عبارات مورد جستجو در ۳۷۸۶۴ گوهر پیدا شد:
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۳
چو رو دهد بر آن شوخ مست، رفتن ما
بود چو شیشه می، خون ما به گردن ما
به سان آینه کز نم به تیرگی افتد
به آب گریه شد از کار، چشم روشن ما
به غیر خار در آخر به ما نمی ماند
اگر چو صحن چمن، گل دمد ز دامن ما
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۵
آن زلف سیه دل سبکپا
یک سر دارد، هزار سودا
بی شمع رخت، نسیم گردید
جلاد چراغ خانه ما
تیغش که به ما سری ندارد
آبی ست که بسته شد ز بالا
دل تاب غمش نداشت امروز
کردیم ذخیره بهر فردا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۷
از عکس لب لعلت، پیمانه شود پیدا
وز سایه مژگانت، میخانه شود پیدا
ابر کرم طفلان، بی فیض نمی ماند
چون سنگ به بار آید، دیوانه شود پیدا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۸
می برد گل رویت، رنگ صد گلستان را
می زند لب لعلت، راه صد بدخشان را
شانه ای نمی باید، سرمه ای نمی شاید
آن دو زلف پیچان را، آن دو چشم فتان را
در بساط خود طغرا، داشت دین و ایمانی
نرد عشق پیش آمد، باخت دین و ایمان را
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۳
به شب زلف بتان، روز تمام است اینجا
گل رخسار، شفق پرور شام است اینجا
چون حلالم نکند دل، که به فرمان ادب
خواهش وعده دیدار، حرام است اینجا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۶
بس که از جوی صفا، شاداب می بینم ترا
همچو عکس شاخ گل در آب می بینم ترا
گر شب تاریک برداری نقاب از روی خویش
از فروغ چهره در مهتاب می بینم ترا
شبنم بر برگ سوسن خفته می آید به یاد
تکیه چون بر بستر سنجاب می بینم ترا
ساده لوحی بین که دارم از تو چشم دوستی
من که دشمن پرور احباب می بینم ترا
ناز کمتر کن که من در کامجویی قانعم
بس بود، یک بار اگر درخواب می بینم ترا
گریه می آید مرا بر حال طغرا همچو شمع
هر کجا با خوی آتش تاب می بینم ترا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۷
ندید مادر ایام، روی شوکت ما
چو طفل اشک، بزرگی نبود قسمت ما
چگونه کام دل ما برآید از گردون
که خرمنش پر کاهی ست پیش همت ما
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۹
بس که زان گل در دل ما خار نومیدی شکست
سبزه نالان می دمد از خاک دردآلود ما
از بقا رنگی ندارد بر سر آتش سپند
در محبت نیست فرق از بود تا نابود ما
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۰
به تسکین دلم یکسان بود لطف و عتاب او
اگر سرد است اگر گرم، آب ساکن سازد آتش را
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۳
از بس که دید رو، ز لب می پرست ما
ساغر برون نرفت چو نرگس ز دست ما
چون گل، حریف بستن دستار نیستیم
دستار بسته ای مگر افتد به دست ما
ما را چونی به بند تن خویش بسته اند
طغرا مجوی واشدن از بند و بست ما
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۸
بس که شد مرغ نگاهم بی گل رویت ضعیف
برنمی تابد ز سستی تهمت پرواز را
ساقیا ته جرعه ای در کاسه طنبور کن
تا کند از پرده بیرون نغمه های راز را
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۸۴
بی قد شمشاد او، دست چنار آمد به درد
بس که می ساید به یکدیگر کف افسوس را
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۸۹
مشت خسم، ولی چو نشینم به آن بهار
گلدسته می کند اثر رنگ و بو مرا
صد ره گر از خمار بیفتم به پای خم
یک دستگیر نیست به غیر از سبو مرا
نی شمع پی به گریه من می برد، نه ابر
کزدیده، جای قطره چکد آرزو مرا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۹۱
گر گل نکند در طلبت آبله از پا
دارد سر هر خار درین ره گله از پا
اعضای مرا بس که به هم بی تو نفاق است
پایم گله از سر کند و سرگله از پا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۹۳
درین محیط که سرگشتگی ست حاصل ما
یکی فتاده چو گرداب، راه و منزل ما
گر عشق تو بی سوز ببیند تن ما را
چون شمع زند شام غمت گردن ما را
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۰۱
تعظیم عکس روی تو در جلوه گاه جام
چون شیشه خم کند قد مغرور شمع را
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۰۷
در هنر چون شانه زلف بتان بی طالعیم
نیست یک مو دستمزدی بهر چندین رنج ما
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۱۱
تو دریایی و طغرا قطره، کی از قطره می آید
که همچون موج بیند دست خود در گردن دریا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۱۲
عکس او در بغل نور فکنده ست مرا
نیستم موسی و در طور فکنده ست مرا
همچو موجی که به ساحل فتد از شورش بحر
جوش نزدیکی او، دور فکنده ست مرا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۱۳
تا جان فدا نمایم، بر زخمه های مطرب
سر می نهم چو غیچک، در پیش پای مطرب
دف را چو گرم سازد، آرم ز سوز گریه
بر روی دست مژگان، آتش برای مطرب
گل از مقام صوتش، می تافت گوش رغبت
بلبل اگر نمی داشت، طرز نوای مطرب
شهر پیاله نوشی، همچون حصار نغمه
بی کوچه نشاط است،گر نیست جای مطرب
چاک دلم نسازد، با سوزن رفوگر
از رشته گر نبینم، رنگ صدای مطرب
شد در کف تعلق، سیب دلم دوپاره
نصفی برای ساقی، نصفی برای مطرب