انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۳۲
ای شاه گر آنچه میتوانی نکنی سنایی غزنوی : الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین
در صفت بروج دوازدهگانه
حمل و ثور و پیکر جوزا ابوالحسن فراهانی : قصاید
شمارهٔ ۲۳
زهی نگاه تو سرگرم مردم آزاری ابراهیم شاهدی دده مغلوی : غزلیات
شمارهٔ ۷۳
دل دید قدت ز قامت افتاد آذر بیگدلی : غزلیات
شمارهٔ ۱۵۲
شد از مرگ برادر، دل خراب و سینه ریش از من؛ مسعود سعد سلمان : غزلیات
شمارهٔ ۲۰
چو مه روی نیکو برآراستی هلالی جغتایی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۴
دوش با صد عیش بودی، هر شبت چون دوش باد ملکالشعرای بهار : قطعات
شمارهٔ ۱۴۹ - مونس پدر
ای دختر خوب نازنین من شاه نعمتالله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۵۸
دولت عشق به هر بی سر و پائی نرسد ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۲
دیروز که چشم تو به من در نگریست جامی : خردنامه اسکندری
بخش ۴۴ - حکایت پادشاه فرزانه با آن دیوانه از خرد بیگانه
ز شاهان پیشین ستم پیشه ای انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۰۲
گر همت من دل به جهان برنهدی صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۶۸۵
مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد ملا احمد نراقی : باب چهارم
دروغ گفتن مایه رسوایی
و اغلب اوقات آن است که دروغ گفتن، باعث رسوایی و فضیحت، و بازماندن از مقاصد و مطالب می گردد و عزت آدمی تمام می گردد. قطران تبریزی : قصاید
شمارهٔ ۹۴ - در مدح ابوالیسر
بهشت وار شد از نوبهار گیتی باز شاه نعمتالله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۷۶
گر ذات کند ظهور ای یار آذر بیگدلی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۹
در دل آهم شعله فروز است ببین! فرخی سیستانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷
گفتم: که بیا وعده دوشینه بیار بلند اقبال : غزلیات
شمارهٔ ۲۵۱
لعلی ازکان بدخش آورده لب می خواندش قائم مقام فراهانی : نامههای فارسی
شمارهٔ ۱۰۳ - نامه ای از جانب سنی الجوانب به میرزا تقی آشتیانی
مقرب الخاقان میرزا محمدتقی بداند که روزیکه ما از دارالسلطنه تبریز بدارالخلافه طهران عازم بودیم، اغلب مردم این گمان ها را نداشتند و به هیچ خاطری نمیرسید که کار باین سیاق ها بگذرد و آن گاه تکلیف سفر بابان و زهاب را چطور هاشاق و ممالایطاق میدانستند و تصرف کرمانشاهان چگونه در نظرها مستبعد میآمد. معهذا محض یک کلمه حکم و فرمایش ما با سپاهی که فی الحقیقه اسم بلارسم بود آن عالیجاه با ثبات قلب اقدام بخدمت نمود و این طرز چاکری و نیکوبندگی آن عالیجاه چنان است که از نظر انور ما محو شود یا تلافی آن را وجهه همت خدیوانه نفرموده باشیم. از آن جمله اول عنایتی که فرمودیم این است که مهام سرحدات عراقین را با لرستان فیلی و شوشتر و دزفول و حویزه کلا بپیشکاری آن عالیجاه محول داشتیم و از خدای واحد رجا داریم که در هر حال ممد و معین باشد، وصیت شهامت برادر ارجمند بهرام میرزا را در آن حدود عماقریب رعب الفکن قلوب همسایگان سازد؛ از آن عالیجاه این است که بعد از نوروز فیروز سلطانی معسکر برادر ارجمند را بسمت هلیلان حرکت داده، سرباز و سواره کرمانشاهی را همانجا مجتمع و سربازان و توپچیان را کلا باختیار رآلنین معلم انگلیس محول سازد و چندان در آنجا اقامت شود که قشون های سواره و پیاده کردستان اردلان وارد شوند، بعد ذلک بفضل و کرم جناب اقدس الهی توکل کرده، عازم لرستان و عربستان گردد.
رباعی شمارهٔ ۴۳۲
ای شاه گر آنچه میتوانی نکنی سنایی غزنوی : الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین
در صفت بروج دوازدهگانه
حمل و ثور و پیکر جوزا ابوالحسن فراهانی : قصاید
شمارهٔ ۲۳
زهی نگاه تو سرگرم مردم آزاری ابراهیم شاهدی دده مغلوی : غزلیات
شمارهٔ ۷۳
دل دید قدت ز قامت افتاد آذر بیگدلی : غزلیات
شمارهٔ ۱۵۲
شد از مرگ برادر، دل خراب و سینه ریش از من؛ مسعود سعد سلمان : غزلیات
شمارهٔ ۲۰
چو مه روی نیکو برآراستی هلالی جغتایی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۴
دوش با صد عیش بودی، هر شبت چون دوش باد ملکالشعرای بهار : قطعات
شمارهٔ ۱۴۹ - مونس پدر
ای دختر خوب نازنین من شاه نعمتالله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۵۸
دولت عشق به هر بی سر و پائی نرسد ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۲
دیروز که چشم تو به من در نگریست جامی : خردنامه اسکندری
بخش ۴۴ - حکایت پادشاه فرزانه با آن دیوانه از خرد بیگانه
ز شاهان پیشین ستم پیشه ای انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۰۲
گر همت من دل به جهان برنهدی صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۶۸۵
مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد ملا احمد نراقی : باب چهارم
دروغ گفتن مایه رسوایی
و اغلب اوقات آن است که دروغ گفتن، باعث رسوایی و فضیحت، و بازماندن از مقاصد و مطالب می گردد و عزت آدمی تمام می گردد. قطران تبریزی : قصاید
شمارهٔ ۹۴ - در مدح ابوالیسر
بهشت وار شد از نوبهار گیتی باز شاه نعمتالله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۷۶
گر ذات کند ظهور ای یار آذر بیگدلی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۹
در دل آهم شعله فروز است ببین! فرخی سیستانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷
گفتم: که بیا وعده دوشینه بیار بلند اقبال : غزلیات
شمارهٔ ۲۵۱
لعلی ازکان بدخش آورده لب می خواندش قائم مقام فراهانی : نامههای فارسی
شمارهٔ ۱۰۳ - نامه ای از جانب سنی الجوانب به میرزا تقی آشتیانی
مقرب الخاقان میرزا محمدتقی بداند که روزیکه ما از دارالسلطنه تبریز بدارالخلافه طهران عازم بودیم، اغلب مردم این گمان ها را نداشتند و به هیچ خاطری نمیرسید که کار باین سیاق ها بگذرد و آن گاه تکلیف سفر بابان و زهاب را چطور هاشاق و ممالایطاق میدانستند و تصرف کرمانشاهان چگونه در نظرها مستبعد میآمد. معهذا محض یک کلمه حکم و فرمایش ما با سپاهی که فی الحقیقه اسم بلارسم بود آن عالیجاه با ثبات قلب اقدام بخدمت نمود و این طرز چاکری و نیکوبندگی آن عالیجاه چنان است که از نظر انور ما محو شود یا تلافی آن را وجهه همت خدیوانه نفرموده باشیم. از آن جمله اول عنایتی که فرمودیم این است که مهام سرحدات عراقین را با لرستان فیلی و شوشتر و دزفول و حویزه کلا بپیشکاری آن عالیجاه محول داشتیم و از خدای واحد رجا داریم که در هر حال ممد و معین باشد، وصیت شهامت برادر ارجمند بهرام میرزا را در آن حدود عماقریب رعب الفکن قلوب همسایگان سازد؛ از آن عالیجاه این است که بعد از نوروز فیروز سلطانی معسکر برادر ارجمند را بسمت هلیلان حرکت داده، سرباز و سواره کرمانشاهی را همانجا مجتمع و سربازان و توپچیان را کلا باختیار رآلنین معلم انگلیس محول سازد و چندان در آنجا اقامت شود که قشون های سواره و پیاده کردستان اردلان وارد شوند، بعد ذلک بفضل و کرم جناب اقدس الهی توکل کرده، عازم لرستان و عربستان گردد.