صغیر اصفهانی : غزلیات
شمارهٔ ۳۴
فرقی نمانده در عمل خوب و زشت ما سعدی : باب پنجم در عشق و جوانی
حکایت شمارهٔ ۲
گویند خواجهای را بندهای نادرالحسن بود و با وی به سبیل مودت و دیانت نظری داشت با یکی از دوستان. گفت دریغ این بنده با حسن و شمایلی که دارد اگر زبان درازی و بی ادبی نکردی. گفت ای برادر چو اقرار دوستی کردی، توقع خدمت مدار که چون عاشق و معشوقی در میان آمد مالک و مملوک برخاست. ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۱۴، ۱۵
بیگاه مخند. پیش و پس پاسخ به پیمانه گیر (پیمان - انداز) ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۱۲
هرچه اشنوی نیوش، یاوه مگوی. مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۳
گردنده چو روز نوبهاری با من مولوی : دفتر سوم
بخش ۱۹۴ - دیگر باره ملامت کردن اهل مسجد مهمان را از شب خفتن در آن مسجد
قوم گفتندش مکن جلدی برو مجد همگر : قطعات
شمارهٔ ۸۳
ز غبن هدهد میمون که شد متابع زاغ شمس مغربی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۲
چو تافت بر دل و بر جانم آفتاب تجلی ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۱۰
به چیز یزدان و امهرسپندان توخشا (توزنده - عمل کننده) و جانسپار باش. قاسم انوار : غزلیات
شمارهٔ ۳۵۱
دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۹
باستان (آغاز و همواره) و همه گاه امید بر یزدان دار و دوست آن گیر که ترا سودمندتر بود. عطار نیشابوری : باب چهل و یكم: در صفت بیچارگی عاشق
شمارهٔ ۳۶
دوشم غم تو وداع جان میفرمود ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۸
هرکه با تو به خشم وکین رود هرآینه از وی دور باش قاسم انوار : غزلیات
شمارهٔ ۳۹۴
ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۷
خویشتن به بندگی کس مسپار. کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۳۲۹
باز عید آمد و لبها ز طرب خندان شد ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۶
اندر خدایان و دوستان یگانه باش. عبدالقهّار عاصی : چهارپارهها
آی کابل!
تو چه مقدار زخم در زخمی اقبال لاهوری : جاویدنامه
حرکت به و وادی یرغمید که ملائکه او را وادی طواسین مینامند
رومی آن عشق و محبت را دلیل اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۵۱
اصحاب طلب چون به صفایی برسند
شمارهٔ ۳۴
فرقی نمانده در عمل خوب و زشت ما سعدی : باب پنجم در عشق و جوانی
حکایت شمارهٔ ۲
گویند خواجهای را بندهای نادرالحسن بود و با وی به سبیل مودت و دیانت نظری داشت با یکی از دوستان. گفت دریغ این بنده با حسن و شمایلی که دارد اگر زبان درازی و بی ادبی نکردی. گفت ای برادر چو اقرار دوستی کردی، توقع خدمت مدار که چون عاشق و معشوقی در میان آمد مالک و مملوک برخاست. ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۱۴، ۱۵
بیگاه مخند. پیش و پس پاسخ به پیمانه گیر (پیمان - انداز) ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۱۲
هرچه اشنوی نیوش، یاوه مگوی. مسعود سعد سلمان : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۳
گردنده چو روز نوبهاری با من مولوی : دفتر سوم
بخش ۱۹۴ - دیگر باره ملامت کردن اهل مسجد مهمان را از شب خفتن در آن مسجد
قوم گفتندش مکن جلدی برو مجد همگر : قطعات
شمارهٔ ۸۳
ز غبن هدهد میمون که شد متابع زاغ شمس مغربی : غزلیات
شمارهٔ ۱۶۲
چو تافت بر دل و بر جانم آفتاب تجلی ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۱۰
به چیز یزدان و امهرسپندان توخشا (توزنده - عمل کننده) و جانسپار باش. قاسم انوار : غزلیات
شمارهٔ ۳۵۱
دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۹
باستان (آغاز و همواره) و همه گاه امید بر یزدان دار و دوست آن گیر که ترا سودمندتر بود. عطار نیشابوری : باب چهل و یكم: در صفت بیچارگی عاشق
شمارهٔ ۳۶
دوشم غم تو وداع جان میفرمود ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۸
هرکه با تو به خشم وکین رود هرآینه از وی دور باش قاسم انوار : غزلیات
شمارهٔ ۳۹۴
ز چشم گوشه نشینان نشان سودا پرس ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۷
خویشتن به بندگی کس مسپار. کمال خجندی : غزلیات
شمارهٔ ۳۲۹
باز عید آمد و لبها ز طرب خندان شد ملکالشعرای بهار : ارمغان بهار
فقرۀ ۶
اندر خدایان و دوستان یگانه باش. عبدالقهّار عاصی : چهارپارهها
آی کابل!
تو چه مقدار زخم در زخمی اقبال لاهوری : جاویدنامه
حرکت به و وادی یرغمید که ملائکه او را وادی طواسین مینامند
رومی آن عشق و محبت را دلیل اوحدالدین کرمانی : الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
شمارهٔ ۵۱
اصحاب طلب چون به صفایی برسند