سلطان ولد : ولدنامه
بخش ۱۶۴ - مثل آوردن حکایت شاهزاده را در تقریر آنکه فریضه ترین همه چیزها بر آدمی دانست جوهر خود و شناخت خالق است و این معروفست که الحق اظهر من الشمس- اکنون خلق از چیزی که از آفتاب ظاهر تر است و از همه چیزها بدیشان نزدیکتر کورند و غافل و آنچه دور است و مشکل از انواع علوم مو بمو آن را بیاموزند و بدان مشغول میشوند و در تفسیر این آیه که ناکسوا رؤسهم عند ربهم
تو بدان شاهزاده میمانی بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۹۴۴
میکند درس رمی از رنگ و بو تکرار گل سلطان ولد : ولدنامه
بخش ۷۴ - رجوع کردن بدان قصه که ولد را چلبی حسام الدین قدسنا اللّه بسرالعزیز در خواب نموده بود
هست مردی در این جهان پنهان فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۴۵
چه حاجت است به شمع و چراغ مستان را کوهی : غزلیات
شمارهٔ ۷۸
تا غمزه شوخ تو بما جنگ برآورد فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۱۹۶
در غضب رفتی و دل دوش از تو کامی برنداشت اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۴۰
تا جان خودت به دست سودا ندهی فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۶۹۹
در جامة خوبی چه بلا حور سرشتی مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۷۷
انا فتحنا بابکم، لا تهجروا اصحابکم سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۹۵ - دیوارزن
دلبر دیوارزن دارد عجایب کارها نسیمی : رباعیات
شمارهٔ ۵
در عین علی سر الهی پیداست شاه نعمتالله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۶
تا داروی دردم سبب درمان شد صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۲۰
گوش ناقص طینتان را پرده انصاف نیست فضولی : غزلیات
شمارهٔ ۳۶۹
از آن دو پاره بانگشت معجزت شد ماه قاسم انوار : مقامات العارفین
بخش ۹ - قسم اودیت
پس ازان قسم اودیت می دان غزالی : رکن چهارم - رکن منجیات
بخش ۷۸ - فضیلت توکل
بدان که خدای تعالی همه را به توکل فرمود و آن شرط ایمان کرد و گفت، «و علی الله فتوکل ان کنتم مومنین» و گفت، «خدای تعالی متوکلان را دوست دارد، ان الله یحب المتوکلین» و گفت، «هرکه بر وی توکل کند بسنده است، و من یتوکل علی الله فهو حسبه» و گفت، «به خدای بسنده است بنده خود را؟ الیس الله بکاف عبده» و چنین آیات بسیار است. و رسول (ص) گفت، «امتها را به من نمودند. امت خویش را دیدم که کوه و بیابان از ایشان پر بود. عجب داشتم از بسیاری ایشان و شاد شدم. مرا گفتند: خشنود شدی؟ گفتم: شدم. گفتند: با این به هم هفتاد هزار در بهشت شوند بی حساب. گفتند: آن کیند؟ گفت آنها که کارها را بر افسون و داغ و فال نکنند، ولکن جز برای خدای تعالی اعتماد و توکل نکنند». پس عکاشه برخاست و گفت، «یا رسول الله دعا کن تا مرا از ایشان کند». گفت، «بارخدایا وی را از ایشان کن». دیگری برپای خاست و همین دعا خواست، گفت، «سبقک بها عکاشه، یعنی عکاشه سبق برد». کوهی : غزلیات
شمارهٔ ۱۲۶
ای دل دیوانه از اندوه جانان غم مخور مجد همگر : قصاید
شمارهٔ ۴۵
چیست آن گوهر که می زاید ز دو دریا روان بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۹۳۷
ای فرش خرامت همهجا چون سر ما گل امیر معزی : قطعات
شمارهٔ ۲۳
از سروران باستان، وز مهتران عصر ما
بخش ۱۶۴ - مثل آوردن حکایت شاهزاده را در تقریر آنکه فریضه ترین همه چیزها بر آدمی دانست جوهر خود و شناخت خالق است و این معروفست که الحق اظهر من الشمس- اکنون خلق از چیزی که از آفتاب ظاهر تر است و از همه چیزها بدیشان نزدیکتر کورند و غافل و آنچه دور است و مشکل از انواع علوم مو بمو آن را بیاموزند و بدان مشغول میشوند و در تفسیر این آیه که ناکسوا رؤسهم عند ربهم
تو بدان شاهزاده میمانی بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۹۴۴
میکند درس رمی از رنگ و بو تکرار گل سلطان ولد : ولدنامه
بخش ۷۴ - رجوع کردن بدان قصه که ولد را چلبی حسام الدین قدسنا اللّه بسرالعزیز در خواب نموده بود
هست مردی در این جهان پنهان فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۴۵
چه حاجت است به شمع و چراغ مستان را کوهی : غزلیات
شمارهٔ ۷۸
تا غمزه شوخ تو بما جنگ برآورد فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۱۹۶
در غضب رفتی و دل دوش از تو کامی برنداشت اوحدالدین کرمانی : الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید
شمارهٔ ۲۴۰
تا جان خودت به دست سودا ندهی فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۶۹۹
در جامة خوبی چه بلا حور سرشتی مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۷۷
انا فتحنا بابکم، لا تهجروا اصحابکم سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۹۵ - دیوارزن
دلبر دیوارزن دارد عجایب کارها نسیمی : رباعیات
شمارهٔ ۵
در عین علی سر الهی پیداست شاه نعمتالله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۶
تا داروی دردم سبب درمان شد صائب تبریزی : مطالع
شمارهٔ ۱۲۰
گوش ناقص طینتان را پرده انصاف نیست فضولی : غزلیات
شمارهٔ ۳۶۹
از آن دو پاره بانگشت معجزت شد ماه قاسم انوار : مقامات العارفین
بخش ۹ - قسم اودیت
پس ازان قسم اودیت می دان غزالی : رکن چهارم - رکن منجیات
بخش ۷۸ - فضیلت توکل
بدان که خدای تعالی همه را به توکل فرمود و آن شرط ایمان کرد و گفت، «و علی الله فتوکل ان کنتم مومنین» و گفت، «خدای تعالی متوکلان را دوست دارد، ان الله یحب المتوکلین» و گفت، «هرکه بر وی توکل کند بسنده است، و من یتوکل علی الله فهو حسبه» و گفت، «به خدای بسنده است بنده خود را؟ الیس الله بکاف عبده» و چنین آیات بسیار است. و رسول (ص) گفت، «امتها را به من نمودند. امت خویش را دیدم که کوه و بیابان از ایشان پر بود. عجب داشتم از بسیاری ایشان و شاد شدم. مرا گفتند: خشنود شدی؟ گفتم: شدم. گفتند: با این به هم هفتاد هزار در بهشت شوند بی حساب. گفتند: آن کیند؟ گفت آنها که کارها را بر افسون و داغ و فال نکنند، ولکن جز برای خدای تعالی اعتماد و توکل نکنند». پس عکاشه برخاست و گفت، «یا رسول الله دعا کن تا مرا از ایشان کند». گفت، «بارخدایا وی را از ایشان کن». دیگری برپای خاست و همین دعا خواست، گفت، «سبقک بها عکاشه، یعنی عکاشه سبق برد». کوهی : غزلیات
شمارهٔ ۱۲۶
ای دل دیوانه از اندوه جانان غم مخور مجد همگر : قصاید
شمارهٔ ۴۵
چیست آن گوهر که می زاید ز دو دریا روان بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۹۳۷
ای فرش خرامت همهجا چون سر ما گل امیر معزی : قطعات
شمارهٔ ۲۳
از سروران باستان، وز مهتران عصر ما