لبیبی : ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی
شمارهٔ ۳۲ - به شاهد لغت نوید، به معنی نالان شد
ز درد دل آن شب بدان سان نوید
عبید زاکانی : مقطعات
شمارهٔ ۱۱ - در تعریض
آنکه گردون فراشت و انجم کرد
عبید زاکانی : مقطعات
شمارهٔ ۱۰ - در عبرت
ای عبید این گل صد برگ بر اطراف چمن
سلیم تهرانی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰
ای بلبل خوش نغمه، مکان تو کجاست
عبید زاکانی : مقطعات
شمارهٔ ۹ - در حسرت بر عمر گذشته
بنای و نی همه عمرم گذشت و میگفتم
حزین لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۳۲۲
ای سیل مرگ، بی تو دل تشنه آب شد
ایرج میرزا : قصیده ها
در مدیحه و تبریک عروسی
بر آمد بامدادان مِهرِ انور
عبید زاکانی : مقطعات
شمارهٔ ۸ - در کنایه به کسی
در علم حساب ار زانک رای تو تبه باشد
ابن یمین فَرومَدی : اشعار عربی
شمارهٔ ۵۵ - ایضاً
اعز الناس نفسا من تراه
بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۰۳
محو طلبت گردی اگر داشته باشد
عبید زاکانی : مقطعات
شمارهٔ ۶ - ایضا در مدح همو
ای جوانبخت وزیری که کند افسر سر
عطار نیشابوری : تذکرة الأولیاء
ذکر یحیی معاذ رازی قدس الله روحه العزیز
آن چشمه روضه رضا، آن نقطه کعبه رجا، آن ناطق حقایق، آن واعظ خلایق، آن مرد مراد؛یحیی معاذ رحمة الله علیه، لطیف روزگار بود و خلقی عجب داشت و بسطی با قبض آمیخته و رجائی غالب. کار خایفان پیش گرفته و زبان طریقت و محبت بود، و همتی عالی داشت و گستاخ درگاه بود، و وعظی شافی داشت - چنانکه او را یحیی واعظ گفتندی - و در علم و عمل قدمی راسخ او را بود، و به لطایف و حقایق مخصوص بود و به مجاهده و مشاهده موصوف و صاحب تصنیف بود، و سخنی موزون و نفسی گیرا داشت تا به حدی که مشایخ گفته اند: خداوند را دو یحیی بود، یکی از انبیا و یکی از اولیا. یحیی زکریا صلوات الله علیهما طریق خوف را چنان سپرد که همه صدیقان به خوف او از فلاح خود نومید شدند؛ و یحیی معاذ طریق رجا را چنان سلوک کرد که دست همه مدعیان رجا را در خاک مالید.
عبید زاکانی : مقطعات
شمارهٔ ۴ - در مدح رکن‌الدین عمیدالملک وزیر
خدایگان جهان رکن دین عمیدالملک
سلیم تهرانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۵۸
زهی ز شوق لبت زاهدان شراب پرست
عبید زاکانی : مقطعات
شمارهٔ ۲ - در عبرت از عاقبت کار شاه شیخ ابواسحاق
سلطان تاج بخش جهاندار امیر شیخ
عبید زاکانی : مقطعات
شمارهٔ ۱ - در حل فال گوید
چون ز بهر فال بگشائی کتاب
امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۵۲۳
دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد
ناصرخسرو : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۹
ای یار سرود و آب انگور
عبید زاکانی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۱ - در مدح شاه شیخ ابواسحق
تجلت من سمات الامانی
سعدی : غزلیات
غزل ۳۶۹
چو تو آمدی مرا بس که حدیث خویش گفتم