سعدی : مثنویات
شمارهٔ ۷
یکی را دیدم اندر جایگاهی سوزنی سمرقندی : رباعیات
شمارهٔ ۶
ای سیب زنخ کز توام آبی رخسار حزین لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۲۴
پسند بت نکند برهمن سپاس مرا جلال عضد : غزلیّات
شمارهٔ ۱۴۰
ای ز رخ چون مه و زلف دراز مولوی : دفتر ششم
بخش ۱۳ - حکایت آن شخص کی دزدان قوج او را بدزدیدند و بر آن قناعت نکرد به حیله جامههاش را هم دزدیدند
آن یکی قچ داشت از پس میکشید صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۲۰۸
الفت به عاشقان سگ آن کو نمی کند خاقانی : قصاید
شمارهٔ ۱۷۱ - در عزلت و قناعت و بیطمعی
زین بیش آبروی نریزم برای نان سنایی غزنوی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۶
سر به سر دعویست مردا مرد معنی دار کو رهی معیری : ابیات پراکنده
مستی و مستوری
از خون دل چو غنچهٔ گل پاک دامنان طبیب اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۸
در محفل غیر باده چون نوش کنی یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۳
مفتی چه سر اندر پی درویشانی سوزنی سمرقندی : قطعات
شمارهٔ ۲۳ - چیستان
چو هاروت مرغی نگونسار چیست رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۶۲
از دهان تو همی آید غشاک سلمان ساوجی : جمشید و خورشید
بخش ۱۷ - غزل
گفتم خیال وصلت گفتا به خواب بینی انوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳
ای کرده خجل بتان چین را سعدالدین وراوینی : باب دوم
داستان بازرگان با دوست دانا
ملک گفت: شنیدم که بازرگانی پسری داشت مقبل طالع، مقبول طلعت، عالی همّت، تمام آفرینش، بویِ رشد و نجابت از حرکاتِ او فایح و رنگِ فرّ و فرهنگ بر وجناتِ او لایح. روزی پدر در اثناء نصایح با او گفت: ای فرزند، از هرچ مردم در دنیا بدان نیاز دارند و هنگام آنک روزگار حاجتی فراز آرد، بکار آید، دوست اولیتر. هزار دینار از مال من برگیر و سفری کن و دوستی خالص بدست آر و چون قمر گرد کرهٔ زمین برآی، باشد که در منازلِ سیر بمشتری سیرتی رسی که بنظرِ مودتترا سعادتی بخشد کهآنرا ذخیرهٔ عمر خود گردانی و او را از بهرِ گشایش بندِ حوادث و مرهمِ زخم روزگار نگه داری. امام خمینی : غزلیات
طبیب عشق
غم دل با که بگویم که مرا یاری نیست جمالالدین عبدالرزاق : ترکیبات
شمارهٔ ۶ - در مدح صدر والاقدر
باز این چه عربده است که با ماهمی کنی بلند اقبال : غزلیات
شمارهٔ ۴۷۷
گمان مکن که اگر بد کند کسی به کسی فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۰
عدلیه که داد باید از داد کند
شمارهٔ ۷
یکی را دیدم اندر جایگاهی سوزنی سمرقندی : رباعیات
شمارهٔ ۶
ای سیب زنخ کز توام آبی رخسار حزین لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۲۴
پسند بت نکند برهمن سپاس مرا جلال عضد : غزلیّات
شمارهٔ ۱۴۰
ای ز رخ چون مه و زلف دراز مولوی : دفتر ششم
بخش ۱۳ - حکایت آن شخص کی دزدان قوج او را بدزدیدند و بر آن قناعت نکرد به حیله جامههاش را هم دزدیدند
آن یکی قچ داشت از پس میکشید صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۲۰۸
الفت به عاشقان سگ آن کو نمی کند خاقانی : قصاید
شمارهٔ ۱۷۱ - در عزلت و قناعت و بیطمعی
زین بیش آبروی نریزم برای نان سنایی غزنوی : قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۶
سر به سر دعویست مردا مرد معنی دار کو رهی معیری : ابیات پراکنده
مستی و مستوری
از خون دل چو غنچهٔ گل پاک دامنان طبیب اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۸
در محفل غیر باده چون نوش کنی یغمای جندقی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۳
مفتی چه سر اندر پی درویشانی سوزنی سمرقندی : قطعات
شمارهٔ ۲۳ - چیستان
چو هاروت مرغی نگونسار چیست رودکی : ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه
بخش ۶۲
از دهان تو همی آید غشاک سلمان ساوجی : جمشید و خورشید
بخش ۱۷ - غزل
گفتم خیال وصلت گفتا به خواب بینی انوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳
ای کرده خجل بتان چین را سعدالدین وراوینی : باب دوم
داستان بازرگان با دوست دانا
ملک گفت: شنیدم که بازرگانی پسری داشت مقبل طالع، مقبول طلعت، عالی همّت، تمام آفرینش، بویِ رشد و نجابت از حرکاتِ او فایح و رنگِ فرّ و فرهنگ بر وجناتِ او لایح. روزی پدر در اثناء نصایح با او گفت: ای فرزند، از هرچ مردم در دنیا بدان نیاز دارند و هنگام آنک روزگار حاجتی فراز آرد، بکار آید، دوست اولیتر. هزار دینار از مال من برگیر و سفری کن و دوستی خالص بدست آر و چون قمر گرد کرهٔ زمین برآی، باشد که در منازلِ سیر بمشتری سیرتی رسی که بنظرِ مودتترا سعادتی بخشد کهآنرا ذخیرهٔ عمر خود گردانی و او را از بهرِ گشایش بندِ حوادث و مرهمِ زخم روزگار نگه داری. امام خمینی : غزلیات
طبیب عشق
غم دل با که بگویم که مرا یاری نیست جمالالدین عبدالرزاق : ترکیبات
شمارهٔ ۶ - در مدح صدر والاقدر
باز این چه عربده است که با ماهمی کنی بلند اقبال : غزلیات
شمارهٔ ۴۷۷
گمان مکن که اگر بد کند کسی به کسی فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۰
عدلیه که داد باید از داد کند