بلند اقبال : غزلیات
شمارهٔ ۲۵۱
لعلی ازکان بدخش آورده لب می خواندش قائم مقام فراهانی : نامههای فارسی
شمارهٔ ۱۰۳ - نامه ای از جانب سنی الجوانب به میرزا تقی آشتیانی
مقرب الخاقان میرزا محمدتقی بداند که روزیکه ما از دارالسلطنه تبریز بدارالخلافه طهران عازم بودیم، اغلب مردم این گمان ها را نداشتند و به هیچ خاطری نمیرسید که کار باین سیاق ها بگذرد و آن گاه تکلیف سفر بابان و زهاب را چطور هاشاق و ممالایطاق میدانستند و تصرف کرمانشاهان چگونه در نظرها مستبعد میآمد. معهذا محض یک کلمه حکم و فرمایش ما با سپاهی که فی الحقیقه اسم بلارسم بود آن عالیجاه با ثبات قلب اقدام بخدمت نمود و این طرز چاکری و نیکوبندگی آن عالیجاه چنان است که از نظر انور ما محو شود یا تلافی آن را وجهه همت خدیوانه نفرموده باشیم. از آن جمله اول عنایتی که فرمودیم این است که مهام سرحدات عراقین را با لرستان فیلی و شوشتر و دزفول و حویزه کلا بپیشکاری آن عالیجاه محول داشتیم و از خدای واحد رجا داریم که در هر حال ممد و معین باشد، وصیت شهامت برادر ارجمند بهرام میرزا را در آن حدود عماقریب رعب الفکن قلوب همسایگان سازد؛ از آن عالیجاه این است که بعد از نوروز فیروز سلطانی معسکر برادر ارجمند را بسمت هلیلان حرکت داده، سرباز و سواره کرمانشاهی را همانجا مجتمع و سربازان و توپچیان را کلا باختیار رآلنین معلم انگلیس محول سازد و چندان در آنجا اقامت شود که قشون های سواره و پیاده کردستان اردلان وارد شوند، بعد ذلک بفضل و کرم جناب اقدس الهی توکل کرده، عازم لرستان و عربستان گردد. وحشی بافقی : فرهاد و شیرین
در توصیف دشتی که رشک گلزار بهشت بود و تفرج شیرین در آن دشت و رسیدن نامهٔ خسرو به او
بهار دلکش و باغ معانی رشیدالدین وطواط : مقطعات
شمارهٔ ۱۵ - قطعۀ مصنوع
بعلم نظیرش نیابی بهمت بلند اقبال : قطعات
شمارهٔ ۱۰ - قطعه
مرده ای را به راه می بردند قائم مقام فراهانی : نامههای فارسی
شمارهٔ ۶۷ - مکتوبی است از قائم مقام به نواب سیف الملوک میرزا
ولست بسیف للملوک و انما زرتشت : ویسپرد
کرده دهم
1 زوت : خواستار ستایم کشورهای اَرزهی ، سَوهی ، فرد ذَفشو ، ویدَ ذفشو ، وُاور جرشتی و این کشور خشونیَرثَ را . اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۳
تا پیر و معلم از تو خرم نشود صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶۱
بیداری دولت به سبکروحی من نیست سعدی : غزلیات
غزل ۲۱۴
سرمست ز کاشانه به گلزار برآمد سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۳۵۲ - نقاش
دلبر نقاش من دارد رخ چون آفتاب خسرو گلسرخی : خسرو گلسرخی
من ایرانی ام ...
ای چشم مخملی ِمن جلال عضد : مفردات
شمارهٔ ۲۳
دیروز نداستم و بتوانستم صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۴۴
ای ستمگر از نگاه دور رنجیدن نداشت ابوالحسن فراهانی : قصاید
شمارهٔ ۱۰
گرفتم آینه تا بنگرم حقیقت حال امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۹۷۹
نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی سلمان ساوجی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۸۷
هزارت دیده میبینم که میبینند هر سویی مجد همگر : غزلیات
شمارهٔ ۱۷
چو غنچه وقت سحر حله پوش می آید حزین لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۵۱۴
سبک از جا رود، هر کس که با ما یار می گردد میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۳۰۱
یارب به که گویم اندرین دیر کهن
شمارهٔ ۲۵۱
لعلی ازکان بدخش آورده لب می خواندش قائم مقام فراهانی : نامههای فارسی
شمارهٔ ۱۰۳ - نامه ای از جانب سنی الجوانب به میرزا تقی آشتیانی
مقرب الخاقان میرزا محمدتقی بداند که روزیکه ما از دارالسلطنه تبریز بدارالخلافه طهران عازم بودیم، اغلب مردم این گمان ها را نداشتند و به هیچ خاطری نمیرسید که کار باین سیاق ها بگذرد و آن گاه تکلیف سفر بابان و زهاب را چطور هاشاق و ممالایطاق میدانستند و تصرف کرمانشاهان چگونه در نظرها مستبعد میآمد. معهذا محض یک کلمه حکم و فرمایش ما با سپاهی که فی الحقیقه اسم بلارسم بود آن عالیجاه با ثبات قلب اقدام بخدمت نمود و این طرز چاکری و نیکوبندگی آن عالیجاه چنان است که از نظر انور ما محو شود یا تلافی آن را وجهه همت خدیوانه نفرموده باشیم. از آن جمله اول عنایتی که فرمودیم این است که مهام سرحدات عراقین را با لرستان فیلی و شوشتر و دزفول و حویزه کلا بپیشکاری آن عالیجاه محول داشتیم و از خدای واحد رجا داریم که در هر حال ممد و معین باشد، وصیت شهامت برادر ارجمند بهرام میرزا را در آن حدود عماقریب رعب الفکن قلوب همسایگان سازد؛ از آن عالیجاه این است که بعد از نوروز فیروز سلطانی معسکر برادر ارجمند را بسمت هلیلان حرکت داده، سرباز و سواره کرمانشاهی را همانجا مجتمع و سربازان و توپچیان را کلا باختیار رآلنین معلم انگلیس محول سازد و چندان در آنجا اقامت شود که قشون های سواره و پیاده کردستان اردلان وارد شوند، بعد ذلک بفضل و کرم جناب اقدس الهی توکل کرده، عازم لرستان و عربستان گردد. وحشی بافقی : فرهاد و شیرین
در توصیف دشتی که رشک گلزار بهشت بود و تفرج شیرین در آن دشت و رسیدن نامهٔ خسرو به او
بهار دلکش و باغ معانی رشیدالدین وطواط : مقطعات
شمارهٔ ۱۵ - قطعۀ مصنوع
بعلم نظیرش نیابی بهمت بلند اقبال : قطعات
شمارهٔ ۱۰ - قطعه
مرده ای را به راه می بردند قائم مقام فراهانی : نامههای فارسی
شمارهٔ ۶۷ - مکتوبی است از قائم مقام به نواب سیف الملوک میرزا
ولست بسیف للملوک و انما زرتشت : ویسپرد
کرده دهم
1 زوت : خواستار ستایم کشورهای اَرزهی ، سَوهی ، فرد ذَفشو ، ویدَ ذفشو ، وُاور جرشتی و این کشور خشونیَرثَ را . اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۳
تا پیر و معلم از تو خرم نشود صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۱۱۶۱
بیداری دولت به سبکروحی من نیست سعدی : غزلیات
غزل ۲۱۴
سرمست ز کاشانه به گلزار برآمد سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۳۵۲ - نقاش
دلبر نقاش من دارد رخ چون آفتاب خسرو گلسرخی : خسرو گلسرخی
من ایرانی ام ...
ای چشم مخملی ِمن جلال عضد : مفردات
شمارهٔ ۲۳
دیروز نداستم و بتوانستم صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۴۴
ای ستمگر از نگاه دور رنجیدن نداشت ابوالحسن فراهانی : قصاید
شمارهٔ ۱۰
گرفتم آینه تا بنگرم حقیقت حال امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۹۷۹
نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی سلمان ساوجی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۸۷
هزارت دیده میبینم که میبینند هر سویی مجد همگر : غزلیات
شمارهٔ ۱۷
چو غنچه وقت سحر حله پوش می آید حزین لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۵۱۴
سبک از جا رود، هر کس که با ما یار می گردد میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۳۰۱
یارب به که گویم اندرین دیر کهن