سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۳۴۹
شد میسر شب وصلت شب عید آخر کار سنایی غزنوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۹۶
ای آنکه به دو لب سبب آب حیاتی نسیمی : غزلیات
شمارهٔ ۲۰۸
ای جمالت گشته پیدا در نهان خویشتن صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۸۸۱
ز شرم گنه، سرو موزون ز خاکم ملکالشعرای بهار : رباعیات
شمارهٔ ۵
از دامن کوه لاله ناگه برجست سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۳۵۲
یاد خود سعی کن و از دل آگاه ببر امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۶۸
سوار چابک من پیش چشم من مگذر ملکالشعرای بهار : رباعیات
شمارهٔ ۳۵
با خرقه و تسبیح مرا دید چو یار ملکالشعرای بهار : رباعیات
شمارهٔ ۴۲
ای میر اجل گر دهدم مهل اجل نهج البلاغه : خطبه ها
خوشرفتاری حاکم با مردم
<strong> و من خطبة له عليهالسلام </strong> <strong> يبين فيها حسن معاملته لرعيته </strong> نهج البلاغه : خطبه ها
بیان برتری خودش در شورای خلافت
<strong> و من خطبة له عليهالسلام لما عزموا على بيعة عثمان </strong> سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۱۵۴
می از انگور شد میخانه از کیست؟ عطار نیشابوری : تذکرة الأولیاء
ذکر شیخ ابوبکر شبلی رحمةالله علیه
آن غرق بحر دولت آن برق ابر عزت آن گردن شکن مدعیان آن سرافراز منقیان آن پرتو از عالم حسی و عقلی شیخ وقت ابوبکر شبلی رحمةالله علیه ازکبار و اجله مشایخ بود و ازمعتبران و محتشمان طریقت و سید قوم و امام اهل تصوف و وحید عصر و بحال و علم ب ی همتا و نکت و اشارات و رموز و عبارات و ریاضات و کرامات او بیش از آنست که در حد حصر و احصاء آید جمله مشایخ عصر را دیده بود ودر علوم طریقت یگانه و احادیث بسی نوشته بود و شنوده و فقیه به مذهب مالک و مالکی مذهب و حجتی بود بر خلق خداء که آنچه او کرد بهمه نوعی بصفت درنیاید و آنچه او کشید در عبارت نگنجد از اول تا آخر مردانه بود و هرگز فتوری و ضعفی به حال او راه نیافت و شدت لهب شوق او بهیچ آرام نگرفت چهل قوصره از احادیث برخوانده بود و گفت: سی سال فقه و حدیث خواندم تا آفتابم از سینه برآمد پس بدرگاه آن استادان شدم که هاتوافقه الله بیایید و از علم الله چیزی بازگویید کس چیزی ندانست گفت: که نشان چیزی از چیزی بود از غیب هیچ نشان نبود عجب حدیثی بدانستم که شما در شب مدلهم ایدوما در صبح ظاهر شکر بکردیم و ولایت بدزد سپردیم تا کرد با ما آنچه کرد. ادیب الممالک : رباعیات طنز
شمارهٔ ۳۴
ای دوست ز نوک خامه مشک آوردی ملکالشعرای بهار : رباعیات
شمارهٔ ۲۷
ای خواجه وثوق گاه غرق تو رسد ملکالشعرای بهار : رباعیات
شمارهٔ ۵۹
ای خواجه به خط بد دلی سیر مکن واعظ قزوینی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۴۰
مساز رو ترش از پندهای دلشکن ما ملکالشعرای بهار : رباعیات
شمارهٔ ۱۹
این قلب که محزونتر از او پیدا نیست ملکالشعرای بهار : رباعیات
شمارهٔ ۷۱
آن کس که رموز غیب داند، نه تویی ایرانشان : کوشنامه
بخش ۱۳۰ - نامه کردن کوش به سوی ضحّاک و دادن خبر مرگ بهک
فرستاد نامه به ضحاک شاه
شمارهٔ ۳۴۹
شد میسر شب وصلت شب عید آخر کار سنایی غزنوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۹۶
ای آنکه به دو لب سبب آب حیاتی نسیمی : غزلیات
شمارهٔ ۲۰۸
ای جمالت گشته پیدا در نهان خویشتن صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۸۸۱
ز شرم گنه، سرو موزون ز خاکم ملکالشعرای بهار : رباعیات
شمارهٔ ۵
از دامن کوه لاله ناگه برجست سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۳۵۲
یاد خود سعی کن و از دل آگاه ببر امیرخسرو دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۱۰۶۸
سوار چابک من پیش چشم من مگذر ملکالشعرای بهار : رباعیات
شمارهٔ ۳۵
با خرقه و تسبیح مرا دید چو یار ملکالشعرای بهار : رباعیات
شمارهٔ ۴۲
ای میر اجل گر دهدم مهل اجل نهج البلاغه : خطبه ها
خوشرفتاری حاکم با مردم
<strong> و من خطبة له عليهالسلام </strong> <strong> يبين فيها حسن معاملته لرعيته </strong> نهج البلاغه : خطبه ها
بیان برتری خودش در شورای خلافت
<strong> و من خطبة له عليهالسلام لما عزموا على بيعة عثمان </strong> سعیدا : غزلیات
شمارهٔ ۱۵۴
می از انگور شد میخانه از کیست؟ عطار نیشابوری : تذکرة الأولیاء
ذکر شیخ ابوبکر شبلی رحمةالله علیه
آن غرق بحر دولت آن برق ابر عزت آن گردن شکن مدعیان آن سرافراز منقیان آن پرتو از عالم حسی و عقلی شیخ وقت ابوبکر شبلی رحمةالله علیه ازکبار و اجله مشایخ بود و ازمعتبران و محتشمان طریقت و سید قوم و امام اهل تصوف و وحید عصر و بحال و علم ب ی همتا و نکت و اشارات و رموز و عبارات و ریاضات و کرامات او بیش از آنست که در حد حصر و احصاء آید جمله مشایخ عصر را دیده بود ودر علوم طریقت یگانه و احادیث بسی نوشته بود و شنوده و فقیه به مذهب مالک و مالکی مذهب و حجتی بود بر خلق خداء که آنچه او کرد بهمه نوعی بصفت درنیاید و آنچه او کشید در عبارت نگنجد از اول تا آخر مردانه بود و هرگز فتوری و ضعفی به حال او راه نیافت و شدت لهب شوق او بهیچ آرام نگرفت چهل قوصره از احادیث برخوانده بود و گفت: سی سال فقه و حدیث خواندم تا آفتابم از سینه برآمد پس بدرگاه آن استادان شدم که هاتوافقه الله بیایید و از علم الله چیزی بازگویید کس چیزی ندانست گفت: که نشان چیزی از چیزی بود از غیب هیچ نشان نبود عجب حدیثی بدانستم که شما در شب مدلهم ایدوما در صبح ظاهر شکر بکردیم و ولایت بدزد سپردیم تا کرد با ما آنچه کرد. ادیب الممالک : رباعیات طنز
شمارهٔ ۳۴
ای دوست ز نوک خامه مشک آوردی ملکالشعرای بهار : رباعیات
شمارهٔ ۲۷
ای خواجه وثوق گاه غرق تو رسد ملکالشعرای بهار : رباعیات
شمارهٔ ۵۹
ای خواجه به خط بد دلی سیر مکن واعظ قزوینی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۴۰
مساز رو ترش از پندهای دلشکن ما ملکالشعرای بهار : رباعیات
شمارهٔ ۱۹
این قلب که محزونتر از او پیدا نیست ملکالشعرای بهار : رباعیات
شمارهٔ ۷۱
آن کس که رموز غیب داند، نه تویی ایرانشان : کوشنامه
بخش ۱۳۰ - نامه کردن کوش به سوی ضحّاک و دادن خبر مرگ بهک
فرستاد نامه به ضحاک شاه