صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۱۵
چه گردیدی گره، تخمی پی فردا بکار اینجا عطار نیشابوری : باب بیست و ششم: در صفت گریستن
شمارهٔ ۱۶
هر سیل که از خون جگر خواهد خاست ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۹۲
گر زانکه هزار کعبه آزاد کنی مولوی : دفتر اول
بخش ۸۵ - صفت اجنحهٔ طیور عقول الهی
قصۀ طوطی جان زین سان بود صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۱۷۶
آرام را خرام تو آتش عنان کند مولوی : دفتر اول
بخش ۸۴ - قصهٔ بازرگان کی طوطی محبوس او او را پیغام داد به طوطیان هندوستان هنگام رفتن به تجارت
بود بازرگان و او را طوطییی مولوی : دفتر اول
بخش ۸۳ - در معنی آنک من اراد ان یجلس مع الله فلیجلس مع اهل التصوف
آن رسول از خود بشد زین یک دو جام اسیری لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۲۵۴
بی شادی وصال تو دل را کجا قرار مولوی : دفتر اول
بخش ۸۲ - سؤال کردن رسول روم از عمر رضیالله عنه از سبب ابتلای ارواح با این آب و گل جسم
چون ز عمر آن رسول این را شنید مولوی : دفتر اول
بخش ۸۱ - تفسیر و هو معکم اینما کنتم
بار دیگر ما به قصه آمدیم مولوی : دفتر اول
بخش ۸۰ - اضافت کردن آدم علیهالسلام آن زلت را به خویشتن کی ربنا ظلمنا و اضافت کردن ابلیس گناه خود را به خدای تعالی کی بما اغویتنی
کرد حق و کرد ما هر دو ببین نهج البلاغه : حکمت ها
راه شناخت مؤمن و منافق
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> لَوْ ضَرَبْتُ خَيْشُومَ اَلْمُؤْمِنِ بِسَيْفِي هَذَا عَلَى أَنْ يُبْغِضَنِي مَا أَبْغَضَنِي وَ لَوْ صَبَبْتُ اَلدُّنْيَا بِجَمَّاتِهَا عَلَى اَلْمُنَافِقِ عَلَى أَنْ يُحِبَّنِي مَا أَحَبَّنِي مولوی : دفتر اول
بخش ۷۹ - سوال کردن رسول روم از امیرالمؤمنین عمر رضیالله عنه
مرد گفتش کی امیرالمؤمنین صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۶۹
به دور کاکل و زلف تو سنبلستان ها ابوالفضل بیهقی : باقیماندهٔ مجلد پنجم
بخش ۵
و چون این نامه بشنودند همگان گفتند که خداوند انصاف تمام بداده بود بدان وقت که رسول فرستاد و اکنون تمامتر بداد، حاجب چه دیده است در این باب؟ گفت: این نامه را اگر گویید، باید فرستاد بنزدیک امیر محمّد تا بداند که وی بفرمان خداوند اینجا میماند و موکّل و نگاهدارنده وی پیدا شد و ما همگان از کار وی معزول گشتیم. گفتند: مولوی : دفتر ششم
بخش ۱۱۴ - روان گشتن شاهزادگان بعد از تمام بحث و ماجرا به جانب ولایت چین سوی معشوق و مقصود تا به قدر امکان به مقصود نزدیکتر باشند اگر چه راه وصل مسدودست به قدر امکان نزدیکتر شدن محمودست الی آخره
این بگفتند و روان گشتند زود مولوی : دفتر اول
بخش ۷۸ - یافتن رسول روم امیرالمؤمنین عمر را رضیالله عنه خفته به زیر درخت
آمد او آنجا و از دور ایستاد حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۳۵۳
خیال دوست ز من خورد و خواب بازگرفت ملکالشعرای بهار : جنگ تهمورث با دیوها
پیام بانو به تهمورث
در بر بانو، زن و مردی فقیر فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۶۸
یار را با تو کار خواهد بود
غزل شمارهٔ ۳۱۵
چه گردیدی گره، تخمی پی فردا بکار اینجا عطار نیشابوری : باب بیست و ششم: در صفت گریستن
شمارهٔ ۱۶
هر سیل که از خون جگر خواهد خاست ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۹۲
گر زانکه هزار کعبه آزاد کنی مولوی : دفتر اول
بخش ۸۵ - صفت اجنحهٔ طیور عقول الهی
قصۀ طوطی جان زین سان بود صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۱۷۶
آرام را خرام تو آتش عنان کند مولوی : دفتر اول
بخش ۸۴ - قصهٔ بازرگان کی طوطی محبوس او او را پیغام داد به طوطیان هندوستان هنگام رفتن به تجارت
بود بازرگان و او را طوطییی مولوی : دفتر اول
بخش ۸۳ - در معنی آنک من اراد ان یجلس مع الله فلیجلس مع اهل التصوف
آن رسول از خود بشد زین یک دو جام اسیری لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۲۵۴
بی شادی وصال تو دل را کجا قرار مولوی : دفتر اول
بخش ۸۲ - سؤال کردن رسول روم از عمر رضیالله عنه از سبب ابتلای ارواح با این آب و گل جسم
چون ز عمر آن رسول این را شنید مولوی : دفتر اول
بخش ۸۱ - تفسیر و هو معکم اینما کنتم
بار دیگر ما به قصه آمدیم مولوی : دفتر اول
بخش ۸۰ - اضافت کردن آدم علیهالسلام آن زلت را به خویشتن کی ربنا ظلمنا و اضافت کردن ابلیس گناه خود را به خدای تعالی کی بما اغویتنی
کرد حق و کرد ما هر دو ببین نهج البلاغه : حکمت ها
راه شناخت مؤمن و منافق
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> لَوْ ضَرَبْتُ خَيْشُومَ اَلْمُؤْمِنِ بِسَيْفِي هَذَا عَلَى أَنْ يُبْغِضَنِي مَا أَبْغَضَنِي وَ لَوْ صَبَبْتُ اَلدُّنْيَا بِجَمَّاتِهَا عَلَى اَلْمُنَافِقِ عَلَى أَنْ يُحِبَّنِي مَا أَحَبَّنِي مولوی : دفتر اول
بخش ۷۹ - سوال کردن رسول روم از امیرالمؤمنین عمر رضیالله عنه
مرد گفتش کی امیرالمؤمنین صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۶۹
به دور کاکل و زلف تو سنبلستان ها ابوالفضل بیهقی : باقیماندهٔ مجلد پنجم
بخش ۵
و چون این نامه بشنودند همگان گفتند که خداوند انصاف تمام بداده بود بدان وقت که رسول فرستاد و اکنون تمامتر بداد، حاجب چه دیده است در این باب؟ گفت: این نامه را اگر گویید، باید فرستاد بنزدیک امیر محمّد تا بداند که وی بفرمان خداوند اینجا میماند و موکّل و نگاهدارنده وی پیدا شد و ما همگان از کار وی معزول گشتیم. گفتند: مولوی : دفتر ششم
بخش ۱۱۴ - روان گشتن شاهزادگان بعد از تمام بحث و ماجرا به جانب ولایت چین سوی معشوق و مقصود تا به قدر امکان به مقصود نزدیکتر باشند اگر چه راه وصل مسدودست به قدر امکان نزدیکتر شدن محمودست الی آخره
این بگفتند و روان گشتند زود مولوی : دفتر اول
بخش ۷۸ - یافتن رسول روم امیرالمؤمنین عمر را رضیالله عنه خفته به زیر درخت
آمد او آنجا و از دور ایستاد حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۳۵۳
خیال دوست ز من خورد و خواب بازگرفت ملکالشعرای بهار : جنگ تهمورث با دیوها
پیام بانو به تهمورث
در بر بانو، زن و مردی فقیر فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۶۸
یار را با تو کار خواهد بود