امیرعلیشیر نوایی : غزلیات
شمارهٔ ۲۶۶ - در طور خواجه
شب چو شکست توبه ام شوخ شرابخوار من عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۴۵
گر کسی یابد درین کو خانهای امیر معزی : قصاید
شمارهٔ ۲۴۱
آسمان بی مدار است این حصار استوار امیر معزی : قصاید
شمارهٔ ۲۶۷
ای شاه همه عالم و فخرگهر خویش امیر معزی : قصاید
شمارهٔ ۴۵۴
بر هوا ابر بهاری سیم پالاید همی سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۷۹۳
هزار خانه خرابی به شهر و ده دارم حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۵۰
ای چون قدت نخاسته در جویبار سرو احمد شاملو : مدایح بیصله
انديشيدن...
اندیشیدن بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۶۷
بود بیمغزسرتند خروش مینا سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۲۲۸
به هر وادی که آبادی است آن وادی جفا دارد ایرانشان : کوشنامه
بخش ۲۱۲ - پیروزی قباد بر کوش
سپیده دمان رزم را ساز کرد قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۹۳
دنیا افزون بود وگر کم، هیچ است خیام : راز آفرینش [ ۱۵-۱]
رباعی ۶
تا چند زنم به روی دریاها خشت، مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۶۰
در بادهکشی تو خویش را ریشه مکن رشیدالدین میبدی : ۷۷- سورة المرسلات- مکیة
النوبة الثالثة
قوله تعالى: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بسم اللَّه کلمة من ذکرها نال فی الدّنیا و العقبى بهجته و من عرفها بذل فی طلبه مهجته. کلمة اذا استولت على قلب عطّلته عن کلّ شغل و اذا واظب على ذکرها عبد آمنته من کلّ هول. بنام او که بر پادشاهان پادشاه است و پادشاهى وى نه بحشم و سپاهست، دوربین و نزدیک دان و از نهان آگاهست. بینا بهر چیز، دانا بهر کار، و آگاه بهر گاه است؟ چه بانگ بلند او را، چه سرّ دل چه روز روشن، چه شب سیاهست. بنام او که از لطف اوست که بمشتاق خود مشتاق است، و از نیک خدایى اوست کش بار هى خود عهد و میثاق است: باباطاهر عریان همدانی : دوبیتیها
دوبیتی شمارهٔ ۸۹
دلا غافل ز سبحانی چه حاصل سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۷۳۰
حرف گل و حدیث بهار و خزان دروغ خاقانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۷
بانگ آمد از قنینه کباد بر خرابی رشیدالدین میبدی : ۲۱- سورة الانبیاء- مکیة
۶ - النوبة الاولى
قوله تعالى: «وَ ذَا النُّونِ» یاد کن آن مرد ماهى را، «إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً» که خشمگین برفت، «فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ» پنداشت و ندانست که ما بر او چه چیز تقدیر کردهایم. «فَنادى فِی الظُّلُماتِ» تا بانگ در گرفت در تاریکى شب، «أَنْ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ» که نیست خدایى جز تو، «سُبْحانَکَ» پاکى ترا، «إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» (۸۷) من از ستمکارانم. هاتف اصفهانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲
ای غیر بر غم تو درین دیر خراب
شمارهٔ ۲۶۶ - در طور خواجه
شب چو شکست توبه ام شوخ شرابخوار من عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۴۵
گر کسی یابد درین کو خانهای امیر معزی : قصاید
شمارهٔ ۲۴۱
آسمان بی مدار است این حصار استوار امیر معزی : قصاید
شمارهٔ ۲۶۷
ای شاه همه عالم و فخرگهر خویش امیر معزی : قصاید
شمارهٔ ۴۵۴
بر هوا ابر بهاری سیم پالاید همی سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۷۹۳
هزار خانه خرابی به شهر و ده دارم حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۵۰
ای چون قدت نخاسته در جویبار سرو احمد شاملو : مدایح بیصله
انديشيدن...
اندیشیدن بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۶۷
بود بیمغزسرتند خروش مینا سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۲۲۸
به هر وادی که آبادی است آن وادی جفا دارد ایرانشان : کوشنامه
بخش ۲۱۲ - پیروزی قباد بر کوش
سپیده دمان رزم را ساز کرد قدسی مشهدی : رباعیات
شمارهٔ ۹۳
دنیا افزون بود وگر کم، هیچ است خیام : راز آفرینش [ ۱۵-۱]
رباعی ۶
تا چند زنم به روی دریاها خشت، مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۶۰
در بادهکشی تو خویش را ریشه مکن رشیدالدین میبدی : ۷۷- سورة المرسلات- مکیة
النوبة الثالثة
قوله تعالى: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بسم اللَّه کلمة من ذکرها نال فی الدّنیا و العقبى بهجته و من عرفها بذل فی طلبه مهجته. کلمة اذا استولت على قلب عطّلته عن کلّ شغل و اذا واظب على ذکرها عبد آمنته من کلّ هول. بنام او که بر پادشاهان پادشاه است و پادشاهى وى نه بحشم و سپاهست، دوربین و نزدیک دان و از نهان آگاهست. بینا بهر چیز، دانا بهر کار، و آگاه بهر گاه است؟ چه بانگ بلند او را، چه سرّ دل چه روز روشن، چه شب سیاهست. بنام او که از لطف اوست که بمشتاق خود مشتاق است، و از نیک خدایى اوست کش بار هى خود عهد و میثاق است: باباطاهر عریان همدانی : دوبیتیها
دوبیتی شمارهٔ ۸۹
دلا غافل ز سبحانی چه حاصل سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۷۳۰
حرف گل و حدیث بهار و خزان دروغ خاقانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۷
بانگ آمد از قنینه کباد بر خرابی رشیدالدین میبدی : ۲۱- سورة الانبیاء- مکیة
۶ - النوبة الاولى
قوله تعالى: «وَ ذَا النُّونِ» یاد کن آن مرد ماهى را، «إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً» که خشمگین برفت، «فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ» پنداشت و ندانست که ما بر او چه چیز تقدیر کردهایم. «فَنادى فِی الظُّلُماتِ» تا بانگ در گرفت در تاریکى شب، «أَنْ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ» که نیست خدایى جز تو، «سُبْحانَکَ» پاکى ترا، «إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» (۸۷) من از ستمکارانم. هاتف اصفهانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲
ای غیر بر غم تو درین دیر خراب