صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۶۴۲
بس که بیماری عشقم به رگ جان پیچید
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۶۱۶
بی لب ساغر می دیده خونپالا داشت
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۷۵۴
پای در دامان تسلیم و رضا باید کشید
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۹۴ - لطیفه
صاحبا ماجرای دشمن تو
سعدی : باب اول در سیرت پادشاهان
حکایت شمارهٔ ۳۸
گروهی حکما به حضرت کسری در به مصلحتی سخن همی‌گفتند و بزرگمهر که مهتر ایشان بود خاموش. گفتندش چرا با ما در این بحث سخن نگویی گفت وزیران بر مثال اطبا اند و طبیب دارو ندهد جز سقیم را پس چو بینم که رای شما بر صوابست مرا بر سر آن سخن گفتن حکمت نباشد.
اوحدی مراغه‌ای : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۹۴
کی مرا نزد تو همچون دگران بگذارند؟
غالب دهلوی : غزلیات
شمارهٔ ۳۲۴
ز بس که با تو به هر شیوه آشناستمی
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۹۳ - در موعظه و شکایت دهر
با یکی مردک کناس همی گفتم دی
امیر معزی : رباعیات
شمارهٔ ۱
گر سینه بخست شاه سنجر ما را
نشاط اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۴۲
زلف بر پا فکنده از سر ناز
جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۶۴۷
بی تو چشمم جهان نمی بیند
نیر تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۵۰
خون من جای می ار خورد لبش نوشش باد
اوحدی مراغه‌ای : جام جم
در حال پیشه کاران راست کردار
خنک آن پیشه کار حاجتمند
حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۲۱۹
گر از دل باز گویم بیقرار است
قائم مقام فراهانی : نامه‌های فارسی
شمارهٔ ۹۳ - خطاب به محمدرضا خان
برادر عزیز: کاغذهای شما در دارالخلافه رسید و آنچه منتهای آرزوی دل ها بود از فضل خدا و مرحمت شاهنشاه روحل العالمین فداه بعمل آمد؛ طوری که همه عالم حیرت کردند. تا امروز هیچ پادشاه باین آشکاری و شکوه و شوکت هیچ ولیعهد تعیین نکرده بود. چادر مروارید مکلل را بر سر تپه اسلام زدند و مجموعه های طلا و نقره حلویات در وسط چادر و کاسه نبات و قند روسی بر روی باهوها و خوانچه های نبات و قند، در خارج پوش از چهار طرف سه قطار چیدند و شاهی اشرفی نثار و عود و عنبر و بهار و گلاب و شربت و ساز و نواز و عیش و عشرت و سقاخانهای مملو از نقل و شبت، اعلی وادنی زن و مرد، صغیر و کبیر، عارف و عامی، غریب وبومی از دروازه دولت تاتپه سلام وهم‌چنین از دروازه شمران تا آنجا بهم پیوسته زره و زنجیر ایستاده بودند. خروار قند و شش خروار شکر چینی صرف شربت تماشاچی شد و البته صد یک خلق از میوه های تازه باغات بشربت های سقاخانه عام میل نکردند و نواب صاحبقران میرزا که مباشر سپاه نظام دارالخلافه است، حامل خلعت همایون بود یک دست تمام از ملبوس مخصوص همایون و جبه مروارید و یک زوج بازوبند خاصه شاهنشاهی را باز زنار جواهر شاه شهید مرحوم و شمشیر مرصع مشهور بجهان گشای محمدحسن خان و خنجر مکلل فتحعلی خان جد، اعلی را آورد، نعم ماقبل:
جهان ملک خاتون : غزلیات
شمارهٔ ۶۳۴
عاشقان را تا به کی در کوی تو رسوا کنند
کمال خجندی : مقطعات
شمارهٔ ۸۱
ما ز تشریف میر عبدالله
میرداماد : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۹
گر بیخبری کز تو بدین دل چه رسید
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۱۲۰
هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آنجاست
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۹۱ - در ندامت و شکایت
با آنکه چند سال بدیدم بتجربت