امیرشاهی سبزواری : غزلیات
شمارهٔ ۱۷۰
اگر زلف تو خم در خم نبودی نظامی گنجوی : شرف نامه
بخش ۲۸ - ویران کردن اسکندر آتشکدههای ایران زمین را
بیا ساقی از شادی نوش و ناز نهج البلاغه : حکمت ها
ضرورت پايبندى به عهد و پيمان
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> اِعْتَصِمُوا بِالذِّمَمِ فِي أَوْتَادِهَا آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۱۳۵
جا کرده میان جان من دوست مجیرالدین بیلقانی : ملمعات
شمارهٔ ۲
یا من اصابته حمی غیر نائبه نهج البلاغه : حکمت ها
رضایت به کار دیگران
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> اَلرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ فِيهِ مَعَهُمْ وَ عَلَى كُلِّ دَاخِلٍ فِي بَاطِلٍ إِثْمَانِ إِثْمُ اَلْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ اَلرِّضَى بِهِ عینالقضات همدانی : لوایح
فصل ۱۸۳
عجب چون عاشق در عالم خود بار نمییابد در عالم معشوق از کجا بار یابد یعنی عاشق بخود خود را نمیتواند بود که بخود معشوق بود و معشوق را از اشتغال بحسن و کرشمۀ خود از کجا پروای بودن عاشق باشد بدین نسبت درد عاشق ابدیست و اندوه او سرمدی. ابوعلی عثمانی : باب سوم
بخش ۱ - باب سوم در تفسیر الفاظی کی میان این طایفه رود و آنچه از آن مشکل بود
استاد امام ابوالقاسم رَحْمَةُ اللّهِ عَلَیْهِ گوید هر طائفۀ را از علمها لفظهاست میان ایشان مستعمل کی بدان مخصوص بوده اند از دیگران و اصطلاح کرده اند بر آن مرادها که ایشان را بوده است تا نزدیک بود با آنک باز و سخن گویند و بر اهل این صنعت آسان بود بدان معنی رسیدن باطلاق آن لفظ و این طایفه را الفاظیست که قصد ایشان کشف آن معنیها است کی ایشان را بود با یکدیگر و مجمل و پوشیده بود بر آنک نه از جنس ایشان بود اندر طریقت تا معنی الفاظ ایشان بر بیگانگان مبهم بود از آنک ایشانرا غیرت بود بر اسرار خویش کی آشکارا شود بر آنک نا اهل بود برای آنک حقایق ایشان مجموع نیست بتکلّف یا آورده بنوعی از تصرّف بلکه معنیها است که خدای سبحانه و تعالی دل قوم را خزینۀ آن کردست و خالص بکردست بحقیقت آنرا اسرار قومی، و ما شرح کنیم این الفاظ تا آسان گردد آنرا که خواهد بدان رسیدن از معنیهاء ایشان کی برین راه رفتند و متابع سنتهاء ایشان بودند و از جملۀ اینها یکی است. نهج البلاغه : حکمت ها
همراهی صبر با پیروزی
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> لاَ يَعْدَمُ اَلصَّبُورُ اَلظَّفَرَ وَ إِنْ طَالَ بِهِ اَلزَّمَانُ نظامی گنجوی : شرف نامه
بخش ۲۳ - نامه دارا به اسکندر
به نامه بزرگ ایزد داد بخش نهج البلاغه : حکمت ها
ناپایداری دنیا
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> لِكُلِّ مُقْبِلٍ إِدْبَارٌ وَ مَا أَدْبَرَ كَأَنْ لَمْ يَكُنْ خیالی بخارایی : غزلیات
شمارهٔ ۱۲
گهی که عشق به خود راه می نمود مرا نهج البلاغه : حکمت ها
عاقبت اندیشی
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> لِكُلِّ اِمْرِئٍ عَاقِبَةٌ حُلْوَةٌ أَوْ مُرَّةٌ نظامی گنجوی : شرف نامه
بخش ۱۷ - باز گشتن اسکندر از جنگ زنگ با فیروزی
بیا ساقی از می مرا مست کن نهج البلاغه : حکمت ها
موعظه ای کامل و جامع
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام لِرَجُلٍ سَأَلَهُ أَنْ يَعِظَهُ </strong> نهج البلاغه : حکمت ها
ارزش علم و نسبت مردم به آن
<strong> وَ مِنْ كَلاَمٍ لَهُ عليهالسلام لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ اَلنَّخَعِيِّ </strong> قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عليهالسلام فَأَخْرَجَنِي إِلَى اَلْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ اَلصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ نظامی گنجوی : هفت پیکر
بخش ۳۶ - کشتن بهرام وزیر ظالم را
چون زمین از گلیم گرد آلود نهج البلاغه : حکمت ها
ارزش دعا صدقه و زكات دادن
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> سُوسُوا إِيمَانَكُمْ بِالصَّدَقَةِ عطار نیشابوری : بخش بیست و نهم
الحكایة و التمثیل
گفت بوسعد آن امام ارنبی مهدی اخوان ثالث : دوزخ اما سرد
شمعدان
چون شمعم و سرنوشت ِ روشن، خطرم
شمارهٔ ۱۷۰
اگر زلف تو خم در خم نبودی نظامی گنجوی : شرف نامه
بخش ۲۸ - ویران کردن اسکندر آتشکدههای ایران زمین را
بیا ساقی از شادی نوش و ناز نهج البلاغه : حکمت ها
ضرورت پايبندى به عهد و پيمان
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> اِعْتَصِمُوا بِالذِّمَمِ فِي أَوْتَادِهَا آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۱۳۵
جا کرده میان جان من دوست مجیرالدین بیلقانی : ملمعات
شمارهٔ ۲
یا من اصابته حمی غیر نائبه نهج البلاغه : حکمت ها
رضایت به کار دیگران
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> اَلرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْمٍ كَالدَّاخِلِ فِيهِ مَعَهُمْ وَ عَلَى كُلِّ دَاخِلٍ فِي بَاطِلٍ إِثْمَانِ إِثْمُ اَلْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ اَلرِّضَى بِهِ عینالقضات همدانی : لوایح
فصل ۱۸۳
عجب چون عاشق در عالم خود بار نمییابد در عالم معشوق از کجا بار یابد یعنی عاشق بخود خود را نمیتواند بود که بخود معشوق بود و معشوق را از اشتغال بحسن و کرشمۀ خود از کجا پروای بودن عاشق باشد بدین نسبت درد عاشق ابدیست و اندوه او سرمدی. ابوعلی عثمانی : باب سوم
بخش ۱ - باب سوم در تفسیر الفاظی کی میان این طایفه رود و آنچه از آن مشکل بود
استاد امام ابوالقاسم رَحْمَةُ اللّهِ عَلَیْهِ گوید هر طائفۀ را از علمها لفظهاست میان ایشان مستعمل کی بدان مخصوص بوده اند از دیگران و اصطلاح کرده اند بر آن مرادها که ایشان را بوده است تا نزدیک بود با آنک باز و سخن گویند و بر اهل این صنعت آسان بود بدان معنی رسیدن باطلاق آن لفظ و این طایفه را الفاظیست که قصد ایشان کشف آن معنیها است کی ایشان را بود با یکدیگر و مجمل و پوشیده بود بر آنک نه از جنس ایشان بود اندر طریقت تا معنی الفاظ ایشان بر بیگانگان مبهم بود از آنک ایشانرا غیرت بود بر اسرار خویش کی آشکارا شود بر آنک نا اهل بود برای آنک حقایق ایشان مجموع نیست بتکلّف یا آورده بنوعی از تصرّف بلکه معنیها است که خدای سبحانه و تعالی دل قوم را خزینۀ آن کردست و خالص بکردست بحقیقت آنرا اسرار قومی، و ما شرح کنیم این الفاظ تا آسان گردد آنرا که خواهد بدان رسیدن از معنیهاء ایشان کی برین راه رفتند و متابع سنتهاء ایشان بودند و از جملۀ اینها یکی است. نهج البلاغه : حکمت ها
همراهی صبر با پیروزی
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> لاَ يَعْدَمُ اَلصَّبُورُ اَلظَّفَرَ وَ إِنْ طَالَ بِهِ اَلزَّمَانُ نظامی گنجوی : شرف نامه
بخش ۲۳ - نامه دارا به اسکندر
به نامه بزرگ ایزد داد بخش نهج البلاغه : حکمت ها
ناپایداری دنیا
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> لِكُلِّ مُقْبِلٍ إِدْبَارٌ وَ مَا أَدْبَرَ كَأَنْ لَمْ يَكُنْ خیالی بخارایی : غزلیات
شمارهٔ ۱۲
گهی که عشق به خود راه می نمود مرا نهج البلاغه : حکمت ها
عاقبت اندیشی
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> لِكُلِّ اِمْرِئٍ عَاقِبَةٌ حُلْوَةٌ أَوْ مُرَّةٌ نظامی گنجوی : شرف نامه
بخش ۱۷ - باز گشتن اسکندر از جنگ زنگ با فیروزی
بیا ساقی از می مرا مست کن نهج البلاغه : حکمت ها
موعظه ای کامل و جامع
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام لِرَجُلٍ سَأَلَهُ أَنْ يَعِظَهُ </strong> نهج البلاغه : حکمت ها
ارزش علم و نسبت مردم به آن
<strong> وَ مِنْ كَلاَمٍ لَهُ عليهالسلام لِكُمَيْلِ بْنِ زِيَادٍ اَلنَّخَعِيِّ </strong> قَالَ كُمَيْلُ بْنُ زِيَادٍ أَخَذَ بِيَدِي أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عليهالسلام فَأَخْرَجَنِي إِلَى اَلْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ اَلصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ نظامی گنجوی : هفت پیکر
بخش ۳۶ - کشتن بهرام وزیر ظالم را
چون زمین از گلیم گرد آلود نهج البلاغه : حکمت ها
ارزش دعا صدقه و زكات دادن
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> سُوسُوا إِيمَانَكُمْ بِالصَّدَقَةِ عطار نیشابوری : بخش بیست و نهم
الحكایة و التمثیل
گفت بوسعد آن امام ارنبی مهدی اخوان ثالث : دوزخ اما سرد
شمعدان
چون شمعم و سرنوشت ِ روشن، خطرم