صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۴۸
دوام نیست چو ایام گل جوانی را سعدی : باب اول در سیرت پادشاهان
حکایت شمارهٔ ۱۴
یکی از پادشاهان پیشین در رعایت مملکت سستی کردی و لشکر به سختی داشتی لاجرم دشمنی صعب روی نهاد همه پشت بدادند مفاتیح الجنان : فضیلت و اعمال مسجد کوفه
زیارت جناب مسلم بن عقیل
چون از اعمال مسجد کوفه فراغت یافتی، به جانب قبر مسلم بن عقیل برو و کنار قبر بایست و بگو: سهراب سپهری : آوار آفتاب
شکست ترانه
میان این سنگ و آفتاب ، پژمردگی افسانه شد. اهلی شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۹۷۵
تو شوخ نوجوانی من پیر ناتوانم رشیدالدین میبدی : ۳۳- سورة الاحزاب- مدنیه
۳ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ سباق و سیاق این آیت، مدح صحابه رسول است و ذکر سیر و بیان شرف ایشان که اعلام اسلاماند و امان ایمان، ارکان دولت و آثار ملّت و اختران سپهر دعوت، بر بساط توحید صف پیشین ایشانند، در دفتر تفرید سطر نخستین ایشانند، ناقلان شرع و ناقدان دین ایشانند، مشاهدان وحى و تنزیل ایشانند، خواب و آرام بر خود حرام کردند تا در میدان دین خرام کردند، روز و شب همى تاختند تا سراپرده کفر برانداختند، تخم عبادت کاشتند تا بر سعادت برداشتند، علم شعار ایشان و زهد دثار ایشان و رحمت نثار ایشان، نصرت رایت ایشان وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ آیت ایشان، سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى بدایت ایشان و سقاهم ربهم غایت ایشان. مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ در شأن ایشان. حقّ جلّ جلاله در قرآن بسه جایگه ایشان را رجال خواند: رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا پاکى دوست دارند و بپاکى کوشند از آنکه دین اسلام را بنا بر پاکى است. جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۰
افتاده مرا با سر زلفت هوسی مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۶۶۹
آتشی نو در وجود اندر زدیم عطار نیشابوری : باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق
شمارهٔ ۱۴
تا کی رانی از در خود دربدرم عطار نیشابوری : باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد
شمارهٔ ۵۵
تا هیچ چو شمعت سر و کار خویش است صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۶۱
ز هم نمی گسلد عیش جاودانه ما مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۷۴۷
خضری به میان سینه داری رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب
پاره ۴۲
به چشم دلت دید باید جهان عطار نیشابوری : وصلت نامه
حکمت حق سبحانه وتعالی عز اسمه در بیرون آوردن آدم را از بهشت برای رموز حقیقی
ای برادر حکمت حق گوش دار صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۹۴
ز زلف او دل عشاق را محابا نیست صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۱۴۹
نه هر پیمانه ای از حال خود ما را بگرداند صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۴۹۷
قد ترا سرواعتدال ندارد مولوی : فیه ما فیه
فصل چهارم - گفت که این چه لطفست که مولانا تشریف فرمود
گفت که این چه لطفست که مولانا تشریف فرمود توقعّ نداشتم و در دلم نگذشت چه لایق اینم مرا میبایست شب و روز دست گرفته در زمره وصف چاکران و ملازمان بودمی هنوز لایق آن نیستم این چه لطف بود فرمود صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۵۱
چه حاجت است به می لعل سیر رنگ ترا؟ عطار نیشابوری : باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد
شمارهٔ ۵۵
گل بین که به صد غنج و به صدناز رسید
غزل شمارهٔ ۶۴۸
دوام نیست چو ایام گل جوانی را سعدی : باب اول در سیرت پادشاهان
حکایت شمارهٔ ۱۴
یکی از پادشاهان پیشین در رعایت مملکت سستی کردی و لشکر به سختی داشتی لاجرم دشمنی صعب روی نهاد همه پشت بدادند مفاتیح الجنان : فضیلت و اعمال مسجد کوفه
زیارت جناب مسلم بن عقیل
چون از اعمال مسجد کوفه فراغت یافتی، به جانب قبر مسلم بن عقیل برو و کنار قبر بایست و بگو: سهراب سپهری : آوار آفتاب
شکست ترانه
میان این سنگ و آفتاب ، پژمردگی افسانه شد. اهلی شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۹۷۵
تو شوخ نوجوانی من پیر ناتوانم رشیدالدین میبدی : ۳۳- سورة الاحزاب- مدنیه
۳ - النوبة الثالثة
قوله تعالى: مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ سباق و سیاق این آیت، مدح صحابه رسول است و ذکر سیر و بیان شرف ایشان که اعلام اسلاماند و امان ایمان، ارکان دولت و آثار ملّت و اختران سپهر دعوت، بر بساط توحید صف پیشین ایشانند، در دفتر تفرید سطر نخستین ایشانند، ناقلان شرع و ناقدان دین ایشانند، مشاهدان وحى و تنزیل ایشانند، خواب و آرام بر خود حرام کردند تا در میدان دین خرام کردند، روز و شب همى تاختند تا سراپرده کفر برانداختند، تخم عبادت کاشتند تا بر سعادت برداشتند، علم شعار ایشان و زهد دثار ایشان و رحمت نثار ایشان، نصرت رایت ایشان وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ آیت ایشان، سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى بدایت ایشان و سقاهم ربهم غایت ایشان. مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ در شأن ایشان. حقّ جلّ جلاله در قرآن بسه جایگه ایشان را رجال خواند: رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا پاکى دوست دارند و بپاکى کوشند از آنکه دین اسلام را بنا بر پاکى است. جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۰
افتاده مرا با سر زلفت هوسی مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۶۶۹
آتشی نو در وجود اندر زدیم عطار نیشابوری : باب سی و دوم: در شكایت كردن از معشوق
شمارهٔ ۱۴
تا کی رانی از در خود دربدرم عطار نیشابوری : باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد
شمارهٔ ۵۵
تا هیچ چو شمعت سر و کار خویش است صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۶۱
ز هم نمی گسلد عیش جاودانه ما مولوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۷۴۷
خضری به میان سینه داری رودکی : ابیات به جا مانده از مثنوی بحر متقارب
پاره ۴۲
به چشم دلت دید باید جهان عطار نیشابوری : وصلت نامه
حکمت حق سبحانه وتعالی عز اسمه در بیرون آوردن آدم را از بهشت برای رموز حقیقی
ای برادر حکمت حق گوش دار صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۹۴
ز زلف او دل عشاق را محابا نیست صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۱۴۹
نه هر پیمانه ای از حال خود ما را بگرداند صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۴۹۷
قد ترا سرواعتدال ندارد مولوی : فیه ما فیه
فصل چهارم - گفت که این چه لطفست که مولانا تشریف فرمود
گفت که این چه لطفست که مولانا تشریف فرمود توقعّ نداشتم و در دلم نگذشت چه لایق اینم مرا میبایست شب و روز دست گرفته در زمره وصف چاکران و ملازمان بودمی هنوز لایق آن نیستم این چه لطف بود فرمود صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۵۱
چه حاجت است به می لعل سیر رنگ ترا؟ عطار نیشابوری : باب چهل و پنجم: در معانیی كه تعلق به گل دارد
شمارهٔ ۵۵
گل بین که به صد غنج و به صدناز رسید