بابافغانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۳۳
افغان که دل به هیچ مقامم نمی کشد مشتاق اصفهانی : ماده تاریخ
شمارهٔ ۳۴ - تاریخ فوت حاج میرمعصوم
آه کاخر رفت حاجی میرمعصوم از جهان انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۷
آن چیست که مقصود جهانی آنست سنایی غزنوی : الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر
التمثیل فی شکر هدایةالاسلام
بود عمّر نشسته روزی فرد واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۱۹۸
فکر سامان جهان، کار من رنجور نیست جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۷۹۱
دل از کف رفت بدگو را ز کلفت در وفور زنگ مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۷۲
حسن او بار دگر می بینی قصاب کاشانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۳۰
از دل اول، باده مهر کارها را میبرد غزالی : رکن اول - در عبادات
بخش ۵۸ - آداب طواف
بدان که طواف همچون نماز است در وی طهارت تن و جامه و ستر عورت شرط است ولیکن سخن در وی مباح است و اول باید که سنت اضطباع به جای آرد و اضطباع آن بود که میان ازار در زیر دست راست کند و هردو کرانه وی بر کتف چپ افکند، پس خانه را بر جانب چپ کند و از ابتدای حجرالاسود طواف ابتدا کند چنان که میان خانه و میان وی سه گام باشد تا پای بر شادروان ننهد که آن حد خانه است و چون طواف ابتدا کند بگوید، «اللهم ایمانا بکو تصدیقا بکتابک و وفاء بعهدک و اتباعا لسنه نبیک محمد صلی الله علیه و سلم» و چون به در خانه رسد بگوید، «اللهم هذاالبیت بیتک و هذاالحرم حرمک، و هذاالامن امنک و هذا مقام خلیک العایذبک من النار» و چون به رکن عراقی رسد گوید، «اللهم انی اعوذ بک من الشرک و الشک و الکفر والنفاق و الشقاق و سوء الاخلاق و سوء المنظر فی الاهل و المال و الوالد» و چون به زیر ناودان رسد گوید، «اللهم اظلنی تحت ظل عرشک یوم الاظل عرشک اللهم اسقنی بکاس محمد صلی الله علیه و اله و سلم شربه لا اظما بعدها ابدا» و چون به رکن شامی رسد گوید، «اللهم اجعله حجا مبرورا وسعیا مشکورا و ذنبا مغفورا و تجاره لن تبور، یا عزیز یا غفور، رب اففروارحم و تجاوز عما تعلم انک انت الاعز الاکررم» و چون به رکن یمانی رسد گوید، «اللهم انی اعوذبک من الکفر و اغوذبک من الفقر و من عذاب القبر و من فتنه المحیا و الممات و اعوذ بک من الخزی فی الدنیا و الاخره اللهم ربنا اتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا برحمتک عذاب القبر و عذاب النار» هفت بار همچنین بگردد و هر باری این دعاها می گوید و هر باری را شوطی گویند، در سه شوط به شتاب می رود جلدوار و به نشاط، و اگر به نزدیک خانه زحمت بود دورتر شود تا به شتاب تواند رفت و در چهار شوط بازپسین آهسته رود و هرباری حجر را بوسه دهد و دست به رکن یمانی فراز آورد و اگر نتواند از زحمت به دست اشارت کند، چون هفت شوط تمام شود میان خانه و سنگ بایستد و شکم و سینه جانب راست از روی بر دیوار خانه نهد و دو دست زیر سر خویش به دیوار باز نهاده یا در استار کعبه زند و این جای را ملتزم گویند و دعا اینجا مستجاب بود بگوید، «اللهم یارب البیت العتیق اعتق رقبتی من النار و اعذنی من کل سوء وقنعنی بما رزقنی و بارک لی فیما اتیتنی» و آنگاه صلوات دهد و استغفار کند و حاجتی که در دل دارد بخواهد آنگاه در پس مقام بایستد و دو رکعت نماز کند که آن را رکعتی الطواف گویند و تمامی طواف بدان بود، در رکعت اول الحمد و قل یا ایها الکافرون و در دوم الحمد و قل هو الله احد و پس از تماز دعا کند و تا هفت شوط بنگردد یک طواف تمام نشود و هر هفت باری این دو رکعت نماز کند، آنگاه تا به نزدیک حجر شود و بوسه دهد و ختم کند بدین و به سعی مشغول شود. سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۱۳۸ - صراف
پس از عمری شد آن سیمآور صراف یار من میرزا حبیب خراسانی : غزلیات
شمارهٔ ۵
سالها بر کف گرفتم سبحه ی صد دانه را مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۳۴
خوش است حسن تو تا دل ز یار بستاند سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۱۷۲ - اشتکباز
شوخ اشتکباز من کارش بود دستکزنی سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۱۸۹ - کلوته فروش
مه کلوته فروشم که هست زیب چمن غزالی : رکن دوم - رکن معاملات
بخش ۳۳ - عقد ششم (عقد شرکت است)
چون مال مشترک بود، شرکت آن بود که یکدیگر را در تصرف دستوری دهند، آنگاه سود به دو نیم بود. اگر مال هردو برابر است و اگر متفاوت است همچنان بود و با شرط روا نبود که بگردانند، مگر آن که یکی کار خواهد کرد، آنگاه روا بود که وی را به سبب کار زیادتی شرط کنند و این چون قراض بود با شرکت به هم. صفای اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶
سر ملک ز جلالت بر استانه ماست مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱
دلم عشق تو را چون جان نهان داشت مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۲
دل سپر بفکند چون درد تو را درمان نداشت مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۳
گیتی سر نوبهار دارد میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۲۵
وه که در کوی تو از بیاعتباریهای خویش
شمارهٔ ۲۳۳
افغان که دل به هیچ مقامم نمی کشد مشتاق اصفهانی : ماده تاریخ
شمارهٔ ۳۴ - تاریخ فوت حاج میرمعصوم
آه کاخر رفت حاجی میرمعصوم از جهان انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۷
آن چیست که مقصود جهانی آنست سنایی غزنوی : الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر
التمثیل فی شکر هدایةالاسلام
بود عمّر نشسته روزی فرد واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۱۹۸
فکر سامان جهان، کار من رنجور نیست جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۷۹۱
دل از کف رفت بدگو را ز کلفت در وفور زنگ مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۷۲
حسن او بار دگر می بینی قصاب کاشانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۳۰
از دل اول، باده مهر کارها را میبرد غزالی : رکن اول - در عبادات
بخش ۵۸ - آداب طواف
بدان که طواف همچون نماز است در وی طهارت تن و جامه و ستر عورت شرط است ولیکن سخن در وی مباح است و اول باید که سنت اضطباع به جای آرد و اضطباع آن بود که میان ازار در زیر دست راست کند و هردو کرانه وی بر کتف چپ افکند، پس خانه را بر جانب چپ کند و از ابتدای حجرالاسود طواف ابتدا کند چنان که میان خانه و میان وی سه گام باشد تا پای بر شادروان ننهد که آن حد خانه است و چون طواف ابتدا کند بگوید، «اللهم ایمانا بکو تصدیقا بکتابک و وفاء بعهدک و اتباعا لسنه نبیک محمد صلی الله علیه و سلم» و چون به در خانه رسد بگوید، «اللهم هذاالبیت بیتک و هذاالحرم حرمک، و هذاالامن امنک و هذا مقام خلیک العایذبک من النار» و چون به رکن عراقی رسد گوید، «اللهم انی اعوذ بک من الشرک و الشک و الکفر والنفاق و الشقاق و سوء الاخلاق و سوء المنظر فی الاهل و المال و الوالد» و چون به زیر ناودان رسد گوید، «اللهم اظلنی تحت ظل عرشک یوم الاظل عرشک اللهم اسقنی بکاس محمد صلی الله علیه و اله و سلم شربه لا اظما بعدها ابدا» و چون به رکن شامی رسد گوید، «اللهم اجعله حجا مبرورا وسعیا مشکورا و ذنبا مغفورا و تجاره لن تبور، یا عزیز یا غفور، رب اففروارحم و تجاوز عما تعلم انک انت الاعز الاکررم» و چون به رکن یمانی رسد گوید، «اللهم انی اعوذبک من الکفر و اغوذبک من الفقر و من عذاب القبر و من فتنه المحیا و الممات و اعوذ بک من الخزی فی الدنیا و الاخره اللهم ربنا اتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا برحمتک عذاب القبر و عذاب النار» هفت بار همچنین بگردد و هر باری این دعاها می گوید و هر باری را شوطی گویند، در سه شوط به شتاب می رود جلدوار و به نشاط، و اگر به نزدیک خانه زحمت بود دورتر شود تا به شتاب تواند رفت و در چهار شوط بازپسین آهسته رود و هرباری حجر را بوسه دهد و دست به رکن یمانی فراز آورد و اگر نتواند از زحمت به دست اشارت کند، چون هفت شوط تمام شود میان خانه و سنگ بایستد و شکم و سینه جانب راست از روی بر دیوار خانه نهد و دو دست زیر سر خویش به دیوار باز نهاده یا در استار کعبه زند و این جای را ملتزم گویند و دعا اینجا مستجاب بود بگوید، «اللهم یارب البیت العتیق اعتق رقبتی من النار و اعذنی من کل سوء وقنعنی بما رزقنی و بارک لی فیما اتیتنی» و آنگاه صلوات دهد و استغفار کند و حاجتی که در دل دارد بخواهد آنگاه در پس مقام بایستد و دو رکعت نماز کند که آن را رکعتی الطواف گویند و تمامی طواف بدان بود، در رکعت اول الحمد و قل یا ایها الکافرون و در دوم الحمد و قل هو الله احد و پس از تماز دعا کند و تا هفت شوط بنگردد یک طواف تمام نشود و هر هفت باری این دو رکعت نماز کند، آنگاه تا به نزدیک حجر شود و بوسه دهد و ختم کند بدین و به سعی مشغول شود. سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۱۳۸ - صراف
پس از عمری شد آن سیمآور صراف یار من میرزا حبیب خراسانی : غزلیات
شمارهٔ ۵
سالها بر کف گرفتم سبحه ی صد دانه را مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۳۴
خوش است حسن تو تا دل ز یار بستاند سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۱۷۲ - اشتکباز
شوخ اشتکباز من کارش بود دستکزنی سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۱۸۹ - کلوته فروش
مه کلوته فروشم که هست زیب چمن غزالی : رکن دوم - رکن معاملات
بخش ۳۳ - عقد ششم (عقد شرکت است)
چون مال مشترک بود، شرکت آن بود که یکدیگر را در تصرف دستوری دهند، آنگاه سود به دو نیم بود. اگر مال هردو برابر است و اگر متفاوت است همچنان بود و با شرط روا نبود که بگردانند، مگر آن که یکی کار خواهد کرد، آنگاه روا بود که وی را به سبب کار زیادتی شرط کنند و این چون قراض بود با شرکت به هم. صفای اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶
سر ملک ز جلالت بر استانه ماست مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱
دلم عشق تو را چون جان نهان داشت مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۲
دل سپر بفکند چون درد تو را درمان نداشت مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۳
گیتی سر نوبهار دارد میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۲۵
وه که در کوی تو از بیاعتباریهای خویش