سلطان ولد : ولدنامه
بخش ۱۵۹ - در بیان آنکه بندۀ خاص خدابر کافۀ خلایق مشفق است و میخواهد که همه را واصل کند، لیکن غیرت مانع میشود و در تقریر آنکه اگر معترضی اعتراض کند که در این کتاب هر ولیی را که ذکر میکنی میگوئی که بیمثل و بی نظیری و مانند تو کس نیامده است و نخواهد آمدن، این سخن متناقض مینماید، جواب گوئیم که متناقض وقتی بودی که اولیا در معنی متعدد بودندی. تعدد ایشان از روی اسم و جسم است نه از روی معنی چنانکه پادشاهی اگر صد گونه مرکب از استر و اسب و اشتر و غیره بر نشیند پادشاه همان باشد و از مرکب متعدد نشود پس در این صورت همه مدحها بیک ذات عاید میشود تناقض لازم نیاید و مثالهای دیگر در این معنی بنظم گفته آید
حمله ها میکنم که بنمایم کوهی : غزلیات
شمارهٔ ۱۳
به یدین او سرشت چون گل ما سلطان ولد : ولدنامه
بخش ۳۳ - در بیان آنکه نظر عارف بخداست و نظر زاهد بعمل خود زاهد گوید من چکنم عارف گوید تا حق چه کند خود را فراموش کرده است بلکه خودی او نمانده است و مستهلک حق گشته که هم العارف ربه و هم الزاهد نفسه
نقل صائب شنو از آن سرور آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۹۸۴
ماه دو هفته هفته ای از رخ نهفته ای فضولی : غزلیات
شمارهٔ ۲۵۸
نه مژگانست کز خونابه دل لاله گون کردم کوهی : غزلیات
شمارهٔ ۲۱۵
بر دوخت دلم ز ما سوالله فخرالدین عراقی : فصل سوم و چهارم
مثنوی
هر که بر خوان این هوس خام است فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۳۷۹
دل نظر چون بر رخ آن بیترحّم میکند سلطان ولد : ولدنامه
بخش ۸ - در بیان آنکه حق تعالی دو دریا آفریده است یکی از نور و یکی از ظلمت و برزخ معنوی میان آن دو دریا کشیده است که آمیختنشان بهمدیگر ممکن نیست همچون آب و روغن که در یک قندیل باشند و بهم نیامیزند مدد اهل تقوی و انبیاء و اولیاء و ملائکه از آن دریای نور است و مدد مشرکان و شیاطین و نفوس بدان از دریای ظلمت است که بهم چفسیدهاند و نمیآمیزند که مرج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لایبغیان.
بشنو این را ز نص ای دانا فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۶۷۱
دعوت عشق است اینکه بار نیابی ادیب صابر : مقطعات
شمارهٔ ۱۰۹
نیست با بار و برگ شاخ بقا فیاض لاهیجی : قصاید
شمارهٔ ۹ - در منقبت امیرالمومنین علی (ع)
شهید عشق تو آید به یاد جانش و لرزد عطار نیشابوری : بخش چهارم
الحكایة و التمثیل
بیدلی را گفت آن پیر کهن کوهی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۶
آن جام جهان جهان نماید فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۶۰۲
جدا ز طرّة تابیدة تو میتابیم غروی اصفهانی : مدایح و مراثی سید الانبیاء محمد المصطفی صلی الله علیه و آله و سلم
شمارهٔ ۴ - فی رثاء سید المرسلین صلی الله علیه و آله و سلم
ماتم جهانسوز خاتم النبیین است فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۴۰۸
دانشم حاشا که ابرِ آفتاب من شود فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۷۹
در سایة سرو قدت ای مایة ناز کوهی : غزلیات
شمارهٔ ۴۱
ذات حق از لا و الا برتر است فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۶۲۸
چو گرد چند به دنبال کاروان گشتن
بخش ۱۵۹ - در بیان آنکه بندۀ خاص خدابر کافۀ خلایق مشفق است و میخواهد که همه را واصل کند، لیکن غیرت مانع میشود و در تقریر آنکه اگر معترضی اعتراض کند که در این کتاب هر ولیی را که ذکر میکنی میگوئی که بیمثل و بی نظیری و مانند تو کس نیامده است و نخواهد آمدن، این سخن متناقض مینماید، جواب گوئیم که متناقض وقتی بودی که اولیا در معنی متعدد بودندی. تعدد ایشان از روی اسم و جسم است نه از روی معنی چنانکه پادشاهی اگر صد گونه مرکب از استر و اسب و اشتر و غیره بر نشیند پادشاه همان باشد و از مرکب متعدد نشود پس در این صورت همه مدحها بیک ذات عاید میشود تناقض لازم نیاید و مثالهای دیگر در این معنی بنظم گفته آید
حمله ها میکنم که بنمایم کوهی : غزلیات
شمارهٔ ۱۳
به یدین او سرشت چون گل ما سلطان ولد : ولدنامه
بخش ۳۳ - در بیان آنکه نظر عارف بخداست و نظر زاهد بعمل خود زاهد گوید من چکنم عارف گوید تا حق چه کند خود را فراموش کرده است بلکه خودی او نمانده است و مستهلک حق گشته که هم العارف ربه و هم الزاهد نفسه
نقل صائب شنو از آن سرور آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۹۸۴
ماه دو هفته هفته ای از رخ نهفته ای فضولی : غزلیات
شمارهٔ ۲۵۸
نه مژگانست کز خونابه دل لاله گون کردم کوهی : غزلیات
شمارهٔ ۲۱۵
بر دوخت دلم ز ما سوالله فخرالدین عراقی : فصل سوم و چهارم
مثنوی
هر که بر خوان این هوس خام است فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۳۷۹
دل نظر چون بر رخ آن بیترحّم میکند سلطان ولد : ولدنامه
بخش ۸ - در بیان آنکه حق تعالی دو دریا آفریده است یکی از نور و یکی از ظلمت و برزخ معنوی میان آن دو دریا کشیده است که آمیختنشان بهمدیگر ممکن نیست همچون آب و روغن که در یک قندیل باشند و بهم نیامیزند مدد اهل تقوی و انبیاء و اولیاء و ملائکه از آن دریای نور است و مدد مشرکان و شیاطین و نفوس بدان از دریای ظلمت است که بهم چفسیدهاند و نمیآمیزند که مرج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لایبغیان.
بشنو این را ز نص ای دانا فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۶۷۱
دعوت عشق است اینکه بار نیابی ادیب صابر : مقطعات
شمارهٔ ۱۰۹
نیست با بار و برگ شاخ بقا فیاض لاهیجی : قصاید
شمارهٔ ۹ - در منقبت امیرالمومنین علی (ع)
شهید عشق تو آید به یاد جانش و لرزد عطار نیشابوری : بخش چهارم
الحكایة و التمثیل
بیدلی را گفت آن پیر کهن کوهی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱۶
آن جام جهان جهان نماید فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۶۰۲
جدا ز طرّة تابیدة تو میتابیم غروی اصفهانی : مدایح و مراثی سید الانبیاء محمد المصطفی صلی الله علیه و آله و سلم
شمارهٔ ۴ - فی رثاء سید المرسلین صلی الله علیه و آله و سلم
ماتم جهانسوز خاتم النبیین است فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۴۰۸
دانشم حاشا که ابرِ آفتاب من شود فیاض لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۷۹
در سایة سرو قدت ای مایة ناز کوهی : غزلیات
شمارهٔ ۴۱
ذات حق از لا و الا برتر است فیاض لاهیجی : غزلیات
شمارهٔ ۶۲۸
چو گرد چند به دنبال کاروان گشتن