فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۳
در عهد نگاه تو که صیاد شکیب است
فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۲
شیشه هم بزمست با او، ساغرش هم مشرب است
فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۱
چو موج بر سر آبیم و حال سخت خرابست
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۸۵۴
نچیده گل ز طرب، خرج روزگار شدم
اقبال لاهوری : زبور عجم
ای غنچه خوابیده چو نرگس نگران خیز
ای غنچه خوابیده چو نرگس نگران خیز
آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۴۹۶
نقاش صنع کاین همه نقش و نگار کرد
آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۲۶
شهر بیدار از آن مردم خواب آلوده
فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۰
نظر به روی تو دارد نگاه بی‌ادبست
امیرشاهی سبزواری : غزلیات
شمارهٔ ۶۶
چو ساقی آن قدح لاله گون بگرداند
صامت بروجردی : کتاب القطعات و النصایح
شمارهٔ ۲ - حمایت در فریب دنیا
یکی بیچاره‌ای محنت رسیده
فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۹۸
در عشق تو ناله پیشة ماست
رشیدالدین میبدی : ۸- سورة الانفال- مدنیة
۴ - النوبة الاولى
قوله تعالى: وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ و خداى بر آن نیست که ایشان را عذاب کند، وَ أَنْتَ فِیهِمْ و تو در میان ایشان، وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ و نیست خداى عذاب کردن ایشان را، وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ (۳۳) تا ایشان آمرزش مى‏خواهند.
عطار نیشابوری : باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد
شمارهٔ ۳۹
گرچه گل تر درآمدن سر تیز است
ابوالفرج رونی : قصاید
شمارهٔ ۱۱ - (در مدح عمیدالدولة عمدة الکتاب)
گه رحیل چو بگذاشتم همی اسباب
سعدی : غزلیات
غزل ۱۴۰
چشمت چو تیغ غمزه خونخوار برگرفت
فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۹۳
اگرچه شعلة حسنت تمام عالم سوخت
یغمای جندقی : بخش اول
شمارهٔ ۷ - به میرزا محمدعلی خطر فرزند خود نگاشته
نوآمیز کیش هنر توزی خطر را نان و آب گرم و سرد و جام و جان بی درد و درد باد، احمد را هم خوابه بهشتی چهر گلبن سرسبزی زرد افتاد و او را پاک روان که گرمی افزای رستای خود و بازار ما بود سرد آمد و بارها همه کوب آزمای دوش لاغر استخوان تو گشت و کارها رنج و تیمار شد و بر جان تنگ توان توریخت، با اینکه تازه کاری و سنگین بار در گوشه و کنار از ایستادگی های خاک درنگ سهلان سنگت چپرها بر درگاه است و در انجام کارها از دانش و فرهنگ و آهنگت نویدها در راه، ده یک اینها اگر راست باشد و کارت بسیار کمتر از آنچه شنیدم بی کم و کاست جای سپاس داری هاست و سزای ستایش گزاری ها. زیرا که از چون تو تازه کاری، بردن این بار زور پشه و پیل است و جوش جوی و نیل، در گنجشکی نیروی شاهین است و از پیاده هنجار فرزین، با این همه بی دستیاری احمد با آنکه پای به دامان است و نگین بر دهان این کشتی پای کنار نخواهد داشت و این بیخ پیرایه برگ و بار نخواهد بست، مصرع: رخش باید تا تن رستم کشد. امیدوارم تاکنون از بند بی بند و باری جسته باشد و کمند سردی و بیزاری گسسته. فرزانه در پی کار پوید و مردانه سامان روزگار جوید. مصرع: به جان خواجه کاینها ریشخند است. جان باید کند نان باید پخت، خود خورد و به دیگران نیز خورانید. هر پول سیاهی را شیر سرخی بر سر خفته و هر دانه گندم زیر هزار من خاک نهفته، بمیرد و دشمن بخورد خوشتر که بماند و دست در یوزه به دوست برد.
فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۹۱
غنچه را از حسرت لعل تو دل در بر بسوخت
جلال عضد : غزلیّات
شمارهٔ ۱۷۷
صبحدم بر بوی جانان سوی گلزار آمدم
فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۹۰
گر برین قامت فزاید جلوة آن دلفریب