شاه نعمتالله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۵۶
نعمت الله مظهر ذات و صفات صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۸۰
اهل بازار ز زهاد به انصافترند رشیدالدین میبدی : ۲- سورة البقره
۴۱ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: لِلَّذِینَ یُؤْلُونَ الآیة... ایلاء از روى لغت مصدر الى است یقال آلى یولى ایلاء، فهو مول آلى و ایتلى و تألّى همه یکسانست «و لا یأتل اولوا الفضل» ازینست، و ألیة نام سوگندست قال الشاعر. شاه نعمتالله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۸۰
عین ما چون به عین واصل شد امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۲
جان ز نظاره خراب و ناز او ز اندازه بیش بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۰۷
چواشک آنکسکهمیچیندگل عیش ازتپیدنها اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۸۶
ساقی تو بمستیی گواه دل من انوری : مقطعات
شمارهٔ ۲۴۵ - حضور دوستی را خواهد
جاییست نشسته چاکر تو سوزنی سمرقندی : قصاید
شمارهٔ ۹۳ - در مدح شرف الدین محمد
آفتاب شرف و حشمت و سلطان شرف محتشم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۲۲
ای پری راه دیار آن پری پیکر بپرس میرزا آقاخان کرمانی : نامهٔ باستان
بخش ۲ - در ستایش وخشوران تابناک
درود فراوان به زرهوش شید سیف فرغانی : غزلیات
شمارهٔ ۵۶۶
زاندیشه تو که هست جان در وی حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۲۲
دل از قفس سینه، دم سرد برآورد ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۱۵۸
ایا نسیم صبا با وزیر داخله گوی جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۵۹۲
شور در زیر فلک زان لعل میگون شد بلند حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱۷۰
کی نشئهٔ صهبا، دل غمناک گشاید؟ رشیدالدین میبدی : ۱۲- سورة یوسف- مکیة
۱۱ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: «اذْهَبُوا بِقَمِیصِی هذا» الآیة... یوسف گفت ببرید پیراهن من بر یعقوب که درد یعقوب از دیدن پیرهن خون آلوده گرگ ندریده بود، تا مرهم هم از پیرهن من بود، چون آن پیراهن از مصر بیرون آوردند باد صبا را فرمان دادند که بوى پیرهن بمشام یعقوب رسان تا پیش از آنک پیک یوسف بشارت برد از پیک حق تعالى بشارت پذیرد و کمال لطف و منّت حق بر خود بشناسد، این بر ذوق عارفان همان نفحه الهى است که متوارى وار گرد عالم مىگردد بدر سینههاى مؤمنان و موحدان تا کجا سینهاى صافى بیند و سرى خالى و آنجا منزل کند. میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۵
در کعبه قل تعالو از مام که زاد کلیم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۷۹
نه سزاوار حرم نه لایق بتخانه ام مولوی : فیه ما فیه
فصل چهل و دوم - سیف البخاری راح الى مصرکل احد یحبّ المرآة
سیف البخاری راح الی مصرکل احد یحبّ المرآة و یعشق مرآة صفاته وفوایده وهولایعرف حقیقة وجهه و انما یحسب البرقع و جهاومرآة البرقع مرآة وجهه انت اکشف وجهک حتی تجدنی مرآة لوجهک و تبت عندک انی مرآة قوله تحقق عندی ان الانبیاء و الاولیاء علی ظن باطل ماثم شیئی سوی الدعوی قال اتقول هذا جزافاام تری وتقول ان کنت تری و تقول فقد تحققت الرؤیة فی الوجود وهو اعزاّلاشیاء فی الوجودو اشرفها و تصدیق الانبیاء لانهم ماادعوا الا الرؤیة و انت اقررت به ثم الرؤیة لایظهره الا بالمرئی لان الرؤیة من الافعال المتعدیّة لابد للرؤیة من مرئی وراء فاما المرئی مطلوب و الرائی طالب او علی العکس فقد ثبت بانکارک الطالب و المطلوب و الرؤیة فی الوجود فیکون الالوهیة و العبودیة قضیة فی نفیها اثباتها و کانت واجبة الثبوت البتة قیل اولئک الجماعة مریدون لذلک المغفل و یعظمونه قلت لایکون ذلک الشیخ المغفل ادنی من الحجر و الوثن و لعبادها تعظیم و تفخیم و رجاء و شوق و سؤال و حاجات و بکاء ما عند الحجر شیئی من هذا ولاخبر ولاحس من هذا فاللهّ تعالی جعلها سببا لهذا الصدق فیهم و ماعندها خبر. ذلک الفقیه کان یضرب صبّیا فقیل له لایش تضربه و ما ذنبه قال انتم ما تعرفون هذا ولدالزنافاعل ضایع قال ایش یعمل ایش جنی قال یهرب وقت الانزال یعنی عندالتخمیش یهرب خیاله فیبطل علی الانزال و لاشک ان عشقه کان مع خیاله و ما کان للصبی خبر منذلک فکذلک عشق هولاء مع خیال هذا الشیخ البطال و هو غافل عن هجرهم و وصلهم و حالهم و لکن و ان کان العشق مع الخیال الغالط المخطی موجب للوجد لایکون مثل المعاشقة مع معشوق حقیقی خبير بصير بحال عاشقه کالذی یعانق فی ظلمة اسطوانة علی حسبان انّه معشوق ویبکی و یشکو لایکون فی اللذاذة شبیها بمن یعانق حبیبه الحی الخبير.
غزل شمارهٔ ۴۵۶
نعمت الله مظهر ذات و صفات صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۲۸۰
اهل بازار ز زهاد به انصافترند رشیدالدین میبدی : ۲- سورة البقره
۴۱ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: لِلَّذِینَ یُؤْلُونَ الآیة... ایلاء از روى لغت مصدر الى است یقال آلى یولى ایلاء، فهو مول آلى و ایتلى و تألّى همه یکسانست «و لا یأتل اولوا الفضل» ازینست، و ألیة نام سوگندست قال الشاعر. شاه نعمتالله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۸۰
عین ما چون به عین واصل شد امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۲
جان ز نظاره خراب و ناز او ز اندازه بیش بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۰۷
چواشک آنکسکهمیچیندگل عیش ازتپیدنها اهلی شیرازی : ساقینامهٔ رباعی
شمارهٔ ۸۶
ساقی تو بمستیی گواه دل من انوری : مقطعات
شمارهٔ ۲۴۵ - حضور دوستی را خواهد
جاییست نشسته چاکر تو سوزنی سمرقندی : قصاید
شمارهٔ ۹۳ - در مدح شرف الدین محمد
آفتاب شرف و حشمت و سلطان شرف محتشم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۲۲
ای پری راه دیار آن پری پیکر بپرس میرزا آقاخان کرمانی : نامهٔ باستان
بخش ۲ - در ستایش وخشوران تابناک
درود فراوان به زرهوش شید سیف فرغانی : غزلیات
شمارهٔ ۵۶۶
زاندیشه تو که هست جان در وی حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۲۲۲
دل از قفس سینه، دم سرد برآورد ادیب الممالک : مقطعات
شمارهٔ ۱۵۸
ایا نسیم صبا با وزیر داخله گوی جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۵۹۲
شور در زیر فلک زان لعل میگون شد بلند حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام
شمارهٔ ۱۷۰
کی نشئهٔ صهبا، دل غمناک گشاید؟ رشیدالدین میبدی : ۱۲- سورة یوسف- مکیة
۱۱ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: «اذْهَبُوا بِقَمِیصِی هذا» الآیة... یوسف گفت ببرید پیراهن من بر یعقوب که درد یعقوب از دیدن پیرهن خون آلوده گرگ ندریده بود، تا مرهم هم از پیرهن من بود، چون آن پیراهن از مصر بیرون آوردند باد صبا را فرمان دادند که بوى پیرهن بمشام یعقوب رسان تا پیش از آنک پیک یوسف بشارت برد از پیک حق تعالى بشارت پذیرد و کمال لطف و منّت حق بر خود بشناسد، این بر ذوق عارفان همان نفحه الهى است که متوارى وار گرد عالم مىگردد بدر سینههاى مؤمنان و موحدان تا کجا سینهاى صافى بیند و سرى خالى و آنجا منزل کند. میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۵
در کعبه قل تعالو از مام که زاد کلیم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۷۹
نه سزاوار حرم نه لایق بتخانه ام مولوی : فیه ما فیه
فصل چهل و دوم - سیف البخاری راح الى مصرکل احد یحبّ المرآة
سیف البخاری راح الی مصرکل احد یحبّ المرآة و یعشق مرآة صفاته وفوایده وهولایعرف حقیقة وجهه و انما یحسب البرقع و جهاومرآة البرقع مرآة وجهه انت اکشف وجهک حتی تجدنی مرآة لوجهک و تبت عندک انی مرآة قوله تحقق عندی ان الانبیاء و الاولیاء علی ظن باطل ماثم شیئی سوی الدعوی قال اتقول هذا جزافاام تری وتقول ان کنت تری و تقول فقد تحققت الرؤیة فی الوجود وهو اعزاّلاشیاء فی الوجودو اشرفها و تصدیق الانبیاء لانهم ماادعوا الا الرؤیة و انت اقررت به ثم الرؤیة لایظهره الا بالمرئی لان الرؤیة من الافعال المتعدیّة لابد للرؤیة من مرئی وراء فاما المرئی مطلوب و الرائی طالب او علی العکس فقد ثبت بانکارک الطالب و المطلوب و الرؤیة فی الوجود فیکون الالوهیة و العبودیة قضیة فی نفیها اثباتها و کانت واجبة الثبوت البتة قیل اولئک الجماعة مریدون لذلک المغفل و یعظمونه قلت لایکون ذلک الشیخ المغفل ادنی من الحجر و الوثن و لعبادها تعظیم و تفخیم و رجاء و شوق و سؤال و حاجات و بکاء ما عند الحجر شیئی من هذا ولاخبر ولاحس من هذا فاللهّ تعالی جعلها سببا لهذا الصدق فیهم و ماعندها خبر. ذلک الفقیه کان یضرب صبّیا فقیل له لایش تضربه و ما ذنبه قال انتم ما تعرفون هذا ولدالزنافاعل ضایع قال ایش یعمل ایش جنی قال یهرب وقت الانزال یعنی عندالتخمیش یهرب خیاله فیبطل علی الانزال و لاشک ان عشقه کان مع خیاله و ما کان للصبی خبر منذلک فکذلک عشق هولاء مع خیال هذا الشیخ البطال و هو غافل عن هجرهم و وصلهم و حالهم و لکن و ان کان العشق مع الخیال الغالط المخطی موجب للوجد لایکون مثل المعاشقة مع معشوق حقیقی خبير بصير بحال عاشقه کالذی یعانق فی ظلمة اسطوانة علی حسبان انّه معشوق ویبکی و یشکو لایکون فی اللذاذة شبیها بمن یعانق حبیبه الحی الخبير.