فرخی یزدی : دیگر سروده‌ها
شمارهٔ ۱۴ - چکامه وطنی
تا نشود جهل ما به علم مبدل
اهلی شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۵۵۳
هر که آگه ز دل سوخته من باشد
ناصرخسرو : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۷۴
صبا باز با گل چه بازار دارد؟
جمال‌الدین عبدالرزاق : مقطعات
شمارهٔ ۶۱ - جبه و دستار
جبه و دستار افزونی که من در خدمتت
خاقانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۳۷
تا حلقه‌های زلف به هم برشکسته‌ای
امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۴۲۵
خراب کرد به یک بار خواب نرگس مستم
اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۰۲
آن را که دلش خانهٔ توحید بود
بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۵۰
سرشک بیخودم عیش می ناب دگر دارم
اسیری لاهیجی : ملحقات
شمارهٔ ۲۴
ما دو عالم را همه لا دیده ایم
ادیب الممالک : در تقریظ شاهنامه و مثنویات و قطعات دیگر
شمارهٔ ۲۱ - قطعه ناتمام
روز آدینه وقت بانک خروس
نهج البلاغه : حکمت ها
استقامت در حق برای برقراری دین
<strong> وَ قَالَ عليه‌السلام فِي كَلاَمٍ لَهُ </strong> وَ وَلِيَهُمْ وَالٍ فَأَقَامَ وَ اِسْتَقَامَ حَتَّى ضَرَبَ اَلدِّينُ بِجِرَانِهِ
بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۱۶
حسنی که یادش آینهٔ حیرت آب داد
اهلی شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۸۹۲
نشد از زخم تیر آهو گریزان روز نخجیرش
بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۴۹
خیالت در غبار دل صفاپردازیی دارد
غزالی : رکن دوم - رکن معاملات
بخش ۵۴ - حقوق خویشاوندان
بدان که رسول (ص) گفت که خدای تعالی می گوید، «من رحمانم و خویشی بر من رحم است، نام وی از نام خود شکافتم. هرکه خویشی پیوسته دارد با وی پیوندم و هرکه بریده دارد از وی ببرم». و گفت، «هرکه خواهد که عمر وی دراز شود و روزی وی فراخ شود، گو خویشاوندان را نیکو دار. هیچ طاعت را بیش از آن ثواب نیست که صلت رحم تا باشد که اهل بیتی باشد که به فسق و فجور مشغول باشد، چون صله رحم کنند، مال ایشان و فرزندان ایشان از برکت آن می افزایند». و گفت، «هیچ صدقه فاضلتر از آن نبود که به خویشاوندی دهی که با تو به خصومت بود».
ملا احمد نراقی : باب چهارم
فصل - فضیلت و شرافت فقر
اقسام فقر، اگر چه مختلفند و لیکن صفت فقر، فی نفسه نسبت به غنا افضل است و اخبار در ستایش آن بسیار است
انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۲
با دل گفتم که آن بتم دوش نهفت
احمد شاملو : هوای تازه
از زخمِ قلبِ «آبائی»
دخترانِ دشت!
ادیب الممالک : در تقریظ شاهنامه و مثنویات و قطعات دیگر
شمارهٔ ۲۲ - تمثیل
یکی دختری داشت در کار مرگ
افسر کرمانی : رباعیات
شمارهٔ ۶
ز آن لحظه که با رخش نظر باختمی