خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۸
او رفت و دلم باز نیامد ز برش عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۶
تا آفتاب روی تو مشکین نقاب بست ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۵
سیمین ز نخست آن تویا شیرین سیب رفیق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸۱
بی تو ای رخشنده اختر زاختر رخشان چه حظ امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۸۹۶
مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نیر زد فضولی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۴
در عشق شهرتم سبب اشتهار تست سید حسن غزنوی : ترجیعات
شمارهٔ ۹ - در مدح حسین بن حسن گوید
لشکری یار من امروز سر آن دارد عینالقضات همدانی : لوایح
فصل ۶۳
کمال حسن معشوق جز در آینۀ عشق نتوان دید و ازین جهت وجود عاشق برای اظهار حسن معشوق باید، ای درویش اگرچه معشوق بسرمایۀ حسن غنی است و از وجود همه مستغنی است اما وی را برای اظهار خود برخود آینۀ باید تا خود را دریابد و این معنی غوری دارد: نسیمی : غزلیات
شمارهٔ ۱۵۹
بر سینه من ناوک مژگان زده ای باز ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ۵٨۵
پامال اگرچه چرخ جفا کرد گو بکن کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۴۵۴
شبی که روی تو ما را چراغ مجلس شد سید حسن غزنوی : غزلیات
شمارهٔ ۹
قمری اندر بهار یار من است جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۴۶۵
هر کس ز تو چشم کام دارد باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۲
ای نسخهٔ نامهٔ الاهی که تویی جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۵۰۰
زبزم غیر در ظاهر چه شد گر یار برگردد جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۹۲۵
شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۱۴۱
گفت ظریفی که دولت از حدث اندر جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۵۴
دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی مشتاق اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۹۸
هرگز ز توام غیر دلآزاری نه جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۶۲
این چه بیداد است ای شمشاد قامت می کنی
رباعی شمارهٔ ۱۸۸
او رفت و دلم باز نیامد ز برش عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۶
تا آفتاب روی تو مشکین نقاب بست ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۴۵
سیمین ز نخست آن تویا شیرین سیب رفیق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸۱
بی تو ای رخشنده اختر زاختر رخشان چه حظ امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۸۹۶
مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نیر زد فضولی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۴
در عشق شهرتم سبب اشتهار تست سید حسن غزنوی : ترجیعات
شمارهٔ ۹ - در مدح حسین بن حسن گوید
لشکری یار من امروز سر آن دارد عینالقضات همدانی : لوایح
فصل ۶۳
کمال حسن معشوق جز در آینۀ عشق نتوان دید و ازین جهت وجود عاشق برای اظهار حسن معشوق باید، ای درویش اگرچه معشوق بسرمایۀ حسن غنی است و از وجود همه مستغنی است اما وی را برای اظهار خود برخود آینۀ باید تا خود را دریابد و این معنی غوری دارد: نسیمی : غزلیات
شمارهٔ ۱۵۹
بر سینه من ناوک مژگان زده ای باز ابن یمین فَرومَدی : قطعات
شمارهٔ ۵٨۵
پامال اگرچه چرخ جفا کرد گو بکن کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۴۵۴
شبی که روی تو ما را چراغ مجلس شد سید حسن غزنوی : غزلیات
شمارهٔ ۹
قمری اندر بهار یار من است جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۴۶۵
هر کس ز تو چشم کام دارد باباافضل کاشانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۲
ای نسخهٔ نامهٔ الاهی که تویی جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۵۰۰
زبزم غیر در ظاهر چه شد گر یار برگردد جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۹۲۵
شب پا نهد چو مست می ناب بر زمین ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۱۴۱
گفت ظریفی که دولت از حدث اندر جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۵۴
دولت اگر ز پهلوی خست هوس کنی مشتاق اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۹۸
هرگز ز توام غیر دلآزاری نه جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۶۲
این چه بیداد است ای شمشاد قامت می کنی