هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از مولانا جلال‌الدین بلخی، به زیبایی رابطهٔ عاشق و معشوق و وحدت وجود می‌پردازد. شاعر از ظهور جمال الهی در نهان و عیان سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که عشق، بازی‌ای است با حسن الهی. همچنین، او از تجلی ذات پاک خداوند در جهان و انسان سخن می‌گوید و اینکه حقیقت نهایی تنها برای اهل دل آشکار است.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار خواهد بود. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی بالا، این شعر را برای سنین بالاتر مناسب می‌سازد.

شمارهٔ ۲۰۸

ای جمالت گشته پیدا در نهان خویشتن
وی رخت گردیده پیدا در عیان خویشتن

در جهان، خود عشق می بازی به حسن روی خود
عاشق و معشوق خویشی در جهان خویشتن

از لب خود در سؤالی و جواب از لفظ خود
با دو عالم در حدیثی از زبان خویشتن

مدتی گنج ظهورت بود در کنج نهان
عاقبت گشتی دلیلی در بیان خویشتن

بار چندی در تفرجگاه ذات پاک خود
حور حسن خویش بودی در جنان خویشتن

تاترا نشناسد اغیاری و هر نامحرمی
در لباس آب و گل کردی روان خویشتن

مدتی شد کو نسیمی از تو می جوید نشان
می ندانست آن که یابد از نشان خویشتن
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.