اسیر شهرستانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۳۴
دردی که رنگ چاره نداند دوای ماست غزالی : رکن سوم - رکن مهلکات
بخش ۳۴ - فصل (بر ممدوح چه چیزها لازم است؟)
چون کسی را مدح کنند باید که از عجب و از کبر حذر کند و از خطر خاتمت بیندیشد که آن هیچ کس نداند و هرکه از دوزخ نرهد سگ و خوک از وی فاضلتر. و هیچ کس این نداند که رسته است و باید که باز اندیشد که اگر مادح جمله اسرار وی بداند مدح وی نگوید. به شکر مشغول باشد که حق تعالی باطن وی بر وی بپوشید و باید که کراهیت اظهار کند چون ثنای وی گوید و به دل نیز کاره باشد. رشیدالدین میبدی : ۳- سورة آل عمران- مدنیة
۶ - النوبة الاولى
قوله، تعالى: إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ ایشان که کافر مىشوند و نمى گروند بِآیاتِ اللَّهِ بسخنان خداى وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ و پیغامبران را میکشند بناحق وَ یَقْتُلُونَ الَّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ و میکشند ایشان را که بداد و راستى فرمایند. مِنَ النَّاسِ از مردمان، فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ (۲۱) بشارت ده ایشان را بعذابى دردنماى. غزالی : رکن چهارم - رکن منجیات
بخش ۵۳ - پیدا کردن درجات زهد
بدان که زهد را سه درجه است: یکی آن که دنیا دوست بدارد و دل با وی می نگرد ولکن مجاهدت و صبر می کند و این را متزهد گویند نه زاهد، ولکن اول زهد این بود. دوم آن که دل با وی ننگرد با زهد می نگرد و زهد خویش را کاری داند. این زاهد است ولکن از نقصان خالی نیست. درجه سیم آن که در زهد نیز زاهد باشد، یعنی که زهد خویش نبیند و آن کاری نداند و مثل وی چون کسی بود که قصد خانه پادشاهی کند تا به وزارت بنشیند. سگی بر در سرای وی را منع کند. لقمه ای نان به وی اندازد و وی را از خویشتن بازکند و آنگاه به وزارت رسد، ممکن نباشد که آن لقمه زا نزدیک وی قدری باشد. عینالقضات همدانی : لوایح
فصل ۱۹۱
معنیی است که هیچ چیز را بدو راه نیست و هیچکس را از او آگاه نیست اما اگر بدو راه بود بجاسوسی عشق بود درین مرتبه عشق از منزل شاهیو پادشاهی بجاسوسی خود میرود و در عرف ثابت شود که چون پادشاهی در کمال حضانت بود و بر حول خود اعتماد کلی دارد خود بایشان بجاسوسی رود بِعِزَةِ اللّه که چون سلطان عشق بجاسوسی رود از بعد آن فتحی بزرگ برآید چنانکه حقیقت آن در حد بیان نتوان آورد اِنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبیناً بجاسوسی عشق بود اگر تقریب اِنّا فَتَحْنا بآیۀ اَلَمْ تَرَ اِلی رَبِّکَ بدانی ذوق باید ذوق. غزالی : رکن چهارم - رکن منجیات
بخش ۵۸ - فصل (چرا نیت مومن بهتر از کردار وی است؟)
بدان که رسول (ص) گفته است، «نیه المومن خیر من عمله. نیت مومن بهتر از کردار وی است» و بدین آن نخواسته است که نیت بی کردار بهتر از کردار بی نیت که این خود پوشیده نماند که کردار بی نیت عبادت بود و نیت بی کردار طاعت، بلکه معنی آن است که طاعت وی به تن است و به دل و این دو جزو است، و از این هردو آن یکی که به دل است بهتر، و سبب این آن است که مقصود از عمل این است تا صفت دل بگردد، و مقصود از نیت و عمل دل آن نیست تا صفت تن بگردد. عینالقضات همدانی : تمهیدات
تمهید اصل ثامن - اسرار قرآن و حکمت خلقت انسان
ای عزیز از این آیت چهفهم کردهای که حق- تعالی- میگوید: «لَوْ أنْزَلناهذا القُرآن علی جَبَلٍ لَرَأیْتَه خاشِعاً مُتَصَدِعاً مِن خَشْیَةِ اللّه»، و مصطفی- علیه السلام- گفت: «القرآن غِنیً لافَقْرَ بَعْدَه و لاغِنیً دُونَه»؟ ای عزیز چون قرآن نقاب عزت از روی خود برگیرد، و برقع عظمت بر دارد، همه بیماران فراق لقای خدا را- تبارک و تعالی- شفا دهد؛ و جمله از درد خود نجات یابند. از مصطفی- علیه السلام- بشنو که گفت: «القرآن هُوَ الدَّواءُ». دریغا قرآن حبلیست که طالب را میکشد تا بمطلوب رساند! قرآن را بدین عالم فرستادند در کسوت حروف، در هر حرفی هزار هزارغمزۀ جان ربا تعبیه کردند، آنگه این ندا در دادند: «وَذَکِّرْ فَإِنَّ الذِکْری تَنْفَعُ المُؤمِنینَ» گفت: تو دام رسالت و دعوت بنه، آنکس که صید ما باشد، دام ما خود داند، ودر بیگانگان مرا خود هیچ طمعی نیست «إنَّ الذَینَ کَفَروُا سواء عَلَیْهِم أَأَنْذَرْتَهُم أمْ لُمْ تُنْذِرهُم لایؤمنونَ». قدسی مشهدی : مثنویها
شمارهٔ ۱۶ - تعربف تالاب صفاپور
بود جام جهانبین گرچه پرنور نهج البلاغه : خطبه ها
سفارش به نماز پرداخت زکات و امانتداری
<strong> و من كلام له عليهالسلام كان يوصي به أصحابه </strong> غزالی : رکن چهارم - رکن منجیات
بخش ۱۱۴ - پیدا کردن معنی شوق به خدای تعالی
بدان که هرکه محبت انکار کرد شوق نیز انکار کرد. در دعای رسول (ص) است، «ااسئلک الشوق الی لقائک و لذه النظر الی وجهک الکریم» و گفت، «خدای تعالی همی گوید، «طال شوق الابرار الی لقائی و انی الی لقائهم لاشد شوقا، دراز شد آرزومندی نیک مردان به من و من به ایشان آرزومندترم از ایشان». پس باید که معنی شوق بشناسی که شوق به خدای تعالی چیست که محبت بی شوق نبود، ولکن هرکه را اصلا ندانند شوق به وی نبود و اگر دانند و حاضر بود و همی بینند هم شوق نبود. پس شوق به چیزی بود که از وجهی حاضر بود و از وجهی غایب. چون معشوق که در خیال حاضر بود و از چشم غایب. و معنی شوق تقاضا و طلب آن بود که در چشم حاضر آید تا ادراک تمام شود، پس از این بشناسی که شوق به خدای تعالی در دنیا ممکن نگردد که برسد که وی در معرفت حاضر است ولکن از مشاهده غایب است و مشاهده کمال معرفت است چنان که دیدار کمال خیال است. و این شوق جز به مرگ برنخیزد. احمد شاملو : مدایح بیصله
من همدست ِ تودهام
من همدستِ تودهام ایرانشان : کوشنامه
بخش ۳۶۷ - ساختن طلسم در افریقیه
به افریقیه اندر دو کوه است باز ترانه های کودکانه : بخش اول
بابابزرگ خوبم
دویدم و دویدم اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۲
بر چرخ قدم نهی به سعی و حرکت نهج البلاغه : حکمت ها
روش برخورد با متجاوز
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> رُدُّوا اَلْحَجَرَ مِنْ حَيْثُ جَاءَ فَإِنَّ اَلشَّرَّ لاَ يَدْفَعُهُ إِلاَّ اَلشَّرُّ ابوعلی عثمانی : باب ۴ تا ۵۲
باب چهل و نهم - در محبَّت
قالَ اللّهُ تعالیٰ یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُم عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَْأتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ. رشیدالدین میبدی : ۳- سورة آل عمران- مدنیة
۴ - النوبة الثانیة
قوله تعالى. زُیِّنَ لِلنَّاسِ این ناس کافرانند، و این تزیین بر آراستن دنیاست در چشم ایشان، و دریافت آن بحسّ باشد نه بعقل، از اینجاست که در قرآن تزیین همه در اوصاف دنیا آمده است نه در اوصاف آخرت، و آن گه همه در حق کافران گفته که مدرک ایشان از محسوسات در نگذرد، و ذلک فى قوله تعالى زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا الْحَیاةُ الدُّنْیا و جاى دیگر گفت إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ، جایى دیگر اضافت تزیین با شیطان کرد گفت: وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما کانُوا یَعْمَلُونَ نه از آن که از حقیقت تزیین و گمراهى ایشان در شیطان چیزى هست، لکن شیطان سبب گمراهى و آراستگى عمل بد بر ایشان بود، پس بر سبیل تسبّب اضافت تزیین با شیطان شد، چنان که جاى دیگر اضافت اضلال با اصنام کرد رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ فضولی : قصاید
شمارهٔ ۲۸
بسان چنگ بصد پرده می نهفتم راز رشیدالدین میبدی : ۳- سورة آل عمران- مدنیة
۱۰ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ الآیة... ملائکة این جا جبرئیل است تنها، و در قرآن ازین فراوانست و در عربیّت روا و روان. هم ازین بابست که اللَّه در قرآن خود را انا گفت، و نحن گفت، و خلقنا و جعلنا نحیى و نمیت، مجیبون، ماهدون ازین اخوات فراوان است. رشیدالدین میبدی : ۳- سورة آل عمران- مدنیة
۱۳ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِی إِبْراهِیمَ الایة... مفسّران گفتهاند: این آیت بآن فرود آمد که دانشمندان جهودان و ترسایان نجران خصومت کردند در کار ابراهیم (ع). جهودان میگفتند ابراهیم از ما بود و بر دین ما، و بما سزاوارتر، و ترسایان دعوى میگردند که از ما بود و بر دین ما. رب العالمین دعواى هر دو باطل کرد گفت: لِمَ تُحَاجُّونَ فِی إِبْراهِیمَ اى لم تدّعون؟ دعوى درین آیت حجّت خواند، از بهر آنکه هر که دعوى کند حجّت آرد. آن گه بیان کرد که این نسبت جهودان و ترسایان در حقّ وى محال است، که ابراهیم متقدّم بود و این هر دو علّت متاخّر. یعنى که این ملّت جهودان و ترسایان بعد از نزول تورات و انجیل فرا دیده آمد، و تورات و انجیل بعد از وفات ابراهیم فرود آمدند بعمرهاء دراز.
شمارهٔ ۲۳۴
دردی که رنگ چاره نداند دوای ماست غزالی : رکن سوم - رکن مهلکات
بخش ۳۴ - فصل (بر ممدوح چه چیزها لازم است؟)
چون کسی را مدح کنند باید که از عجب و از کبر حذر کند و از خطر خاتمت بیندیشد که آن هیچ کس نداند و هرکه از دوزخ نرهد سگ و خوک از وی فاضلتر. و هیچ کس این نداند که رسته است و باید که باز اندیشد که اگر مادح جمله اسرار وی بداند مدح وی نگوید. به شکر مشغول باشد که حق تعالی باطن وی بر وی بپوشید و باید که کراهیت اظهار کند چون ثنای وی گوید و به دل نیز کاره باشد. رشیدالدین میبدی : ۳- سورة آل عمران- مدنیة
۶ - النوبة الاولى
قوله، تعالى: إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ ایشان که کافر مىشوند و نمى گروند بِآیاتِ اللَّهِ بسخنان خداى وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ و پیغامبران را میکشند بناحق وَ یَقْتُلُونَ الَّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ و میکشند ایشان را که بداد و راستى فرمایند. مِنَ النَّاسِ از مردمان، فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ (۲۱) بشارت ده ایشان را بعذابى دردنماى. غزالی : رکن چهارم - رکن منجیات
بخش ۵۳ - پیدا کردن درجات زهد
بدان که زهد را سه درجه است: یکی آن که دنیا دوست بدارد و دل با وی می نگرد ولکن مجاهدت و صبر می کند و این را متزهد گویند نه زاهد، ولکن اول زهد این بود. دوم آن که دل با وی ننگرد با زهد می نگرد و زهد خویش را کاری داند. این زاهد است ولکن از نقصان خالی نیست. درجه سیم آن که در زهد نیز زاهد باشد، یعنی که زهد خویش نبیند و آن کاری نداند و مثل وی چون کسی بود که قصد خانه پادشاهی کند تا به وزارت بنشیند. سگی بر در سرای وی را منع کند. لقمه ای نان به وی اندازد و وی را از خویشتن بازکند و آنگاه به وزارت رسد، ممکن نباشد که آن لقمه زا نزدیک وی قدری باشد. عینالقضات همدانی : لوایح
فصل ۱۹۱
معنیی است که هیچ چیز را بدو راه نیست و هیچکس را از او آگاه نیست اما اگر بدو راه بود بجاسوسی عشق بود درین مرتبه عشق از منزل شاهیو پادشاهی بجاسوسی خود میرود و در عرف ثابت شود که چون پادشاهی در کمال حضانت بود و بر حول خود اعتماد کلی دارد خود بایشان بجاسوسی رود بِعِزَةِ اللّه که چون سلطان عشق بجاسوسی رود از بعد آن فتحی بزرگ برآید چنانکه حقیقت آن در حد بیان نتوان آورد اِنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبیناً بجاسوسی عشق بود اگر تقریب اِنّا فَتَحْنا بآیۀ اَلَمْ تَرَ اِلی رَبِّکَ بدانی ذوق باید ذوق. غزالی : رکن چهارم - رکن منجیات
بخش ۵۸ - فصل (چرا نیت مومن بهتر از کردار وی است؟)
بدان که رسول (ص) گفته است، «نیه المومن خیر من عمله. نیت مومن بهتر از کردار وی است» و بدین آن نخواسته است که نیت بی کردار بهتر از کردار بی نیت که این خود پوشیده نماند که کردار بی نیت عبادت بود و نیت بی کردار طاعت، بلکه معنی آن است که طاعت وی به تن است و به دل و این دو جزو است، و از این هردو آن یکی که به دل است بهتر، و سبب این آن است که مقصود از عمل این است تا صفت دل بگردد، و مقصود از نیت و عمل دل آن نیست تا صفت تن بگردد. عینالقضات همدانی : تمهیدات
تمهید اصل ثامن - اسرار قرآن و حکمت خلقت انسان
ای عزیز از این آیت چهفهم کردهای که حق- تعالی- میگوید: «لَوْ أنْزَلناهذا القُرآن علی جَبَلٍ لَرَأیْتَه خاشِعاً مُتَصَدِعاً مِن خَشْیَةِ اللّه»، و مصطفی- علیه السلام- گفت: «القرآن غِنیً لافَقْرَ بَعْدَه و لاغِنیً دُونَه»؟ ای عزیز چون قرآن نقاب عزت از روی خود برگیرد، و برقع عظمت بر دارد، همه بیماران فراق لقای خدا را- تبارک و تعالی- شفا دهد؛ و جمله از درد خود نجات یابند. از مصطفی- علیه السلام- بشنو که گفت: «القرآن هُوَ الدَّواءُ». دریغا قرآن حبلیست که طالب را میکشد تا بمطلوب رساند! قرآن را بدین عالم فرستادند در کسوت حروف، در هر حرفی هزار هزارغمزۀ جان ربا تعبیه کردند، آنگه این ندا در دادند: «وَذَکِّرْ فَإِنَّ الذِکْری تَنْفَعُ المُؤمِنینَ» گفت: تو دام رسالت و دعوت بنه، آنکس که صید ما باشد، دام ما خود داند، ودر بیگانگان مرا خود هیچ طمعی نیست «إنَّ الذَینَ کَفَروُا سواء عَلَیْهِم أَأَنْذَرْتَهُم أمْ لُمْ تُنْذِرهُم لایؤمنونَ». قدسی مشهدی : مثنویها
شمارهٔ ۱۶ - تعربف تالاب صفاپور
بود جام جهانبین گرچه پرنور نهج البلاغه : خطبه ها
سفارش به نماز پرداخت زکات و امانتداری
<strong> و من كلام له عليهالسلام كان يوصي به أصحابه </strong> غزالی : رکن چهارم - رکن منجیات
بخش ۱۱۴ - پیدا کردن معنی شوق به خدای تعالی
بدان که هرکه محبت انکار کرد شوق نیز انکار کرد. در دعای رسول (ص) است، «ااسئلک الشوق الی لقائک و لذه النظر الی وجهک الکریم» و گفت، «خدای تعالی همی گوید، «طال شوق الابرار الی لقائی و انی الی لقائهم لاشد شوقا، دراز شد آرزومندی نیک مردان به من و من به ایشان آرزومندترم از ایشان». پس باید که معنی شوق بشناسی که شوق به خدای تعالی چیست که محبت بی شوق نبود، ولکن هرکه را اصلا ندانند شوق به وی نبود و اگر دانند و حاضر بود و همی بینند هم شوق نبود. پس شوق به چیزی بود که از وجهی حاضر بود و از وجهی غایب. چون معشوق که در خیال حاضر بود و از چشم غایب. و معنی شوق تقاضا و طلب آن بود که در چشم حاضر آید تا ادراک تمام شود، پس از این بشناسی که شوق به خدای تعالی در دنیا ممکن نگردد که برسد که وی در معرفت حاضر است ولکن از مشاهده غایب است و مشاهده کمال معرفت است چنان که دیدار کمال خیال است. و این شوق جز به مرگ برنخیزد. احمد شاملو : مدایح بیصله
من همدست ِ تودهام
من همدستِ تودهام ایرانشان : کوشنامه
بخش ۳۶۷ - ساختن طلسم در افریقیه
به افریقیه اندر دو کوه است باز ترانه های کودکانه : بخش اول
بابابزرگ خوبم
دویدم و دویدم اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۲
بر چرخ قدم نهی به سعی و حرکت نهج البلاغه : حکمت ها
روش برخورد با متجاوز
<strong> وَ قَالَ عليهالسلام </strong> رُدُّوا اَلْحَجَرَ مِنْ حَيْثُ جَاءَ فَإِنَّ اَلشَّرَّ لاَ يَدْفَعُهُ إِلاَّ اَلشَّرُّ ابوعلی عثمانی : باب ۴ تا ۵۲
باب چهل و نهم - در محبَّت
قالَ اللّهُ تعالیٰ یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُم عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَْأتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ. رشیدالدین میبدی : ۳- سورة آل عمران- مدنیة
۴ - النوبة الثانیة
قوله تعالى. زُیِّنَ لِلنَّاسِ این ناس کافرانند، و این تزیین بر آراستن دنیاست در چشم ایشان، و دریافت آن بحسّ باشد نه بعقل، از اینجاست که در قرآن تزیین همه در اوصاف دنیا آمده است نه در اوصاف آخرت، و آن گه همه در حق کافران گفته که مدرک ایشان از محسوسات در نگذرد، و ذلک فى قوله تعالى زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا الْحَیاةُ الدُّنْیا و جاى دیگر گفت إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ، جایى دیگر اضافت تزیین با شیطان کرد گفت: وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما کانُوا یَعْمَلُونَ نه از آن که از حقیقت تزیین و گمراهى ایشان در شیطان چیزى هست، لکن شیطان سبب گمراهى و آراستگى عمل بد بر ایشان بود، پس بر سبیل تسبّب اضافت تزیین با شیطان شد، چنان که جاى دیگر اضافت اضلال با اصنام کرد رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ فضولی : قصاید
شمارهٔ ۲۸
بسان چنگ بصد پرده می نهفتم راز رشیدالدین میبدی : ۳- سورة آل عمران- مدنیة
۱۰ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ الآیة... ملائکة این جا جبرئیل است تنها، و در قرآن ازین فراوانست و در عربیّت روا و روان. هم ازین بابست که اللَّه در قرآن خود را انا گفت، و نحن گفت، و خلقنا و جعلنا نحیى و نمیت، مجیبون، ماهدون ازین اخوات فراوان است. رشیدالدین میبدی : ۳- سورة آل عمران- مدنیة
۱۳ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِی إِبْراهِیمَ الایة... مفسّران گفتهاند: این آیت بآن فرود آمد که دانشمندان جهودان و ترسایان نجران خصومت کردند در کار ابراهیم (ع). جهودان میگفتند ابراهیم از ما بود و بر دین ما، و بما سزاوارتر، و ترسایان دعوى میگردند که از ما بود و بر دین ما. رب العالمین دعواى هر دو باطل کرد گفت: لِمَ تُحَاجُّونَ فِی إِبْراهِیمَ اى لم تدّعون؟ دعوى درین آیت حجّت خواند، از بهر آنکه هر که دعوى کند حجّت آرد. آن گه بیان کرد که این نسبت جهودان و ترسایان در حقّ وى محال است، که ابراهیم متقدّم بود و این هر دو علّت متاخّر. یعنى که این ملّت جهودان و ترسایان بعد از نزول تورات و انجیل فرا دیده آمد، و تورات و انجیل بعد از وفات ابراهیم فرود آمدند بعمرهاء دراز.