ملک‌الشعرای بهار : رباعیات
شمارهٔ ۵۶
یک روی چو آیینه مبادا انسان
اهلی شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۸۵۳
ساغر زده و شمع قد افراخته یی باز
ازرقی هروی : قصاید
شمارهٔ ۲۵
در روزگار کامروا باد و شاد خوار
رشیدالدین میبدی : ۴۹- سورة الحجرات‏
۲ - النوبة الثالثة
قوله: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ اى پدید آرنده هر موجودى اى پذیرنده هر دودى. اى کرمت بندگان را بروزى ضامن، اى ملک تو از فنا و زوال ایمن.
ابوعلی عثمانی : باب دوم
بخش ۱۵ - ابوزکریّا یحیی بن معاذالرّازی الواعظ
و از ایشان بود ابوزکریّا یحیی بن معاذالرّازی الواعظ بی همتا بود اندربارۀ خویش و زبانی داشت اندر رجا بدان مخصوص و بسخن معرفت و به بلخ شد و آنجا بایستاد و از آنجا باز نیشابور آمد و آنجا فرمان یافت اندر شهور سنه ثمان و خمسین و مأتین.
عطار نیشابوری : بخش نهم
المقالة التاسعه
سالک آمد وانگهش از سر قدم
رشیدالدین میبدی : ۱۰۵- سورة الفیل- مکیة
النوبة الثانیة
این سوره نود و شش حرفست، بیست و سه کلمه، پنج آیه، جمله به مکّه فرو آمده. آن را مکّى گویند، باجماع مفسّران. و درین سوره نه ناسخ است و نه منسوخ، و در خبرست از مصطفى (ص) هر که این سوره برخواند، اللَّه تعالى او را از بلاء خسف و مسخ عافیت دهد. و سیاق این سوره قصّه اصحاب الفیل است. و در تاریخ این قصّه علماى تفسیر مختلف‏اند. قومى گفتند: پیش از مولد مصطفى (ص) بود بچهل سال. و هذا قول مقاتل. قومى گفتند: به بیست و سه سال. و هذا قول‏ الکلبى. و بیشترین علما بر آنند که عام الفیل آن سال بود که رسول خدا (ص) از مادر در وجود آمد. و کان ذلک معجزة له. و بیان این قصّه على سبیل الاختصار آنست که: نجاشى ملک حبشه بود، نام وى اضخمه و دیار حبشه و یمن در مملکت وى بود. دو قائد داشت که سالاران لشگر وى بودند، یکى ارباط و دیگر ابرهة بن الصّبّاح الملقّب باشرم و کنیته ابو بکسوم. ایشان را هر دو بامیرى یمن فرستاد.
کلیم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۵
همیشه کارم در کار خیر تأخیرست
واعظ قزوینی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۱۹۲
عیب باشد مشرب طفلانه با موی سفید
فروغی بسطامی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴
در خلوتی که ره نیست پیغمبر صبا را
امیرعلیشیر نوایی : غزلیات
شمارهٔ ۱۹۸ - مخترع
دل صد پاره ام از لعل تو خونست دگر
فیض کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۱۲
دل چو بستم بخدا حسبی الله و کفی
قاآنی شیرازی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶ - در مدح امیرکبیر میرزاتقی‌خان رحمه‌الله گوید
نسیم خلد می‌رود مگر ز جویبارها
فرخی سیستانی : قصاید
شمارهٔ ۷۰ - در مدح یمین الدوله سلطان محمود غزنوی گوید
بدین خرمی جهان، بدین تازگی بهار
ملک‌الشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۳۸ - ره راست
تا شدم خویگر به رفتن راست
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۵۷۸
غافل ز سیر عالم انوار مانده ای
عنصری بلخی : قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید
شمارهٔ ۲۵
بگرد ماه بر از غالیه حصار که کرد
جامی : یوسف و زلیخا
بخش ۷۰ - خواب دیدن یوسف علیه السلام مادر و پدر را و از خدای تعالی وفات خود طلبیدن و اضطراب زلیخا
زهی حسرت که ناگه نیکبختی
عطار نیشابوری : بخش ششم
المقالة السادسة
پسر گفتش که هر خلقی که هستند
مولوی : دفتر سوم
بخش ۱۲۳ - متهم داشتن قوم انبیا را
قوم گفتند این همه زرق است و مکر