حافظ : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۴
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۸۳
بالا بنگر دو چشم را بالا دار
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۸۲
این صورت باغست و در او نیست ثمر
محتشم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۸
حسن پری جلوه کرد دیو جنونم گرفت
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۸۱
ای مرد سماع معده را خالی دار
سیف فرغانی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۸۴ - و کتب الیه ایضا
بجای سخن گر بتو جان فرستم
نیر تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۱۲۶
چند بیهوده دلا اینهمه افغان از من
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۸۰
ای عشق خوشی چه خوش که از خوش خوشتر
سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۵۵۳
ابروی تو را تا قلم صنع کشیده
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۷۹
ای ظل تو از سایهٔ طوبی خوشتر
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۷۸
ای زادهٔ ساقی هله از غم بگذر
قدسی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۲۰۱
در مجلسی که احباب شرب مدام کردند
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۷۷
ای دل بگذر ز عشق و معشوق و دیار
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۷۵
ای خاک درت ز آب کوثر خوشتر
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۷۴
ای بوده سماع آسمانرا ره و در
سلطان ولد : ولدنامه
بخش ۹۰ - در بیان آنکه عالم معنی چون آب است و صور چون کف و یخ که در فراق دریای معنی منجمد شده اند از این روی در و دیوار این عالم را جماد میگویند که یخ گرفته است و در او نرمی و روانی نیست، عاقل یخ را آب می‌بیند زیرا موقوف نظر آفتاب است که باز آب شود. عالم و صور اول معنی بودند و علم محض بیچون و چگونه، باز آخر چون آفتاب قیامت درتابد معنی شوند که کل شیئی یرجع الی اصله(و کل شیئی هالک و الا وجهه)
هستی این جهان بود چون برف
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۲۶
زلف تو به حسن ذوفنونها برزد
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۷۳
ای آنکه دلت باید در وی منگر
مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۵۷
توقع دارم از لطف تو ای صدر نکوآیین
بلند اقبال : قطعات
شمارهٔ ۳۳ - قطعه
ای برادر مجوی از دونان