صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۱۱۱۴
از خاکیان ز صافی طینت جدا شدم صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۶۲۶
از لب خلق دم باد خزان می آید صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۱۴۷۱
بر روی هم هر آنچه گذاری وبال توست سعدی : باب سوم در فضیلت قناعت
حکایت شمارهٔ ۲۸
درویشی را شنیدم که بغاری در نشسته بود و در بروی از جهانیان بسته و ملوک و اغنیا را در چشم همت او شوکت و هیبت نمانده اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۶۴
مرا گر ز وصل تو رنگی برآید فایز دشتی : دوبیتیها
دوبیتی شمارهٔ ۲۷
اگر دوران دهد بر بادم ای دوست مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۵۶
مهتاب بلند گشت و ما پست شدیم اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۱۵
در بند غم عشق تو بسیار کسانند مشتاق اصفهانی : ماده تاریخ
شمارهٔ ۱۲ - تاریخ عمارت
حضرت میرزا ابوطالب عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۰
شمع رویت را دلم پروانهای است صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۹۲۷
چو در پیاله رنجش می عتاب کند حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۲
میر من خوش میروی کاندر سر و پا میرمت مولوی : دفتر ششم
بخش ۲۵ - تمثیل مرد حریص نابیننده رزاقی حق را و خزاین و رحمت او را به موری کی در خرمنگاه بزرگ با دانهٔ گندم میکوشد و میجوشد و میلرزد و به تعجیل میکشد و سعت آن خرمن را نمیبیند
مور بر دانه بدان لرزان شود عطار نیشابوری : تذکرة الأولیاء
ذکر بشر حافی رحمة الله علیه
آن مبارز میدان مجاهده، آن مجاهز ایوان مشاهده، آن عامل کارگاه هدایت، آن کامل بارگاه عنایت، آن صوفی صافی، بشر حافی رحمة الله علیه، مجاهدة عظیم داشته است و شانی رفیع، و مشار الیه قوم بود. فضیل عیاض دریافته بود، و مرید خال خود بود، علی بن حشرم، و در علم اصول و فروع عالم بود. مولد او از مرو بود. به بغداد نشستی و ابتدای توبه او آن بود که شوریدة روزگار بود. یک روز مست میرفت. کاغذی یافت بر آنجا نوشته بسم الله الرحمن الرحیم. عطری خرید و آن کاغذ را معطر کرد و به تعظیم آن کاغذ را در خانه نهاد. بزرگی آن شب به خواب دید که گفتند: بشر را بگوی طیبت اسمنا فطیبناک و بجلت اسمنا فبجلناک و طهرت اسمنا فطهرناک فبعزتی لاطیبن اسمک فی الدنیا و الاخرة. آن بزرگ گفت: مردی فاسق است. مگر به غلط بینم میبینم. سعدی : باب هفتم در تأثیر تربیت
حکایت شمارهٔ ۱۲
سالی نزاعی در پیادگان حجیج افتاده بود و داعی در آن سفر هم پیاده انصاف در سر و روی هم فتادیم و داد فسوق و جدال بدادیم کجاوه نشینی را شنیدم که با عدیل خود میگفت یاللعجب پیاده عاج چو عرضه شطرنج به سر میبرد فرزین میشود یعنی به از آن میگردد که بود و پیادگان حاج بادیه به سر بردند و بتر شدند امیر معزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷
ای داده به تو خدای جاه پدرت اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۱
هیچ اربه صید دلها در زلف تابت افتد بابافغانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۹۴
تا چند بافسون جهان بند توان بود عطار نیشابوری : باب سی و هشتم: در صفت لب و دهان معشوق
شمارهٔ ۶
بنگر که دلم چه گونه مظلوم نمود رشیدالدین میبدی : ۲۸- سورة القصص- مکیة
۱ - النوبة الثالثة
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام او که نه در صنع او خلل نه در تقدیر او حیل بنام او که نه در فعل او زلل نه در وصف او مثل مقدّرى لم یزل، بنام او که پادشاهست بىسپاه کامرانست بىاشتباه غافر جرم و ساتر گناه، حضرت او عاصیان را پناه، درگاه او مفلسان را پایگاه، قدره لا یدرک الخاطر اقصى منتهاه حبّه صیّرنى مرآة من یهوى هواه، فرآه من یرانى و یرانى من یراه.
تکبیت شمارهٔ ۱۱۱۴
از خاکیان ز صافی طینت جدا شدم صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۶۲۶
از لب خلق دم باد خزان می آید صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۱۴۷۱
بر روی هم هر آنچه گذاری وبال توست سعدی : باب سوم در فضیلت قناعت
حکایت شمارهٔ ۲۸
درویشی را شنیدم که بغاری در نشسته بود و در بروی از جهانیان بسته و ملوک و اغنیا را در چشم همت او شوکت و هیبت نمانده اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۶۴
مرا گر ز وصل تو رنگی برآید فایز دشتی : دوبیتیها
دوبیتی شمارهٔ ۲۷
اگر دوران دهد بر بادم ای دوست مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۵۶
مهتاب بلند گشت و ما پست شدیم اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۱۵
در بند غم عشق تو بسیار کسانند مشتاق اصفهانی : ماده تاریخ
شمارهٔ ۱۲ - تاریخ عمارت
حضرت میرزا ابوطالب عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۰
شمع رویت را دلم پروانهای است صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۹۲۷
چو در پیاله رنجش می عتاب کند حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۲
میر من خوش میروی کاندر سر و پا میرمت مولوی : دفتر ششم
بخش ۲۵ - تمثیل مرد حریص نابیننده رزاقی حق را و خزاین و رحمت او را به موری کی در خرمنگاه بزرگ با دانهٔ گندم میکوشد و میجوشد و میلرزد و به تعجیل میکشد و سعت آن خرمن را نمیبیند
مور بر دانه بدان لرزان شود عطار نیشابوری : تذکرة الأولیاء
ذکر بشر حافی رحمة الله علیه
آن مبارز میدان مجاهده، آن مجاهز ایوان مشاهده، آن عامل کارگاه هدایت، آن کامل بارگاه عنایت، آن صوفی صافی، بشر حافی رحمة الله علیه، مجاهدة عظیم داشته است و شانی رفیع، و مشار الیه قوم بود. فضیل عیاض دریافته بود، و مرید خال خود بود، علی بن حشرم، و در علم اصول و فروع عالم بود. مولد او از مرو بود. به بغداد نشستی و ابتدای توبه او آن بود که شوریدة روزگار بود. یک روز مست میرفت. کاغذی یافت بر آنجا نوشته بسم الله الرحمن الرحیم. عطری خرید و آن کاغذ را معطر کرد و به تعظیم آن کاغذ را در خانه نهاد. بزرگی آن شب به خواب دید که گفتند: بشر را بگوی طیبت اسمنا فطیبناک و بجلت اسمنا فبجلناک و طهرت اسمنا فطهرناک فبعزتی لاطیبن اسمک فی الدنیا و الاخرة. آن بزرگ گفت: مردی فاسق است. مگر به غلط بینم میبینم. سعدی : باب هفتم در تأثیر تربیت
حکایت شمارهٔ ۱۲
سالی نزاعی در پیادگان حجیج افتاده بود و داعی در آن سفر هم پیاده انصاف در سر و روی هم فتادیم و داد فسوق و جدال بدادیم کجاوه نشینی را شنیدم که با عدیل خود میگفت یاللعجب پیاده عاج چو عرضه شطرنج به سر میبرد فرزین میشود یعنی به از آن میگردد که بود و پیادگان حاج بادیه به سر بردند و بتر شدند امیر معزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷
ای داده به تو خدای جاه پدرت اوحدی مراغهای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۱
هیچ اربه صید دلها در زلف تابت افتد بابافغانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۹۴
تا چند بافسون جهان بند توان بود عطار نیشابوری : باب سی و هشتم: در صفت لب و دهان معشوق
شمارهٔ ۶
بنگر که دلم چه گونه مظلوم نمود رشیدالدین میبدی : ۲۸- سورة القصص- مکیة
۱ - النوبة الثالثة
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام او که نه در صنع او خلل نه در تقدیر او حیل بنام او که نه در فعل او زلل نه در وصف او مثل مقدّرى لم یزل، بنام او که پادشاهست بىسپاه کامرانست بىاشتباه غافر جرم و ساتر گناه، حضرت او عاصیان را پناه، درگاه او مفلسان را پایگاه، قدره لا یدرک الخاطر اقصى منتهاه حبّه صیّرنى مرآة من یهوى هواه، فرآه من یرانى و یرانى من یراه.