نهج البلاغه : حکمت ها
نشانه كمال عقل
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> إِذَا تَمَّ اَلْعَقْلُ نَقَصَ اَلْكَلاَمُ رضاقلی خان هدایت : روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین
بخش ۷۹ - شهاب الدین سهروردی
ابوحفص عمر نام دارند و سهرورد از توابع کلات است و تا مهنه چهار فرسخ مسافت دارد و مقبرهٔ مشایخ در آنجاست و سلسلهٔ مشایخ سهروردیه از شعب سلسلهٔ معروفی است و شیخ از مشاهیر فضلا و علما و مرید عمّ شیخ نجیب سهروردی است. غرض، شیخ را تصانیف بسیار و رسالات عالی مقدار است. من جمله عوارف و رشف النصایح و اعلام التقی و اعلام الهدی و جناب شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی اخلاص و ارادت به ایشان داشته. همچنین کمال الدین اسماعیل اصفهانی مدایح وی را نگاشته. مجملاً شیخ از اکابر این طایفه است و نود و سه سال عمر یافته. در سنهٔ ۵۸۷ در بغداد به جنت شتافته. گاهی خیال نظمی میفرموده و این ابیات منسوب بدوست: کمالالدین اسماعیل : قطعات
شمارهٔ ۸۰ - وله ایضا
هر آن سعادت کاندر ضمیر افلاکست رشیدالدین میبدی : ۳۸- سورة ص- مکیة
۴ - النوبة الاولى
قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِیمٌ (۶۷) گوى اى محمد آن خبرى بزرگ است. رشیدالدین میبدی : ۳- سورة آل عمران- مدنیة
۳۰ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: ما کانَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ این کار چنین مبهم فرو نگذارند! و این قصه سربسته روزى برگشایند! و این دامن فراهم کرده آخر بیفشانند! و این سر و پاى درهم کردگان صافیان و جافیان آخر بینى که از هم باز کنند! فَرِیقاً هَدى وَ فَرِیقاً حَقَّ عَلَیْهِمُ الضَّلالَةُ و هر کس را بمأوى و منزل خویش فرود آرند، فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ یکى در حزب شیطان، کشته حرمان، و اندوه جاودان أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ. یکى نواخته رحمن، در زمره دوستان، بمهر ازل شادان، برو داغ وَ عِبادُ الرَّحْمنِ. امروز تو چند بینى و چه دریابى که درهاى اسرار فرو بسته، و مسمار غیب بر در خانه توحید و شرک زده، و کلید آن بخود سپرده که: وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلَّا هُوَ همین است که گفت عزّ و علا: وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَى الْغَیْبِ، و تا نپندارى که آنچه دیده تو بآن نرسد دیده انبیاء نیز نرسد! نمىخوانى که: وَ لکِنَّ اللَّهَ یَجْتَبِی مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یَشاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ. میفرماید که: ایمان بیارید، و استوار گیرید اللَّه را، که غیبدان است و نهان بین، و فرو فرستادگان پیغامبران را که بوحى پاک ایشان را بر غیب همى دارد، و پوشیده مینماید، و چون نماید چندان نماید که خود خواهد، نه چندان که بنده خواهد، کما قال عزّ و جلّ: وَ لا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِما شاءَ. خداى داند که بنده چه برتابد، و وى را چه شاید، و دانستن چیست که وى را بکار آید! مدبّر کار بندگان اوست! کارساز و کارران و نگهبان اوست! صحّ الخبر انّه عزّ و جلّ یقول: ادبر عبادى بعلمى، انى بعبادى خبیر بصیر. قائم مقام فراهانی : نامههای فارسی
شمارهٔ ۴۸ - قائم مقام به منوچهر خان ایچ آقاسی باشی نوشته است
مخدوم مهربان من؛ عالیجاه مقرب الحضرت العلیه آقا لوبیک از حضرت سپهر رفعت نواب ولی النعمی نایب السلطنة العلیه روحی فداه روانه آن حضرت بود و مراسم موالفت و مراودت مقتضی تحریر صحیفه افتاد، در طی نگارش صحیفه عهد صحبت برادرانه دیرینه مرا بیاد آمد و رسم الفت دوستانه ایام وصال. رضاقلی خان هدایت : روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین
بخش ۱۳۷ - محمد غزالی طوسی قُدِّسَ سِرُّهُ
کنیت و نام آن جناب ابوحامد محمد و لقبش حجة الاسلام. از مشاهیر علما و محققین عرفاست. وی برادر مهتر شیخ احمد غزالی است. معارضات ایشان مشهور است و در کتب متداوله مذکور. به قول ابن خلکان از قُرای طوس است و اگرچه در اوایلِ حال، جناب شیخ طالب علم قال و سالب طریق حال میبود ولیکن آخرالامر به حقیقت حال اهل ذوق پی برده، به حقیقت طریقهٔ عارفین اقرار آورده و صاحب مقامات عالیه گردید.خود گفته است که با اینکه من به اغلب و اکثر علوم عالم بودم تا به خدمت جناب شیخ ابوعلی فارمدی و سایر اهل حال رجوع ننمود، حلِّ غوامض و بسط قبایض من حاصل نگردید. غرض، جناب شیخ رحمة اللّه علیه محققی است بی بدیل و مدققی است بی عدیل. گویند عدد رسالاتش به نهصد ونود و نه رسیده. احیای علوم و کیمیای سعادت از اوست. پنجاه و چهار سال عمر یافت و در سنهٔ ۵۰۵ به جنت شتافت. از اوست: رضاقلی خان هدایت : روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین
بخش ۱۳۹ - مسعود بخارایی عَلَیهِ الرَّحْمَةُ
اصلش از قریهٔ بک از توابع بخاراست. مدتها در ماوراءالنهر حکومت کرد. سالها نیز تحصیل علوم نمود. عاقبت از طلب مطلوب حقیق دردی در دلش ظاهر شد. بعد از سیاحتها به دهلی آمده، در آن ولایت دست ارادت به دامان باسعادت جناب شیخ نصیرالدین دهلوی مشهور به چراغ دهلی از خلفای شیخ نظام اولیا زده، به یمن خدمت و عزلت در خانقاه، شیخ به مدارج عرفان و معارج ایقان ارتقاء و ارتفاع جست. او را کتب است: نورالعیون و امّ الصفایح و مرآت العارفین از اوست. در مرآت العارفین گوید با شیخ خود میرفتم گذار ما به سر منزل مجذوبی افتاد که هرچه پیش او میآمد به حسب نور شهود، هذا ربی گفته، سجده مینمود، پس از سجده میگفت: اَللّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُ بِکَ مِنْاَنْاُشْرِکَ بِکَ شیئاً. با خود گفتم ای عجب قولش این و فعلش آن. پیر روشن ضمیر فرمود انکار به حالش مکن که در این حالت از استغراق حال در آینهٔ وجود خلق به جز حق نمیبیند. این دو رباعی از او قلمی گردید: قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۱۱۴
ای برادر جامهٔ عوری طلب اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۳۷
تا بستهٔ جان و خستهٔ تن باشم اسیر شهرستانی : غزلیات
شمارهٔ ۳۹۸
از پاک بینشی دل اهل نظر شکفت قائم مقام فراهانی : نامههای فارسی
شمارهٔ ۵۰ - در مقام ضرب باهالی تبریز به قائممقام بزرگ از قول ولیعهد نوشته
خدایا راست گویم فتنة از تست رضاقلی خان هدایت : روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین
بخش ۹۱ - صفی الدین یزدی علیه الرّحمة
شیخی است عارف و فاضلی است واقف. قدوهٔ اهل کمال و زبدهٔ ارباب وجد وحال. با طغانشه بن مؤید معاصر بوده و سلطان مذکور آن جناب را تعظیم و تکریم بلیغ میفرمود و اما شیخ از بیم قال و قیل جهلای علما طریقهٔ خود را مستور میداشته و در خفا همت بر تربیت مریدان میگماشته و این اشعار از نتایج طبع اوست: رضاقلی خان هدایت : روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما
بخش ۶۵ - علمی قلندر هندی
مشهور به شاه علمی بوده و مجردانه سیاحت مینموده. از آن جناب است: صفایی جندقی : غزلیات
شمارهٔ ۳۵۷
ماه کنعانی اگر در مصر معنی روت دیدی رشیدالدین میبدی : ۳۸- سورة ص- مکیة
۴ - النوبة الثالثة
قوله: قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِیمٌ این «نبأ عظیم» بیک قول اشارت است بنبوّت و رسالت مصطفى علیه الصّلاة و السّلام و جلالت حالت وى. میگوید: خبر نبوّت وى خبرى عظیم است و شأن او شأنى جلیل و شما از ان غافل، از جمال او روى گردانیده و از شناخت او وامانده، ندانید که چه گم کردهاید و از چه واماندهاید، مهترى که در عالم خود دو کلمه است و بس: «لا اله الّا اللَّه محمد رسول اللَّه»، یک کلمه اللَّه را و دیگر کلمه محمد را، فرمان آمد که: یا محمد تو در حضرت خود ثناى ما میگوى که ما در حضرت خود ثناى تو مىگوییم، یا محمد تو مىگویى: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» ما مىگوییم: «محمد رسول اللَّه». ذرهاى از طلعت زیباى آن مهتر در انگشت آدم تعبیه کردند، هشت بهشت بدرود کرد و گفت: ما را خود توانگر آفریدهاند سر ما بحجره هر گدایى فرو نیاید، آن ذره هم چنان میرفت و بهر که میرسید در عین حسرت در شوق آن جمال میسوخت، حشمت نوح و جاه خلیل و کرامت کلیم همه قطرهاى بود در مقابل بحر رسالت او، دولت بلال و خباب و عمار و دیگر یاران بود که ابراهیم و موسى و عیسى در عداد احیاء صورت نبودند که اگر ایشان زنده بودندى آن جاروب خدمت که ایشان برداشتند، ابراهیم و موسى برداشتندى، «لو کان موسى حیّا لما و سبعه الّا اتباعى». مهترى با این همه منقبت و مرتبت و کمال و جمال با مشتى گداى بىنوا میگوید: «انّما انالکم مثل الوالد لولده» بلند اقبال : غزلیات
شمارهٔ ۱۹۷
گهی که طره طرار او به تاب رود هاتف اصفهانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۲
کدام عهد نکویان عهد ما بستند ابوالفرج رونی : رباعیات
شمارهٔ ۲۱
تا جزع هوات را دلم حرز افتاد هاتف اصفهانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۰
آن کمان ابرو کند چون میل تیرانداختن
نشانه كمال عقل
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> إِذَا تَمَّ اَلْعَقْلُ نَقَصَ اَلْكَلاَمُ رضاقلی خان هدایت : روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین
بخش ۷۹ - شهاب الدین سهروردی
ابوحفص عمر نام دارند و سهرورد از توابع کلات است و تا مهنه چهار فرسخ مسافت دارد و مقبرهٔ مشایخ در آنجاست و سلسلهٔ مشایخ سهروردیه از شعب سلسلهٔ معروفی است و شیخ از مشاهیر فضلا و علما و مرید عمّ شیخ نجیب سهروردی است. غرض، شیخ را تصانیف بسیار و رسالات عالی مقدار است. من جمله عوارف و رشف النصایح و اعلام التقی و اعلام الهدی و جناب شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی اخلاص و ارادت به ایشان داشته. همچنین کمال الدین اسماعیل اصفهانی مدایح وی را نگاشته. مجملاً شیخ از اکابر این طایفه است و نود و سه سال عمر یافته. در سنهٔ ۵۸۷ در بغداد به جنت شتافته. گاهی خیال نظمی میفرموده و این ابیات منسوب بدوست: کمالالدین اسماعیل : قطعات
شمارهٔ ۸۰ - وله ایضا
هر آن سعادت کاندر ضمیر افلاکست رشیدالدین میبدی : ۳۸- سورة ص- مکیة
۴ - النوبة الاولى
قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِیمٌ (۶۷) گوى اى محمد آن خبرى بزرگ است. رشیدالدین میبدی : ۳- سورة آل عمران- مدنیة
۳۰ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: ما کانَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَیْهِ این کار چنین مبهم فرو نگذارند! و این قصه سربسته روزى برگشایند! و این دامن فراهم کرده آخر بیفشانند! و این سر و پاى درهم کردگان صافیان و جافیان آخر بینى که از هم باز کنند! فَرِیقاً هَدى وَ فَرِیقاً حَقَّ عَلَیْهِمُ الضَّلالَةُ و هر کس را بمأوى و منزل خویش فرود آرند، فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ یکى در حزب شیطان، کشته حرمان، و اندوه جاودان أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ. یکى نواخته رحمن، در زمره دوستان، بمهر ازل شادان، برو داغ وَ عِبادُ الرَّحْمنِ. امروز تو چند بینى و چه دریابى که درهاى اسرار فرو بسته، و مسمار غیب بر در خانه توحید و شرک زده، و کلید آن بخود سپرده که: وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلَّا هُوَ همین است که گفت عزّ و علا: وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَى الْغَیْبِ، و تا نپندارى که آنچه دیده تو بآن نرسد دیده انبیاء نیز نرسد! نمىخوانى که: وَ لکِنَّ اللَّهَ یَجْتَبِی مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یَشاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ. میفرماید که: ایمان بیارید، و استوار گیرید اللَّه را، که غیبدان است و نهان بین، و فرو فرستادگان پیغامبران را که بوحى پاک ایشان را بر غیب همى دارد، و پوشیده مینماید، و چون نماید چندان نماید که خود خواهد، نه چندان که بنده خواهد، کما قال عزّ و جلّ: وَ لا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِما شاءَ. خداى داند که بنده چه برتابد، و وى را چه شاید، و دانستن چیست که وى را بکار آید! مدبّر کار بندگان اوست! کارساز و کارران و نگهبان اوست! صحّ الخبر انّه عزّ و جلّ یقول: ادبر عبادى بعلمى، انى بعبادى خبیر بصیر. قائم مقام فراهانی : نامههای فارسی
شمارهٔ ۴۸ - قائم مقام به منوچهر خان ایچ آقاسی باشی نوشته است
مخدوم مهربان من؛ عالیجاه مقرب الحضرت العلیه آقا لوبیک از حضرت سپهر رفعت نواب ولی النعمی نایب السلطنة العلیه روحی فداه روانه آن حضرت بود و مراسم موالفت و مراودت مقتضی تحریر صحیفه افتاد، در طی نگارش صحیفه عهد صحبت برادرانه دیرینه مرا بیاد آمد و رسم الفت دوستانه ایام وصال. رضاقلی خان هدایت : روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین
بخش ۱۳۷ - محمد غزالی طوسی قُدِّسَ سِرُّهُ
کنیت و نام آن جناب ابوحامد محمد و لقبش حجة الاسلام. از مشاهیر علما و محققین عرفاست. وی برادر مهتر شیخ احمد غزالی است. معارضات ایشان مشهور است و در کتب متداوله مذکور. به قول ابن خلکان از قُرای طوس است و اگرچه در اوایلِ حال، جناب شیخ طالب علم قال و سالب طریق حال میبود ولیکن آخرالامر به حقیقت حال اهل ذوق پی برده، به حقیقت طریقهٔ عارفین اقرار آورده و صاحب مقامات عالیه گردید.خود گفته است که با اینکه من به اغلب و اکثر علوم عالم بودم تا به خدمت جناب شیخ ابوعلی فارمدی و سایر اهل حال رجوع ننمود، حلِّ غوامض و بسط قبایض من حاصل نگردید. غرض، جناب شیخ رحمة اللّه علیه محققی است بی بدیل و مدققی است بی عدیل. گویند عدد رسالاتش به نهصد ونود و نه رسیده. احیای علوم و کیمیای سعادت از اوست. پنجاه و چهار سال عمر یافت و در سنهٔ ۵۰۵ به جنت شتافت. از اوست: رضاقلی خان هدایت : روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین
بخش ۱۳۹ - مسعود بخارایی عَلَیهِ الرَّحْمَةُ
اصلش از قریهٔ بک از توابع بخاراست. مدتها در ماوراءالنهر حکومت کرد. سالها نیز تحصیل علوم نمود. عاقبت از طلب مطلوب حقیق دردی در دلش ظاهر شد. بعد از سیاحتها به دهلی آمده، در آن ولایت دست ارادت به دامان باسعادت جناب شیخ نصیرالدین دهلوی مشهور به چراغ دهلی از خلفای شیخ نظام اولیا زده، به یمن خدمت و عزلت در خانقاه، شیخ به مدارج عرفان و معارج ایقان ارتقاء و ارتفاع جست. او را کتب است: نورالعیون و امّ الصفایح و مرآت العارفین از اوست. در مرآت العارفین گوید با شیخ خود میرفتم گذار ما به سر منزل مجذوبی افتاد که هرچه پیش او میآمد به حسب نور شهود، هذا ربی گفته، سجده مینمود، پس از سجده میگفت: اَللّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُ بِکَ مِنْاَنْاُشْرِکَ بِکَ شیئاً. با خود گفتم ای عجب قولش این و فعلش آن. پیر روشن ضمیر فرمود انکار به حالش مکن که در این حالت از استغراق حال در آینهٔ وجود خلق به جز حق نمیبیند. این دو رباعی از او قلمی گردید: قاآنی شیرازی : قطعات
شمارهٔ ۱۱۴
ای برادر جامهٔ عوری طلب اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۳۷
تا بستهٔ جان و خستهٔ تن باشم اسیر شهرستانی : غزلیات
شمارهٔ ۳۹۸
از پاک بینشی دل اهل نظر شکفت قائم مقام فراهانی : نامههای فارسی
شمارهٔ ۵۰ - در مقام ضرب باهالی تبریز به قائممقام بزرگ از قول ولیعهد نوشته
خدایا راست گویم فتنة از تست رضاقلی خان هدایت : روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین
بخش ۹۱ - صفی الدین یزدی علیه الرّحمة
شیخی است عارف و فاضلی است واقف. قدوهٔ اهل کمال و زبدهٔ ارباب وجد وحال. با طغانشه بن مؤید معاصر بوده و سلطان مذکور آن جناب را تعظیم و تکریم بلیغ میفرمود و اما شیخ از بیم قال و قیل جهلای علما طریقهٔ خود را مستور میداشته و در خفا همت بر تربیت مریدان میگماشته و این اشعار از نتایج طبع اوست: رضاقلی خان هدایت : روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما
بخش ۶۵ - علمی قلندر هندی
مشهور به شاه علمی بوده و مجردانه سیاحت مینموده. از آن جناب است: صفایی جندقی : غزلیات
شمارهٔ ۳۵۷
ماه کنعانی اگر در مصر معنی روت دیدی رشیدالدین میبدی : ۳۸- سورة ص- مکیة
۴ - النوبة الثالثة
قوله: قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِیمٌ این «نبأ عظیم» بیک قول اشارت است بنبوّت و رسالت مصطفى علیه الصّلاة و السّلام و جلالت حالت وى. میگوید: خبر نبوّت وى خبرى عظیم است و شأن او شأنى جلیل و شما از ان غافل، از جمال او روى گردانیده و از شناخت او وامانده، ندانید که چه گم کردهاید و از چه واماندهاید، مهترى که در عالم خود دو کلمه است و بس: «لا اله الّا اللَّه محمد رسول اللَّه»، یک کلمه اللَّه را و دیگر کلمه محمد را، فرمان آمد که: یا محمد تو در حضرت خود ثناى ما میگوى که ما در حضرت خود ثناى تو مىگوییم، یا محمد تو مىگویى: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» ما مىگوییم: «محمد رسول اللَّه». ذرهاى از طلعت زیباى آن مهتر در انگشت آدم تعبیه کردند، هشت بهشت بدرود کرد و گفت: ما را خود توانگر آفریدهاند سر ما بحجره هر گدایى فرو نیاید، آن ذره هم چنان میرفت و بهر که میرسید در عین حسرت در شوق آن جمال میسوخت، حشمت نوح و جاه خلیل و کرامت کلیم همه قطرهاى بود در مقابل بحر رسالت او، دولت بلال و خباب و عمار و دیگر یاران بود که ابراهیم و موسى و عیسى در عداد احیاء صورت نبودند که اگر ایشان زنده بودندى آن جاروب خدمت که ایشان برداشتند، ابراهیم و موسى برداشتندى، «لو کان موسى حیّا لما و سبعه الّا اتباعى». مهترى با این همه منقبت و مرتبت و کمال و جمال با مشتى گداى بىنوا میگوید: «انّما انالکم مثل الوالد لولده» بلند اقبال : غزلیات
شمارهٔ ۱۹۷
گهی که طره طرار او به تاب رود هاتف اصفهانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۲
کدام عهد نکویان عهد ما بستند ابوالفرج رونی : رباعیات
شمارهٔ ۲۱
تا جزع هوات را دلم حرز افتاد هاتف اصفهانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۰
آن کمان ابرو کند چون میل تیرانداختن