غزالی : رکن اول - در عبادات
بخش ۱۷ - قسم سیم
و آن دو نوع است: نوع اول شوخهاست، چون شوخ که در میان موی سر و محاسن باشد و این به شانه و آب و گل و گرمابه ازالت توان کرد و هرگز در سفر و حضر شانه از رسول (ص) جدا نبودی و پاک داشتن خود را از آن شوخها سنت است و دیگر آن که در گوشه چشم گرد آید، در وقت وضو به انگشت پاک باید کردن و دیگر آن که در گوش است، چون از گرمابه برآیی آن را تعهد باید کردن و دیگر آنچه در بینی باشد و بر دندان باشد از زردی و این به مسواک و مضمضه و استنشاق بشود ودیگر آنچه بر بند انگشتان گرد آید و بر پشت پای و پاشنه و آنچه در سر ناخن بود و آنچه بر همه تن باشد، ازالت این همه سنت است. جامی : یوسف و زلیخا
بخش ۶۵ - آمدن زلیخا به سر راه یوسف علیه السلام و از نی خانه ای ساختن تا از آواز گذشتن سپاه وی خرسندی یابد
زلیخا را ز تنهایی چو جان کاست ملا هادی سبزواری : غزلیات
غزل شماره ۱۱۹
هان وامگیر رخش طلب یکزمان ز تک مولانا خالد نقشبندی : مفردات (معما به نامهای خاص)
شماره ۹
خالد اندر بهشت خالد باد میرداماد : غزلیات
شمارهٔ ۱۳
اشکم ز سوز سینه چو عمان آتش است سعدی : مفردات
بیت ۳۴
گر هیمه عود گردد و گر سنگ در شود ملا هادی سبزواری : غزلیات
غزل شماره ۱۰۶
دوش بگوشم رساند نکتهٔ غیبی سروش ملا هادی سبزواری : رباعیات
رباعی فی حقیقة المحمدیه
ای صبح ازل طلعت روح افزایت رهی معیری : غزلها - جلد اول
خندهٔ مستانه
با عزیزان درنیامیزد دل دیوانهام نظامی عروضی : مقالت چهارم: در علم طب و هدایت طبیب
بخش ۱۲ - حکایت یازده - جاثلیق و فضل بن یحیی برمکی
فضل بن یحیی برمکی را بر سینه قدری برص پدید آمد عظیم رنجور شد و گرمابه رفتن بشب انداخت تا کسی بر آن مطلع نشود پس ندیمان را جمع کرد و گفت امروز در عراق و خراسان و شام و پارس کدام طبیب را حاذقتر میدانند و بدین معنی که مشهورتر است گفتند جاثلیق پلوس بشیراز کس فرستاد و حکیم جاثلیق را از پارس ببغداد آورد و با او بسر بنشست و بر سبیل امتحان گفت مرا در پای فتوری میباشد تدبیر معالجت همی باید کرد [حکیم جاثلیق گفت] از کل لبنیات و ترشیها پرهیز باید کردن و غذا نخودآب باید خوردن بگوشت ماکیان یک ساله و حلوا زردهٔ مرغ را بانگبین باید کردن و از آن خوردن چون ترتیب این غذا تمام نظام پذیرد من تدبیر ادویه بکنم فضل گفت چنین کنم پس فضل بر عادت آن شب از همه چیزها بخورد و زیربای معقد ساخته بودند همه بکار داشت و از کوامخ و رواصیر هیچ احتراز نکرد دیگر روز جاثلیق بیامد و قاروره بخواست و بنگریست رویش برافروخت و گفت من این معالجت نتوانم کرد ترا از ترشیها و لبنیات نهی کرده ام تو زیربای خوری و از کامه و انبجات پرهیز نکنی معالجت موافق نیفتد پس فضل بن یحیی بر حدس و حذاقت آن بزرگ آفرین کرد و علت خویش با او در میان نهاد و گفت ترا بدین مهم خواندم و این امتحانی بود که کردم جاثلیق دست بمعالجت برد و آنچه درین باب بود بکرد روزگاری برآمد هیچ فائده نداشت و حکیم جاثلیق بر خویش همی پیچید که این چندان کار نبود و چندین بکشید تا روزی با فضل بن یحیی نشسته بود گفت ای خداوند بزرگوار آنچه معالجت بود کردم هیچ اثر نکرد مگر پدر از تو ناخشنود است پدر را خشنود کن تا من این علت از تو ببرم فضل آن شب برخاست و بنزدیک یحیی رفت و در پای او افتاد و رضای او بطلبید و آن پدر پیر ازو خشنود گشت [و جاثلیق اورا بهمان انواع معالجت همی کرد روی به بهبودی گذارد و چندی برنیامد که شفاء کامل یافت] پس فضل از جاثلیق پرسید که تو چه دانستی که سبب علت ناخشنودی پدر است جاثلیق گفت من هر معالجتی که بود بکردم سود نداشت گفتم این مرد بزرگ لگد از جائی خورده است بنگریستم هیچ کس نیافتم که شب از تو ناخشنود و برنج خفتی بلکه از رشیدالدین میبدی : ۲- سورة البقره
۲۰ - النوبة الاولى
قوله تعالى وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ گفت ابراهیم رَبِّ خداوند من اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً این جاى را شهرى کن بى بیم، وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ و روزى ده کسان آن را از میوهها، مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ سلطان باهو : غزلیات
غزل ۱۳
خدایا کن تو بر من مهربانی مولانا خالد نقشبندی : مفردات (معما به نامهای خاص)
شماره ۱۴
غوث عالم ، خواجه گردون فراز سربلند عطار نیشابوری : هیلاج نامه
در حقایق و توحید کل فرماید
بجز هو نیست چیزی در حقیقت رشیدالدین میبدی : ۲- سورة البقره
۲۴ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ الآیة... وحشی بافقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۶
تا بود چنین بود و چنین است جهان بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳۹
گر بهاین وحشتدهدگرد جنونسامان ما امام خمینی : قطعات و اشعار پراکنده
تک بیت
حاصل عمر صرف شد در طلب وصال تو نهج البلاغه : حکمت ها
ترس از نافرمانی خدا در فراوانی نعمت
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> يَا اِبْنَ آدَمَ إِذَا رَأَيْتَ رَبَّكَ سُبْحَانَهُ يُتَابِعُ عَلَيْكَ نِعَمَهُ وَ أَنْتَ تَعْصِيهِ فَاحْذَرْهُ نهج البلاغه : حکمت ها
ارزش علم و عالم
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> إِذَا أَرْذَلَ اَللَّهُ عَبْداً حَظَرَ عَلَيْهِ اَلْعِلْمَ
بخش ۱۷ - قسم سیم
و آن دو نوع است: نوع اول شوخهاست، چون شوخ که در میان موی سر و محاسن باشد و این به شانه و آب و گل و گرمابه ازالت توان کرد و هرگز در سفر و حضر شانه از رسول (ص) جدا نبودی و پاک داشتن خود را از آن شوخها سنت است و دیگر آن که در گوشه چشم گرد آید، در وقت وضو به انگشت پاک باید کردن و دیگر آن که در گوش است، چون از گرمابه برآیی آن را تعهد باید کردن و دیگر آنچه در بینی باشد و بر دندان باشد از زردی و این به مسواک و مضمضه و استنشاق بشود ودیگر آنچه بر بند انگشتان گرد آید و بر پشت پای و پاشنه و آنچه در سر ناخن بود و آنچه بر همه تن باشد، ازالت این همه سنت است. جامی : یوسف و زلیخا
بخش ۶۵ - آمدن زلیخا به سر راه یوسف علیه السلام و از نی خانه ای ساختن تا از آواز گذشتن سپاه وی خرسندی یابد
زلیخا را ز تنهایی چو جان کاست ملا هادی سبزواری : غزلیات
غزل شماره ۱۱۹
هان وامگیر رخش طلب یکزمان ز تک مولانا خالد نقشبندی : مفردات (معما به نامهای خاص)
شماره ۹
خالد اندر بهشت خالد باد میرداماد : غزلیات
شمارهٔ ۱۳
اشکم ز سوز سینه چو عمان آتش است سعدی : مفردات
بیت ۳۴
گر هیمه عود گردد و گر سنگ در شود ملا هادی سبزواری : غزلیات
غزل شماره ۱۰۶
دوش بگوشم رساند نکتهٔ غیبی سروش ملا هادی سبزواری : رباعیات
رباعی فی حقیقة المحمدیه
ای صبح ازل طلعت روح افزایت رهی معیری : غزلها - جلد اول
خندهٔ مستانه
با عزیزان درنیامیزد دل دیوانهام نظامی عروضی : مقالت چهارم: در علم طب و هدایت طبیب
بخش ۱۲ - حکایت یازده - جاثلیق و فضل بن یحیی برمکی
فضل بن یحیی برمکی را بر سینه قدری برص پدید آمد عظیم رنجور شد و گرمابه رفتن بشب انداخت تا کسی بر آن مطلع نشود پس ندیمان را جمع کرد و گفت امروز در عراق و خراسان و شام و پارس کدام طبیب را حاذقتر میدانند و بدین معنی که مشهورتر است گفتند جاثلیق پلوس بشیراز کس فرستاد و حکیم جاثلیق را از پارس ببغداد آورد و با او بسر بنشست و بر سبیل امتحان گفت مرا در پای فتوری میباشد تدبیر معالجت همی باید کرد [حکیم جاثلیق گفت] از کل لبنیات و ترشیها پرهیز باید کردن و غذا نخودآب باید خوردن بگوشت ماکیان یک ساله و حلوا زردهٔ مرغ را بانگبین باید کردن و از آن خوردن چون ترتیب این غذا تمام نظام پذیرد من تدبیر ادویه بکنم فضل گفت چنین کنم پس فضل بر عادت آن شب از همه چیزها بخورد و زیربای معقد ساخته بودند همه بکار داشت و از کوامخ و رواصیر هیچ احتراز نکرد دیگر روز جاثلیق بیامد و قاروره بخواست و بنگریست رویش برافروخت و گفت من این معالجت نتوانم کرد ترا از ترشیها و لبنیات نهی کرده ام تو زیربای خوری و از کامه و انبجات پرهیز نکنی معالجت موافق نیفتد پس فضل بن یحیی بر حدس و حذاقت آن بزرگ آفرین کرد و علت خویش با او در میان نهاد و گفت ترا بدین مهم خواندم و این امتحانی بود که کردم جاثلیق دست بمعالجت برد و آنچه درین باب بود بکرد روزگاری برآمد هیچ فائده نداشت و حکیم جاثلیق بر خویش همی پیچید که این چندان کار نبود و چندین بکشید تا روزی با فضل بن یحیی نشسته بود گفت ای خداوند بزرگوار آنچه معالجت بود کردم هیچ اثر نکرد مگر پدر از تو ناخشنود است پدر را خشنود کن تا من این علت از تو ببرم فضل آن شب برخاست و بنزدیک یحیی رفت و در پای او افتاد و رضای او بطلبید و آن پدر پیر ازو خشنود گشت [و جاثلیق اورا بهمان انواع معالجت همی کرد روی به بهبودی گذارد و چندی برنیامد که شفاء کامل یافت] پس فضل از جاثلیق پرسید که تو چه دانستی که سبب علت ناخشنودی پدر است جاثلیق گفت من هر معالجتی که بود بکردم سود نداشت گفتم این مرد بزرگ لگد از جائی خورده است بنگریستم هیچ کس نیافتم که شب از تو ناخشنود و برنج خفتی بلکه از رشیدالدین میبدی : ۲- سورة البقره
۲۰ - النوبة الاولى
قوله تعالى وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ گفت ابراهیم رَبِّ خداوند من اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً این جاى را شهرى کن بى بیم، وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ و روزى ده کسان آن را از میوهها، مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ سلطان باهو : غزلیات
غزل ۱۳
خدایا کن تو بر من مهربانی مولانا خالد نقشبندی : مفردات (معما به نامهای خاص)
شماره ۱۴
غوث عالم ، خواجه گردون فراز سربلند عطار نیشابوری : هیلاج نامه
در حقایق و توحید کل فرماید
بجز هو نیست چیزی در حقیقت رشیدالدین میبدی : ۲- سورة البقره
۲۴ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ الآیة... وحشی بافقی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۶
تا بود چنین بود و چنین است جهان بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۳۹
گر بهاین وحشتدهدگرد جنونسامان ما امام خمینی : قطعات و اشعار پراکنده
تک بیت
حاصل عمر صرف شد در طلب وصال تو نهج البلاغه : حکمت ها
ترس از نافرمانی خدا در فراوانی نعمت
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> يَا اِبْنَ آدَمَ إِذَا رَأَيْتَ رَبَّكَ سُبْحَانَهُ يُتَابِعُ عَلَيْكَ نِعَمَهُ وَ أَنْتَ تَعْصِيهِ فَاحْذَرْهُ نهج البلاغه : حکمت ها
ارزش علم و عالم
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> إِذَا أَرْذَلَ اَللَّهُ عَبْداً حَظَرَ عَلَيْهِ اَلْعِلْمَ