عبارات مورد جستجو در ۲۵۹۸۲ گوهر پیدا شد:
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰۲
ای درد چو بی‌درد ز حالم غافل
بر گردن او بستهٔ مهری از دل
بر سر دهمت خاک ز انصاف دمی
در گردن حق که دید دست باطل
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰۴
یارت نکند به مهر تمکین ای دل
او نیست حریف، مهره بر چین ای دل
از یار سخن مگوی چندین ای دل
خیز از سر او خموش بنشین ای دل
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰۵
از آتش عشق آب دهانم همه سال
در آب چو آتش به فغانم همه سال
بر خاک چو باد بی‌نشانم همه سال
بر باد چو خاک جان‌فشانم همه سال
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰۶
بنمود بهار تازه رخسار ای دل
بر باد نهاده باده پیش آر ای دل
اکنون که گشاد چهره گلزار ای دل
ما و می گلرنگ و لب یار ای دل
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱۱
از کوی تو ای نگار زاری بردیم
آشفته دلی و بیقراری بردیم
ای مایهٔ شادمانی آخر ز درت
رفتیم و غمت به یادگاری بردیم
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱۴
در زان لب لعل نوش خوردت چینم
لاله همه ز آن رخ چو وردت چینم
دربوسه لبت گزیده‌ام دردت کرد
درمان دلم تویی که دردت چینم
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱۷
چون از چشم بتان فسون ساز کنم
می‌زیبد اگر دعوی اعجاز کنم
وقت است که از نگاه گرم ساقی
چون نشئه به بال باده پرواز کنم
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱۸
از عشق تو کشتهٔ شمشیر شوم
بی‌دردم اگر ز خواهشت سیر شوم
زان آمده در عشق مرا پای به درد
تا در سر کوی تو زمین گیر شوم
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۰
اکنون که شب آمد برود جانانم
گر خورشید است عادتش می‌دانم
دل چنگ همی زند به هر دم در من
کو را بگذاری تو برآید جانم
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۲
خاقانی را ز آن رخ و زلفین به خم
دل عود بر آتش است و اشک آب بقم
هم زآن رخ و زلف کاب نوشند بهم
چون شمشادش جوان کن ای باغ ارم
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۵
آزار کنی و جور فرمائی هم
رحمت نکنی و روی ننمائی هم
بوسه چه طلب کنم چه پیش آری عذر
دانم که نبخشی و نبخشائی هم
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۶
تو گلبن و من بلبل عشق آرایم
جز با تو نفس ندهم و دل ننمایم
در فرقت تو بسته زبان می‌مانم
تا باز نبینمت زبان نگشایم
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۷
بر فرق من آتش تو فشانی و دلم
بر رهگذر غم تو نشانی و دلم
از جور تو جان رفت تو مانی و دلم
من ترک تو گفته‌ام تو دانی و دلم
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۸
مهر تو برون آستان اندازم
خاک از ستمت بر آسمان اندازم
بشکافم سینه و برون آرم دل
تا مهر تو در پیش سگان اندازم
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۰
با آنکه به هیچ جرم رای آوردم
صد ره به تو عذر جان فزای آوردم
گر عذر مرا نمی‌پذیری مپذیر
من بندگی خویش به جای آوردم
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۱
من دست به شاخ مه مثالی زده‌ام
دل دادم و بس صلای مالی زده‌ام
او خود نپذیرد دل و مالم اما
اختر بهگذشتن است، و فالی زده‌ام
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۳
چون پای غم ار ز مجلست بیرونم
از دست غمت چو می در آب و خونم
تو مجلس می نشانده دانم چونی
من غرقه خون نشسته دانی چونم
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۵
کشتند مرا کز تو پاکنده شوم
غم نیست اگر بر درت افکنده شوم
تو چشمهٔ حیوانی و من ماهی خضر
هرگه که به تو باز رسم زنده شوم
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۶
دل دل طلبید از پی ره دلجویم
بدرود کنان کرد گذر در کویم
گفتم که ز راه راه و دل دل کم کن
بنگر که من آه آه و دل دل گویم
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۸
نونو غم آن راحت جان من دارم
جوجو جانی در این جهان من دارم
نازی که جهان بسوزد آن او دارد
آهی که فلک بدرد آن من دارم