عبارات مورد جستجو در ۱۰۷۶۰ گوهر پیدا شد:
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۵۸
دارم دلکی غمین بیامرز و مپرس
صد واقعه در کمین بیامرز و مپرس
شرمنده شوم اگر بپرسی عملم
یا اکرم‌اکرمین بیامرز و مپرس
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۷۷
شوخی که به دیده بود دایم جایش
رفت از نظرم سرو قد رعنایش
گشت از پی او قطره زنان مردم چشم
چندان که زاشک آبله شد بر پایش
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۳۷۸
آتش به دو دست خویش بر خرمن خویش
چون خود زده‌ام چه نالم از دشمن خویش
کس دشمن من نیست منم دشمن خویش
ای وای من و دست من و دامن خویش
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۱۸
دیریست که تیر فقر را آماجم
بر طارم افلاک فلاکت تاجم
یک شمه ز مفلسی خود برگویم
چندانکه خدا غنیست من محتاجم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۱۹
رنجورم و در دل از تو دارم صد غم
بی لعل لبت حریف دردم همه دم
زین عمر ملولم من مسکین غریب
خواهد شود آرامگهم کوی عدم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۲۵
اندوه تو از دل حزین می‌دزدم
نامت ز زبان آن و این می‌دزدم
می‌نالم و قفل بر دهان می‌فگنم
می‌گردیم و خون در آستین می‌دزدم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۵۶
از جملهٔ دردهای بی درمانم
وز جملهٔ سوز داغ بی پایانم
سوزنده‌تر آنست که چون مردم چشم
در چشم منی و دیدنت نتوانم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۵۸
بی‌مهری آن بهانه‌جو می‌دانم
بی درد و ستم عادت او می‌دانم
جز جور و جفا عادت آن بدخو نی
من شیوهٔ یار خود نکو می‌دانم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۶۰
عشق تو ز خاص و عام پنهان چه کنم
دردی که ز حد گذشت درمان چه کنم
خواهم که دلم به دیگری میل کند
من خواهم و دل نخواهد ای جان چه کنم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۸۵
هر چند که دل به وصل شادان کردیم
دیدیم که خاطرت پریشان کردیم
خوش باش که ما خوی به هجران کردیم
بر خود دشوار و بر تو آسان کردیم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۸۹
شمعم که همه نهان فرو می‌گریم
می‌خندم و هر زمان فرو می‌گریم
چون هیچ کس از گریه من آگه نیست
خوش خوش بمیان جان فرو می‌گریم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۹۳
ببرید ز من نگار هم خانگیم
بدرید به تن لباس فرزانگیم
مجنون به نصیحت دلم آمده‌است
بنگر به کجا رسیده دیوانگیم
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۹۷
افتاده منم به گوشهٔ بیت حزن
غمهای جهان مونس غمخانهٔ من
یا رب تو به فضل خویش دندانم را
بخشای به روح حضرت ویس قرن
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۹۹
بگریختم از عشق تو ای سیمین تن
باشد که زغم باز رهم مسکین من
عشق آمد واز نیم رهم باز آورد
مانندهٔ خونیان رسن در گردن
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۱۳
دارم گله از درد نه چندان چندان
با گریه توان گفت، نه خندان خندان
در و گهرم جمله به تاراج برفت
آن در و گهر چه بود؟ دندان دندان
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۳۹
ای غم گذری به کوی بدنامان کن
فکر من سرگشتهٔ بی سامان کن
زان ساغر لبریز که پر می ز غمست
یک جرعه به کار بی سرانجامان کن
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۴۲
ای شمع چو ابر گریه و زاری کن
وی آه جگر سوز سپه‌داری کن
چون بهرهٔ وصل او نداری ای دل
دندان به جگر نه و جگرخواری کن
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۵۰
شد دیده به عشق رهنمون دل من
تا کرد پر از غصه درون دل من
زنهار اگر دلم بماند روزی
از دیده طلب کنید خون دل من
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۶۰
شوریده دلی و غصه گردون گردون
گریان چشمی و اشک جیحون جیحون
کاهیده تنی و شعله خرمن خرمن
هر شعله ز کوه قاف افزون افزون
ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۷۷
ابریست که خون دیده بارد غم تو
زهریست که تریاق ندارد غم تو
در هر نفسی هزار محنت زده را
بی دل کند و زدین برآرد غم تو