جامی : دفتر اول
بخش ۱۶۲ - در بیان آنکه چون کسی را با حضرت رسالت صلی الله علیه و سلم نسبت دینی درست نباشد دعوی نسبت طینی سودی ندارد
پادشاهانه مجلسی می ساخت فایز دشتی : دوبیتیها
دوبیتی شمارهٔ ۳۵
ز آب و آتش و از خاک و از باد فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۲۲
گر لذت داغ جگر اینست فصیحی صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۲۵۳
اینجاکه منم، قیمت دل هر دو جهان است مجیرالدین بیلقانی : رباعیات
شمارهٔ ۵۱
دل گر سوی لهو و ناز کم می یازد ملکالشعرای بهار : غزلیات
شمارهٔ ۶
سیل خونآلود اشکم بیخبرگیرد تو را خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۲۱۲
جدلی فلسفی است خاقانی نظامی گنجوی : لیلی و مجنون
بخش ۲۹ - آگاهی مجنون از شوهر کردن لیلی
فرزانه سخن سرای بغداد امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۵۳۳
جانا، گذری به بوستان کن ملکالشعرای بهار : غزلیات
شمارهٔ ۵
خامشی جُستم که حاسد مرده پندارد مرا صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۱۰۳۴
غافل به ماندگان نظر از رفتگان کند هلالی جغتایی : شاه و درویش
بخش ۱۲ - حال گدا به وقت شب در جدایی شاهزاده
چون شب تیره در میان آمد ملکالشعرای بهار : غزلیات
شمارهٔ ۳
گهی با دزد افتد کار و گاهی با عسس ما را ملکالشعرای بهار : غزلیات
شمارهٔ ۲
همی نالم به دردا، همی گریم به زارا ملکالشعرای بهار : غزلیات
شمارهٔ ۱
بر دل من گشت عشق نیکوان فرمانروا ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۲۷۶ - راز طبیعت
دوش در تیرس عزلت جانفرسایی مولوی : دفتر چهارم
بخش ۴۷ - مانستن بدرایی این وزیر دون در افساد مروت شاه به وزیر فرعون یعنی هامان در افساد قابلیت فرعون
چند آن فرعون میشد نرم و رام ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۲۷۵ - به مناسبت پیوند مصر و ایران
ای لطف خوشت صیقل آئینهٔ شاهی ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۲۷۴ - نفرین به انگلستان
انگلیسا در جهان بیچاره و رسوا شوی آرایه های ادبی : بیان
کنایه
کنایه در لغت به معنای پوشیده سخن گفتن است و در اصطلاح سخنی است که دارای دو معنی دور و نزدیک است. که معنی نزدیک آن مورد نظر نیست اما گوینده جمله را چنان ترکیب می کند و به کار می برد که ذهن شنونده از معنی نزدیک به معنی دور منتقل می شود. نکته: در کنایه الفاظ همه حقیقی اند اما مقصود گوینده معنای حقیقی و ظاهری آن نیست. نکته: کنایه معمولا در یک جمله یا یک ترکیب به کار می رود. مثال 1: هنوز از دهن بوی شیر آیدش. توضیح: کنایه از این که هنوز بچه است و بارز ترین نشانه ی بچگی همان شیر خوردن است. مثال 2: که رهام را جام باده است جفت. توضیح: کنایه از این که رهام عیاش و خوشگذران است و مرد جنگ نیست. مثال 3: بباید زدن سنگ را بر سبوی. توضیح: سنگ را بر سبو زدن کنایه از آزمایش و امتحان کردن است. عباراتی نظیر: دست و پا کردن، روی کسی را به زمین انداختن، شکم را صابون زدن، بند از بند گشودن، زبان در کشیدن، عنان گران کردن، دهان دوختن، پای در دامن آوردن، سر زخاک بر آوردن، دست ندادن، دست به سیاه و سفید نزدن، دست روی دست گذاشتن و ... همه کنایه هستند.
بخش ۱۶۲ - در بیان آنکه چون کسی را با حضرت رسالت صلی الله علیه و سلم نسبت دینی درست نباشد دعوی نسبت طینی سودی ندارد
پادشاهانه مجلسی می ساخت فایز دشتی : دوبیتیها
دوبیتی شمارهٔ ۳۵
ز آب و آتش و از خاک و از باد فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۲۲
گر لذت داغ جگر اینست فصیحی صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۲۵۳
اینجاکه منم، قیمت دل هر دو جهان است مجیرالدین بیلقانی : رباعیات
شمارهٔ ۵۱
دل گر سوی لهو و ناز کم می یازد ملکالشعرای بهار : غزلیات
شمارهٔ ۶
سیل خونآلود اشکم بیخبرگیرد تو را خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۲۱۲
جدلی فلسفی است خاقانی نظامی گنجوی : لیلی و مجنون
بخش ۲۹ - آگاهی مجنون از شوهر کردن لیلی
فرزانه سخن سرای بغداد امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۵۳۳
جانا، گذری به بوستان کن ملکالشعرای بهار : غزلیات
شمارهٔ ۵
خامشی جُستم که حاسد مرده پندارد مرا صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۱۰۳۴
غافل به ماندگان نظر از رفتگان کند هلالی جغتایی : شاه و درویش
بخش ۱۲ - حال گدا به وقت شب در جدایی شاهزاده
چون شب تیره در میان آمد ملکالشعرای بهار : غزلیات
شمارهٔ ۳
گهی با دزد افتد کار و گاهی با عسس ما را ملکالشعرای بهار : غزلیات
شمارهٔ ۲
همی نالم به دردا، همی گریم به زارا ملکالشعرای بهار : غزلیات
شمارهٔ ۱
بر دل من گشت عشق نیکوان فرمانروا ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۲۷۶ - راز طبیعت
دوش در تیرس عزلت جانفرسایی مولوی : دفتر چهارم
بخش ۴۷ - مانستن بدرایی این وزیر دون در افساد مروت شاه به وزیر فرعون یعنی هامان در افساد قابلیت فرعون
چند آن فرعون میشد نرم و رام ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۲۷۵ - به مناسبت پیوند مصر و ایران
ای لطف خوشت صیقل آئینهٔ شاهی ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۲۷۴ - نفرین به انگلستان
انگلیسا در جهان بیچاره و رسوا شوی آرایه های ادبی : بیان
کنایه
کنایه در لغت به معنای پوشیده سخن گفتن است و در اصطلاح سخنی است که دارای دو معنی دور و نزدیک است. که معنی نزدیک آن مورد نظر نیست اما گوینده جمله را چنان ترکیب می کند و به کار می برد که ذهن شنونده از معنی نزدیک به معنی دور منتقل می شود. نکته: در کنایه الفاظ همه حقیقی اند اما مقصود گوینده معنای حقیقی و ظاهری آن نیست. نکته: کنایه معمولا در یک جمله یا یک ترکیب به کار می رود. مثال 1: هنوز از دهن بوی شیر آیدش. توضیح: کنایه از این که هنوز بچه است و بارز ترین نشانه ی بچگی همان شیر خوردن است. مثال 2: که رهام را جام باده است جفت. توضیح: کنایه از این که رهام عیاش و خوشگذران است و مرد جنگ نیست. مثال 3: بباید زدن سنگ را بر سبوی. توضیح: سنگ را بر سبو زدن کنایه از آزمایش و امتحان کردن است. عباراتی نظیر: دست و پا کردن، روی کسی را به زمین انداختن، شکم را صابون زدن، بند از بند گشودن، زبان در کشیدن، عنان گران کردن، دهان دوختن، پای در دامن آوردن، سر زخاک بر آوردن، دست ندادن، دست به سیاه و سفید نزدن، دست روی دست گذاشتن و ... همه کنایه هستند.