صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۹۶۲
بر گلشن آنچه زان گل خودرو گذشته است
عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۱
چون مرا مجروح کردی گر کنی مرهم رواست
ابوالفضل بیهقی : باقیماندهٔ مجلد پنجم
بخش ۳۲ - پاسخ آلتونتاش به امیر
چون عبدوس و بو سعد مسعدی بازآمدند، ما ببلخ رسیده بودیم، جواب آوردند سخت نیکو و بندگانه‌ با بسیار تواضع و بندگی، و عذر رفتن بتعجیل سخت نیکو بازنموده‌ . و امیر خالی کرد با من و عبدوس، گفت: نیک‌ جهد کردیم تا آلتونتاش را را درتوانستیم یافت بمویی‌، که وی را نیک ترسانیده بودند و بتعجیل میرفت، امّا بدان نامه بیارامید و همه نفرتها زایل گشت و قرار گرفت و مرد بشادمانگی‌ برفت.
خواجوی کرمانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۲
چو بر قمر ز شب عنبری نقاب انداخت
جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۱۱
بر ما در عیش و ناز بازست امشب
مولوی : دفتر اول
بخش ۵۵ - جواب خرگوش نخچیران را
گفت ای یاران حقم الهام داد
جمال‌الدین عبدالرزاق : مقطعات
شمارهٔ ۱۰۰ - دو خواجه تاش
من بنده و اسب هر دو امروز
صامت بروجردی : غزلیات
شمارهٔ ۱
آتش عشق کنون سوخت دیگر پیکر ما
فردوسی : داستان سیاوش
بخش ۹
چو خورشید تابنده بنمود پشت
مولوی : دفتر اول
بخش ۵۴ - اعتراض نخچیران بر سخن خرگوش
قوم گفتندش که ای خر، گوش دار
رضاقلی خان هدایت : روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین
بخش ۱۱۷ - فقیر دهلوی عَلَیهِ الرَّحمةِ
اسمش میر شمس الدین و چون از بنی عباس بوده به میر شمس الدین الی عباسی شهرت نموده. تحصیل مراتب علمی در خدمت علمای شاه جهان آباد کرده و در فقه و کلام و حدیث، صاحب مایه و بلندپایه، با وجود فضایل، طالب خدمت درویشان و غالب اوقات در صحبت ایشان. آخرالامر از برکت معاشرت ایشان به ترک علایق و عوایق دنیوی گفته و ظاهراًوباطناً طریق طریقت پذیرفته ملبس به لباس فقر شده سیاحت نموده و درجات عالیه حاصل فرمود ودر نظم ونثر تألیفات دارند و در عروض و قافیه رسالات پرداخته‌اند. دیوانش هفت هزار بیت می‌شود. با علی قلیخان لگزی معاصر بوده. از اشعار اوست:
نهج البلاغه : حکمت ها
ارزش همت و معیار صداقت و شجاعت و پاکدامنی
<strong> وَ قَالَ عليه‌السلام </strong> قَدْرُ اَلرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِهِ وَ صِدْقُهُ عَلَى قَدْرِ مُرُوءَتِهِ وَ شَجَاعَتُهُ عَلَى قَدْرِ أَنَفَتِهِ وَ عِفَّتُهُ عَلَى قَدْرِ غَيْرَتِهِ
قاآنی شیرازی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳ - وله ایضاً فی مدحه
بدا به حالت آن مجرمی‌که روز حساب
آذر بیگدلی : غزلیات
شمارهٔ ۱۹۱
خوش آن که به سر رسیده باشی
نهج البلاغه : حکمت ها
شناخت جايگاه وفادارى
<strong> وَ قَالَ عليه‌السلام </strong> اَلْوَفَاءُ لِأَهْلِ اَلْغَدْرِ غَدْرٌ عِنْدَ اَللَّهِ وَ اَلْغَدْرُ بِأَهْلِ اَلْغَدْرِ وَفَاءٌ عِنْدَ اَللَّهِ
نصرالله منشی : باب برزویه الطبیب
بخش ۱ - باب برزویهٔ طبیب
چنین گوید برزویه، مقدم اطبای پارس، که پدر من از لشکریان بود و مادر من از خانه علمای دین زردشت بود، و اول نعمتی که ایزد، تعالی و تقدس، بر من تازه گردانید دوستی پدر و مادر بود و شفقت ایشان بر حال من، چنانکه از برادران و خواهران مستثنی شدم و بمزید تربیت و ترشح مخصوص گشت. و چون سال عمر بهفت رسید مرا برخواندن علم طب تحریض نمودند، و چندانکه اندک وقوفی افتاد و فضیلت آن بشناختم برغبت صادق و حرص غالب در تعلم آن می‌کوشیدم، تا بدان صنعت شهرتی یافتم و در معرض معالجت بیماران آمدم. آنگاه نفس خویش را میان چهار کار که تگاپوی اهل دنیا ازان نتواند گذشت مخیر گردانیدم: وفور مال و، لذات حال و، ذکر سایر و. ثواب باقی. و پوشیده نماند که علم طب نزدیک همه خردمندان و در تمامی دینها ستوده ست. و در کتب طب آورده‌اند که فاضلتر اطبا آنست که که بر معالجت از جهت ذخیرت آخرت مواظبت نماید، که بملازمت این سیرت نصیب دنیا هرچه کامل تر بیابد و رستگاری عقبی مدخر گردد؛ چنانکه غرض کشاورز در پراکندن تخم دانه باشد که قوت اوست. اما کاه که علف ستوران است بتبع آن هم حاصل آید. در جمله بر این کار اقبال تمام کردم و هر کجا بیماری نشان یافتم که در وی امید صحت بود معالجت او بر وجه حسبت بر دست گرفتم.
صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۵۵
تمنای تو دارد در کشاکش آسمان ها را
فردوسی : ضحاک
بخش ۵
نشد سیر ضحاک از آن جست جوی
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۵۶۰
اگر با ماه کنعان در ته یک پیرهن باشم
پروین اعتصامی : مثنویات، تمثیلات و مقطعات
تیر و کمان
گفت تیری با کمان، روز نبرد