرده و از طلب معیشت برخاسته، و عبادت و ذکر اللَّه پرداخته، و بر فتوح تجرید روز بسر آورده و بیشترین ایشان برهنه بودند خویشتن را در میان ریگ پنهان کرده.
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۱
حاصل چه از این که صورت خواجه نکوست
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۲۵۳
نه سیل است طوفان نوح است ویحک
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۲۵۲ - در شکر ایادی و انعام رئیس شمس الدین والی ارجیش
رفیقا شناسی که من ز اهل شروان
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۲۵۱
غم عمری که شد چرا نخورم
حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۷۹
سرم خوش است و به بانگ بلند می‌گویم
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۲۴۹
برد بیرون مرا ز ظلمت شک
ملک‌الشعرای بهار : قطعات
شمارهٔ ۱۲۱ - در هجو پنیر و زیتون
حاجی قیطونی از زیتون بی‌ معنای تو
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۲۴۸ - در مرثیهٔ عمدة الدین
فرزند بمرد و مقتدا هم
رودکی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۸۱
دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۲۴۷ - در مرثیهٔ عمدة الدین محمد بن اسعد از ائمهٔ شافعیه
در دهر سیه سپیدم افکند
قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۳
چون برق مباش دشمن کشتی چند
عرفی شیرازی : غزلها
غزل شمارهٔ ۳۶۶
چگونه سوز غم او دهم به سوز دگر
عین‌القضات همدانی : لوایح
فصل ۱۲
آن مرکب که خاص حضرت پادشاه بود و رکاب او را شایسته هرکه پای در رکاب آن مرکب آرد رقم بی‌حرمتی بر وی کشند باشد که به سیاستی گرفتار شود اما اگر رکاب دار در اوان آنکه پادشاه به میدان بود و گوی مرادش در چوگان برای آنکه مرکب به زودی به میدان برد بر آن مرکب سوار شود در مذهب جهان داری روا بود. معشوق پادشاه است و روح مرکب و عشق رکاب دار اگر رکاب دار عشق بر مرکب روح سوار شود و به سوی میدان مراد معشوق تازد تا به واسطۀ آن گوی هوابحال گاه رضا رساند عیبی نبود.
کسایی مروزی : ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت
شمارهٔ ۴۲
سزد که بگسلم از یار سیم دندان طمع