عبارات مورد جستجو در ۲۵۹۸۲ گوهر پیدا شد:
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۵۱
هزار بار نگردید تا به گرد سرش
نکرد از دو طرف، زلف دست در کمرش
ز چشم آینه حیرت نمی رود بیرون
خیال کیست، ندانم، همیشه در نظرش
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۵۲
نگیرم چون سر زلف سیاهش؟
که خود پرورده ام از دود آهش
محبت داد ما را سرزمینی
که آب دیده می خواهد گیاهش
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۵۶
پروانه ما گرچه رسد زود به آتش
خواهد که رسد پیشتر از دود به آتش
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۵۷
چنان کز بهر آتش، سنگ و آهن را زنی برهم
دو عالم را به یکدیگر زدم از بهر دیدارش
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۶۶
من سودازده را داغ منه بر سر دست
هیچ عاقل نسپرده ست به دیوانه چراغ
دل بیتاب مرا عشق و هوس یکسان است
نکند فرق ز هم، محرم و بیگانه چراغ
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۶۸
خاک گردیدم، نگردید آرزوها بر طرف
برطرف شد دل، نشد یک مو تمنا برطرف
واعظا تا کی خروشی برگنهکاران عشق؟
جنت از تو، دوزخ از ما، شور و غوفا برطرف!
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۷۳
خواست تا برهم خورد هنگامه ارباب عقل
همچو من دیوانه ای را گشت و پیدا کرد عشق
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۹۲
کو صبر کز صبوری، تاب جفا بیارم؟
بی صبرم آفریدند، صبر از کجا بیارم؟
تا کی دلم بماند در پیش خوبرویان؟
عضوی ست رفته از جا، باید به جا بیارم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۹۶
آن وحشی ام که هرگز، آرام را ندیدم
با دانه برنخوردم تا دام را ندیدم
دل گفت آن پریوش، استاده بر لب بام
رفتم به کوچه گردی، آن بام را ندیدم
در راه کعبه وصل، کز هر طرف صفا بود
کردم چو آینه سعی، احرام را ندیدم
گفتا که می فرستم، یک بوسه ات به پیغام
من بوسه از که گیرم، پیغام را ندیدم
رفتم به دشت کآید بهرام گور پیشم
گوری به پیشم آمد، بهرام را ندیدم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۹۹
اگر غیرت عشق مانع نگردد
تنش را به آیینه گر می نمایم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۰۳
با شب تیره ز تاریکی آن مو گفتم
مه چو سر زد، سخن از پرتو آن رو گفتم
بی حجابانه مبادا که به پایت افتد
«مگذار آینه را بر سر زانو» گفتم
سرمه را تیره شب اختر چشمت خواندم
وسمه را ابر سیاه مه ابرو گفتم
همچو من تا نشود دورنشین بت خود
سبب سوختن خویش به هندو گفتم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۰۴
گل و می از لب و رخساره اش می ریخت هرجانب
شکستن داشت امشب توبه ام، بیهوده نشکستم
بلندیهای همت، کار خود را می کند آخر
نخواهد داشت دوران این چنین در پایه پستم
گشودم چشم تر بر سفره قسمت حباب آسا
ندیدم چیز دیگر، مشت آهی در گره بستم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۰۵
نماند خون دل و کار عشق در پیش است
چنان که آب شود در میان راه تمام
ز بس شدم همه تن صرف دیدنش چون شمع
نماند یک سر مویم چو شد نگاه تمام
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۱۱
ملامت چون کنم اهل هوس را، کز گل رویت
چو می بینم، هوس در دل زیاد از بوالهوس دارم
خدا داند که بعد از پختگی دستم رسد یا نه
به باغ وصل، رو بر میوه های نیمرس دارم
من آن باغ خزان فرسوده ام در کشور هستی
که یاران در بساطم سبزه می جویند و خس دارم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۱۵
چشم و دل پاس خیالش را به نوبت داشتند
دل سحرخیزانه چون بیدار شد، خوابید چشم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۱۹
جنون در چوب گل پیچد ز سودایی که من دارم
کند زنجیر شور از دست غوغایی که من دارم
ز عشق گلرخان نه دین من برجاست، نه دنیا
نصیب کس مبادا دین و دنیایی که من دارم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۲۲
یاد مستان ندهد آدم هشیار، سرود
پیش مرغان چمن، وصف جمالش نکنم
غیر افسوس چه آید به کف از طاووسی
که به دام افتد و حفظ پر و بالش نکنم
دختر رز که بود چون زن بی مهر، حرام
من به عقد نمکین از چه حلالش نکنم؟
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۲۳
می زنم گام و ندارم خبری
من درین دایره چون پرگارم
بس که چون سایه نشستم بر خاک
گشت یکسان به زمین، رفتارم
طرح صد خانه خرابی در کف
عشقت آمد که شود معمارم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۲۵
مویی شده ام، به که به موی تو بسازم
تا مویه کنان با غم روی تو بسازم
من بلبل مستم، تو هراسان گل سرکش
باید ز ره صبر، به بوی تو بسازم
داغت ز سراپای تنم دود برآورد
می خواست که با آتش خوی تو بسازم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۳۰
گرفته جان به کف، آن مهرتابان را هوس کردم
تمام عمر را چون صبح، صرف یک نفس کردم
ز بی پروایی صیاد ترسیدم درین گلشن
پریدم از کمین، خود را گرفتم در قفس کردم!