صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۴۶
ز روی گرم تو خورشید حشر نور گرفت
حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۴۵۵
دولتِ آن کس که ترکِ جاه بگیرد
ملک‌الشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۴۷
بر هیچ کس فریفتاری (‌فریبندگی‌) مکن‌، که تو نیز بسیار دردمند نشوی.
ملک‌الشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۴۶
بخواسته چند که توان رادی کن‌.
ملک‌الشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۴۵‌
مرو بر کین و زیان مردمان‌.
عبید زاکانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲
ز حد گذشت جدائی ز حد گذشت جفا
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۱۰۳۲
در وصال از حسرت سرشار من دارد خبر
صفایی جندقی : غزلیات
شمارهٔ ۹
ندارم فرصت از شوق گرفتاری تماشا را
اقبال لاهوری : پیام مشرق
تو ای کودک منش خود را ادب کن
تو ای کودک منش خود را ادب کن
ابوعلی عثمانی : باب دوم
بخش ۶۰ - ابوالحسن علیّ بن محمّد المُزَیِّن
و ازین طایفه بود ابوالحسن علیّ بن محمّدالمُزَیِّن، بغدادی بود، از اصحاب سهل بن عبداللّه و جُنَیْد و طبقۀ وقت ایشان، بمکّه مجاور بود و وفات وی آنجا بود اندر سنۀ ثمان و عشرین و ثلثمایه، با ورع و بزرگ بود.
ملا هادی سبزواری : غزلیات
غزل شماره ۹
تا جان بتن آید بیا احوالپرس این خسته را
عطار نیشابوری : باب سی و چهارم: در صفتِ آمدن معشوق
شمارهٔ ۱۰
دوش آمد و گفت: گِردِ اِعزاز مگرد
نشاط اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۹۰
کشتن عاشق مباحستی مباح
بلند اقبال : بخش چهارم
بخش ۲۲ - درمذمت دروغ
دروغ ای برادر ندارد فروغ
میرزا قلی میلی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۲۲۲
هلاک جان خود زان غمزه خونخوار فهمیدم
شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۵۱
خبر از دل اگر پرسی منم کز دل خبر دارم
رشیدالدین میبدی : ۳۰- سورة الرّوم مکّیة
۳ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: فَآتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ قرابت دو قسم است: قرابت نسب و قرابت دین و قرابة الدین امسّ و بالمواساة احق، قرابت دین سزاتر است بمراعات و مواسات از قرابت نسب مجرد، زیرا که قرابت نسب بریده گردد، و قرابت دین روا نیست که هرگز بریده گردد. اینست که مصطفى (ص) گفت: «کلّ نسب و سبب ینقطع الّا نسبى و سببى»، قرابت دین است که سیّد (ص) اضافت با خود کرد، و دین‏داران را از نزدیکان و خویشان خود شمرد، بحکم این آیت ورد هر که روى بعبادت اللَّه آرد و بر وظائف طاعات مواظبت نماید و بنعت مراقبت بر سرورد و وقت نشنید چنان که با کسب و تجارت نپردازد و طلب معیشت نکند، کما قال تعالى: لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ او را بر مسلمانان حق مواساة واجب شود تا او را مراعات کنند و دل وى از ضرورت قوت فارغ دارند. چنان که رسول خدا کرد با اصحاب صفّه: قومى درویشان بودند که در صفّه پیغامبر وطن داشتند و صفّه پیغامبر جایى است به مدینه که آن را قبا خوانند از مدینه تا آنجا دو فرسنگ است. رسول خدا روزى ما حضرى در پیش داشت و بعضى اهل بیت خویش را گفت لا اعطیکم و ادع اصحاب الصفّة تطوى بطونهم من الجوع، این اصحاب صفّة چهل تن بودند، از دنیا یکبارکى اعراض کرده و از طلب معیشت برخاسته، و عبادت و ذکر اللَّه پرداخته، و بر فتوح تجرید روز بسر آورده و بیشترین ایشان برهنه بودند خویشتن را در میان ریگ پنهان کرده.
رضی‌الدین آرتیمانی : رباعیات
رباعی شماره ۶۱
من خلد ندانم به صفای اشرف
ملک‌الشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۴۳
اگرت خواسته بود، نخست آب ورز و زمین بیش بخر چه اگر برندهد هر آینه‌اش بن به میان باشد.
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۶۷۱
ای صبا برگی ازان گلشن بی خار بیار