ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۵۲۶
آنکس که بدو بود دلم نازستان هلالی جغتایی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵
ز روی مهر اگر روزی ببینی یک دو شیدا را کلیم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۸
رفتن ز درت کار من دل نگران نیست شاه نعمتالله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۴
عالم همه پر ز نور سبحانی شد قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۱
با آن که سبکتری ز تو در دین نیست مسعود سعد سلمان : غزلیات
شمارهٔ ۹
ای گشته دل من به هوای تو گرفتار جامی : سلامان و ابسال
بخش ۲۴ - حکایت شخصی که در ولادت فرزند از بزرگی استمداد همت کرده بود و باز از برای خلاصی از شر وی از همان بزرگ استمداد می کرد
پیش شیخی رفت آن مرد فضول امام خمینی : رباعیات
مجنون
یا رب، نظری ز پاکبازانم ده شاه نعمتالله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۲۱
رنج عشقی کشیده ام که مپرس رودکی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۸۴
چون گسی کردمت بدستک خویش اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۹۶
یارب گنهم ببخش و عذرم بپذیر عطار نیشابوری : باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد
شمارهٔ ۱۱۲
چون شمع یک آغشتهٔ تنها بنمای قائم مقام فراهانی : نامههای فارسی
شمارهٔ ۹۱ - خطاب به نواب شعاع السلطنة فتح الله میرزا
تصدقت شوم: همه وقت الطاف حضرت والا افزون از عد ستاره بود و خجلت چاکر قدیمی زیاده از حد شماره؛ تا این بار که فیض حضور بر سیبل عبور مقدور شد، پایه بخت فدوی اوجی گرفت و دریای فضل و کرم والا موجی زد که بیک جزر و مد خجلت های بیش از حصر و حد را کلا و طرا محو منسی ساخت و هم رکابی امام ویردی بیک که با خلعت و ارمغان در منزل ارمغانی رسید پیر غلام را در محنت شرمساری در کمال سبک باری دید. اما از راه یگانگی و رسم خواجه تاشی دور نیست که بر خود فرض کند و صریحا عرض نماید که: اگر بار دیگر نیز این موج احسان اوج گیرد بیم آن است که وجود نابود پیر غلام را نحو و معدوم سازد. چرا که تا حال شرمندگی و خجلت های فراوان و انبوه مثل پشته و کوه، موجود بود که سیبه و سنگری قوی برای وجود ضعیف میشد، حالا که سیبه و بدنه نیست، هر چه بزنند بسینه و بدن میخورد. نورعلیشاه : بخش اول
شمارهٔ ۱۳
تا زند سینه ز صهبای غمت جوش مرا امیرخسرو دهلوی : مجنون و لیلی
بخش ۲۱ - دل دادن مجنون، سگی را که در کوی دلدار دیده بود، و بازوی خون را طوق گردن او ساختن، و تن استخوان شده را گزند دهان و مزد دندان او کردن و به زبان چربش نواختن
یک روز، به گاه نیم روزان، کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۷۷۸
ما به سودای تو دامن ز جهان در چیدیم شاه نعمتالله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۸۵
بحر ما دریای بی پایان بود فرخی سیستانی : قصاید
شمارهٔ ۲۱ - در تقاضا و مدح محمدبن محمودبن ناصر الدین گوید
ای همه ساله زخوی تو دل سلطان شاد خاقانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۹۶
قم بکرة و خذها با کورة الحیات قائم مقام فراهانی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۳۷ - در زمان معزولی در شکایت از روزگار سروده
دلا تا کی شکست از دست هر پیمان شکن بینی
شمارهٔ ۵۲۶
آنکس که بدو بود دلم نازستان هلالی جغتایی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵
ز روی مهر اگر روزی ببینی یک دو شیدا را کلیم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۸
رفتن ز درت کار من دل نگران نیست شاه نعمتالله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۴
عالم همه پر ز نور سبحانی شد قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۱
با آن که سبکتری ز تو در دین نیست مسعود سعد سلمان : غزلیات
شمارهٔ ۹
ای گشته دل من به هوای تو گرفتار جامی : سلامان و ابسال
بخش ۲۴ - حکایت شخصی که در ولادت فرزند از بزرگی استمداد همت کرده بود و باز از برای خلاصی از شر وی از همان بزرگ استمداد می کرد
پیش شیخی رفت آن مرد فضول امام خمینی : رباعیات
مجنون
یا رب، نظری ز پاکبازانم ده شاه نعمتالله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۲۱
رنج عشقی کشیده ام که مپرس رودکی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۸۴
چون گسی کردمت بدستک خویش اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۹۶
یارب گنهم ببخش و عذرم بپذیر عطار نیشابوری : باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد
شمارهٔ ۱۱۲
چون شمع یک آغشتهٔ تنها بنمای قائم مقام فراهانی : نامههای فارسی
شمارهٔ ۹۱ - خطاب به نواب شعاع السلطنة فتح الله میرزا
تصدقت شوم: همه وقت الطاف حضرت والا افزون از عد ستاره بود و خجلت چاکر قدیمی زیاده از حد شماره؛ تا این بار که فیض حضور بر سیبل عبور مقدور شد، پایه بخت فدوی اوجی گرفت و دریای فضل و کرم والا موجی زد که بیک جزر و مد خجلت های بیش از حصر و حد را کلا و طرا محو منسی ساخت و هم رکابی امام ویردی بیک که با خلعت و ارمغان در منزل ارمغانی رسید پیر غلام را در محنت شرمساری در کمال سبک باری دید. اما از راه یگانگی و رسم خواجه تاشی دور نیست که بر خود فرض کند و صریحا عرض نماید که: اگر بار دیگر نیز این موج احسان اوج گیرد بیم آن است که وجود نابود پیر غلام را نحو و معدوم سازد. چرا که تا حال شرمندگی و خجلت های فراوان و انبوه مثل پشته و کوه، موجود بود که سیبه و سنگری قوی برای وجود ضعیف میشد، حالا که سیبه و بدنه نیست، هر چه بزنند بسینه و بدن میخورد. نورعلیشاه : بخش اول
شمارهٔ ۱۳
تا زند سینه ز صهبای غمت جوش مرا امیرخسرو دهلوی : مجنون و لیلی
بخش ۲۱ - دل دادن مجنون، سگی را که در کوی دلدار دیده بود، و بازوی خون را طوق گردن او ساختن، و تن استخوان شده را گزند دهان و مزد دندان او کردن و به زبان چربش نواختن
یک روز، به گاه نیم روزان، کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۷۷۸
ما به سودای تو دامن ز جهان در چیدیم شاه نعمتالله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۸۵
بحر ما دریای بی پایان بود فرخی سیستانی : قصاید
شمارهٔ ۲۱ - در تقاضا و مدح محمدبن محمودبن ناصر الدین گوید
ای همه ساله زخوی تو دل سلطان شاد خاقانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۹۶
قم بکرة و خذها با کورة الحیات قائم مقام فراهانی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۳۷ - در زمان معزولی در شکایت از روزگار سروده
دلا تا کی شکست از دست هر پیمان شکن بینی