عبارات مورد جستجو در ۳۷۸۶۴ گوهر پیدا شد:
جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۴
حسن تو حسد بر مه و پروین افکند
شوری به جهان زان لب شیرین افکند
عطر خوش دلفریبت ای دوست چو اشک
از دیده چرا بنده دیرین افکند
جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۶
این درد مرا طبیب درمان نکند
وین غصّه مشکل من آسان نکند
ای باد به یار من بگو کز سر لطف
چون زلف خودم حال پریشان نکند
جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۷
چون قدّ تو سرو سرفرازی نکند
چون باد به زلفین تو بازی نکند
ما بنده مخلصیم دانی به یقین
لطف تو چرا بنده نوازی نکند
جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۸
دل میل بجز تو سوی کس می نکند
جز دیدن روی تو هوس می نکند
چندش گویم دلا نصیحت بپذیر
سودای غمش بسی و بس می نکند
جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۹
با روی تو میل دل به رویی نکند
جز دیدن رویت آرزویی نکند
جان در بدن من به چه کار آید باز
گر در طلب تو جستجویی نکند
جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۰
تا در دل من پیام تو خواهد بود
پیوسته جهان به کام او خواهد بود
هردم که زنم به یاد تو آن دم ماست
اوّل نفسم به نام تو خواهد بود
جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۱
من دوش قضا یار و قدر پشتم بود
نارنج زنخدان تو در مشتم بود
دیدم که همی گزم لب شیرینت
از خواب پریدم سرانگشتم بود
جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۲
امشب مه ده چار بیاراسته بود
نور از رخ تو به عاریت خواسته بود
در باغ گذشته ای همانا تو و سرو
بر عذر قدمهای تو برخاسته بود
جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۹
ای روی تو سرخ چون گل شفتالود
از دیده ما خون جگر را پالود
خونم چو کرا نمی کند دستش را
آخر ز چه روی دست را می آلود
جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۳
بستان دلم همیشه نار آرد بار
وز گلبن وصل یار خار آرد بار
نالد دل ... در خار فراق
باشد که گل وصال بار آرد بار
جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۴
زین بیش مرا خسته و دل ریش مدار
وز خان وصال خویش درویش مدار
تا چند ز پیش چشم ما دور شوی
ای دوست جفا روا ازین بیش مدار
جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۵
ای دوست مرا به کام دشمن مگذار
وز جان و دلم بلای هجران بردار
بر روی من از وصال بگشای دری
تا تو شوی از جان و جهان برخوردار
جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۹
ای حال دلم ز چرخ سرگردان تر
هر روز دلم به درد بی درمان تر
گر جان طلبد ز من برم فرمانش
از چیست بگو نگار نافرمان تر
جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۰
آن لعل لب تو می پرست اولیتر
وآن نرگس مخمور تو مست اولیتر
هر سرو که در باغ ارم خاسته است
پیش قد و بالای تو پست اولیتر
جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۱
دل بی تو چرا جهان ببیند آخر
یا بر تو چرا کسی گزیند آخر
یا آنکه همیشه راست چون سرو سهی
بر خاک ره دوست نشیند آخر
جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۲
بر روی توأم خسته ولی بسته جگر
بر حال من خسته دل انداز نظر
در بحر غمت غریق گشتم جانا
بر ساحل ذوقی ز منت نیست خبر
جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۳
رنگ رخ تو گلست و لعل تو شکر
نقل لب تو نبات و نقل تو شکر
قند و شکر و نبات فرع لب تست
حقّا که تو خود قندی و اصل تو شکر
جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۰
ای دل بنشین و با غم یار بساز
چون گل بشدت ز دست با خار بساز
دل گفت از این بیش نمی یارم ساخت
گفتم چه کنی برو بناچار بساز
جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۱
ای سرو قد تو راست پرورده به ناز
چون هست به ناز نیست بر ماش نیاز
بر مردم دیده ابرویت محرابیست
در محرابی چگونه باشد دو نماز
جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۳
در دیده خیال تست ما را شب و روز
تا کی شوم ای دوست به وصلت پیروز
گفتا که منم شمع و تویی پروانه
بر شمع جمال من تو حالی می سوز