الهامی کرمانشاهی : خیابان سوم
بخش ۶۸ - زبان حال علیا مکرمه، سکینه خاتون درماتم علی اصغر
بدان بال و پر بسته مرغ حرم
ظهیری سمرقندی : سندبادنامه
بخش ۲۷ - داستان عشق و گنده پیر و سگ گریان
دستور گفت: چنین آورده اند که وقتی جوانی بود با جمالی وافر و نعمتی فاخر، جهاندیده و گرم و سرد چشیده، خدمت ملوک و سلاطین کرده و مباشرت اشغال دیوانی و اعمال سلطانی نموده و ملوک روزگار به حکم وفور ادب و علو نسب او را عزیز داشتندی. روزی بر سبیل تنزه و تفکه بر ممر شاهراهی، طارمی دید مرتفع و رواقی متسع برکشیده. چنانکه عادت باشد نظر کردن به ابنیه عالیه و مساکن مرتفعه، چون بر بالای منظر نگریست، دختری دید چون حور در قصور و چون ولدان و غلمان در جنان. نور جمالش جهان منور کرده و بوی زلفش عالم را معطر و مبخر گردانیده. با چشم غزال و سحر حلال و سلاست آب زلال و لطافت باد شمال. چون آفتاب در جوزا و ماه در سرطان، بر طرف منظر تکیه زده و عکس رویش عالم را روشن گردانیده. جوان چون آن حسن و لطافت و لطف و ظرافت بدید، واله و متحیر شد و با خود گفت: مگر زهره زهرا از قبه خضرا به پست آمده است یا ملک از فلک قصد مرکز زمین کرده است:
فروغی بسطامی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۸
ای کعبهٔ مقصودم، وی قبلهٔ آمالم
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۸۳
جان من و جان تو بود یکی ز اتحاد
کلیم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۸
دل بزیب و زینت دوران هنرپرور نبست
صامت بروجردی : کتاب الروایات و المصائب
شمارهٔ ۲ - (سئوال سلمان از بندار یهودی)
روایت است که روزی نشسته بد سلمان
خیالی بخارایی : غزلیات
شمارهٔ ۵۶
دل به زاری دامن زلف جفا کارش گرفت
رفیق اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۷۳
دلارامی که غافل نیستم یک لحظه از یادش
آذر بیگدلی : حکایات
شمارهٔ ۶
دگرباره دیدم بجای کنشت
بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۰
به تردستی بزن ساقی غنیمت‌دار قلقل را
سعدی : باب چهارم در تواضع
حکایت معروف کرخی و مسافر رنجور
کسی راه معروف کرخی بجست
اثیر اخسیکتی : قصاید
شمارهٔ ۱۱۵ - مدح خواجه اثیرالدین نورانشاه
ای برویت چشم روشن اختر نیک اختری
ایرانشان : کوش‌نامه
بخش ۳۰۳ - فرستادن باژ و کنیزکان و غلامان زیباروی بنزد کوش
فرستاده چون پیش فاروق شد
نورعلیشاه : بخش دوم
شمارهٔ ۱۹
سحرگاهان که بگشاده در دوست
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۱
سودای توام بی‌سر و بی‌سامان کرد
نورعلیشاه : بخش اول
شمارهٔ ۲۲۱
ای دل از جان پیش جانان دم مزن
رضاقلی خان هدایت : فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین
بخش ۶۳ - نظر نایینی
اسمش میرزا محمد رحیم و از اکابر اهالی آن قصبهٔ پرنعیم. در آغاز شباب از تحصیل علوم متداوله کامیاب. در اصفهان جنت نشان در خدمت علمای دین و پیروان شرع مبین به قدر استعداد خود از هر خرمنی خوشه چین آمد. در فنون علوم ماهر و قادر گردید. در طلب حصول تصفیه و تزکیهٔ نفسیه برآمد و شوقمند مجاهدات و مشاهدات شد. آخرالامر نورعلیشاه اصفهانی را دریافت و به جانب او شتافت. دست ارادت بدو داد و ذکر خفی از او تلقین گرفت و به عبادت مشغول گردید و به مراتب عالیهٔ ذوق و حال از فقرای معاصرین محسوب و طالبان را خدمتش مطلوب است. گاهی صحبت و گاهی نظر تخلص می‌نماید و نام طریقتش نظرعلیشاه است و از اشعار ابکار افکار اوست:
سعدی : باب اول در عدل و تدبیر و رای
سر آغاز
شنیدم که در وقت نزع روان
شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۱
هرچه خواهد می کند سلطان ما
صفی علیشاه : بحرالحقایق
بخش ۴۷۲ - النقباء
نقیبانند ارباب سرائر