انوری : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۷
آن چیست که مقصود جهانی آنست سنایی غزنوی : الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر
التمثیل فی شکر هدایةالاسلام
بود عمّر نشسته روزی فرد واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۱۹۸
فکر سامان جهان، کار من رنجور نیست جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۷۹۱
دل از کف رفت بدگو را ز کلفت در وفور زنگ قصاب کاشانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۳۰
از دل اول، باده مهر کارها را میبرد سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۱۳۸ - صراف
پس از عمری شد آن سیمآور صراف یار من میرزا حبیب خراسانی : غزلیات
شمارهٔ ۵
سالها بر کف گرفتم سبحه ی صد دانه را سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۱۷۲ - اشتکباز
شوخ اشتکباز من کارش بود دستکزنی سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۱۸۹ - کلوته فروش
مه کلوته فروشم که هست زیب چمن غزالی : رکن دوم - رکن معاملات
بخش ۳۳ - عقد ششم (عقد شرکت است)
چون مال مشترک بود، شرکت آن بود که یکدیگر را در تصرف دستوری دهند، آنگاه سود به دو نیم بود. اگر مال هردو برابر است و اگر متفاوت است همچنان بود و با شرط روا نبود که بگردانند، مگر آن که یکی کار خواهد کرد، آنگاه روا بود که وی را به سبب کار زیادتی شرط کنند و این چون قراض بود با شرکت به هم. مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱
دلم عشق تو را چون جان نهان داشت مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۲
دل سپر بفکند چون درد تو را درمان نداشت مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۳
گیتی سر نوبهار دارد میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۲۵
وه که در کوی تو از بیاعتباریهای خویش ابوالفرج رونی : قصاید
شمارهٔ ۷۵ - ایضاً له
زهی دست وزارت از تو با زور غزالی : رکن دوم - رکن معاملات
بخش ۳۲ - عقد پنجم (قراض است)
و وی را سه رکن است: غزالی : رکن دوم - رکن معاملات
بخش ۳۹ - باب دوم
بدان که حلال و حرام را درجات است و همه از یک گونه نیست. بعضی حلال است و بعضی حلال پاک است و بعضی پاک تر و همچنین از حرام بعضی صعب تر است و پلید تر و بعضی کمتر، چنان که بیماری که حرارت وی را زیان دارد، آنچه گرمتر باشد زیان بیشتر دارد. و گرمی بر درجات که انگبین نه چون شکر بود، حرام نیز همچنین است. فلکی شروانی : قصاید
شمارهٔ ۱۶ - قصیده
دادگرا ملک را هم فلک و هم قوام مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۶
هر دیده که در تو نیک نظر کردست مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۶۷
گر چشم شوخ تو ز جفا خفته نیستی
رباعی شمارهٔ ۵۷
آن چیست که مقصود جهانی آنست سنایی غزنوی : الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر
التمثیل فی شکر هدایةالاسلام
بود عمّر نشسته روزی فرد واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۱۹۸
فکر سامان جهان، کار من رنجور نیست جویای تبریزی : غزلیات
شمارهٔ ۷۹۱
دل از کف رفت بدگو را ز کلفت در وفور زنگ قصاب کاشانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۳۰
از دل اول، باده مهر کارها را میبرد سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۱۳۸ - صراف
پس از عمری شد آن سیمآور صراف یار من میرزا حبیب خراسانی : غزلیات
شمارهٔ ۵
سالها بر کف گرفتم سبحه ی صد دانه را سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۱۷۲ - اشتکباز
شوخ اشتکباز من کارش بود دستکزنی سیدای نسفی : شهر آشوب
شمارهٔ ۱۸۹ - کلوته فروش
مه کلوته فروشم که هست زیب چمن غزالی : رکن دوم - رکن معاملات
بخش ۳۳ - عقد ششم (عقد شرکت است)
چون مال مشترک بود، شرکت آن بود که یکدیگر را در تصرف دستوری دهند، آنگاه سود به دو نیم بود. اگر مال هردو برابر است و اگر متفاوت است همچنان بود و با شرط روا نبود که بگردانند، مگر آن که یکی کار خواهد کرد، آنگاه روا بود که وی را به سبب کار زیادتی شرط کنند و این چون قراض بود با شرکت به هم. مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۱
دلم عشق تو را چون جان نهان داشت مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۱۲
دل سپر بفکند چون درد تو را درمان نداشت مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۲۳
گیتی سر نوبهار دارد میرزا قلی میلی مشهدی : متفرقات
شمارهٔ ۲۵
وه که در کوی تو از بیاعتباریهای خویش ابوالفرج رونی : قصاید
شمارهٔ ۷۵ - ایضاً له
زهی دست وزارت از تو با زور غزالی : رکن دوم - رکن معاملات
بخش ۳۲ - عقد پنجم (قراض است)
و وی را سه رکن است: غزالی : رکن دوم - رکن معاملات
بخش ۳۹ - باب دوم
بدان که حلال و حرام را درجات است و همه از یک گونه نیست. بعضی حلال است و بعضی حلال پاک است و بعضی پاک تر و همچنین از حرام بعضی صعب تر است و پلید تر و بعضی کمتر، چنان که بیماری که حرارت وی را زیان دارد، آنچه گرمتر باشد زیان بیشتر دارد. و گرمی بر درجات که انگبین نه چون شکر بود، حرام نیز همچنین است. فلکی شروانی : قصاید
شمارهٔ ۱۶ - قصیده
دادگرا ملک را هم فلک و هم قوام مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۶
هر دیده که در تو نیک نظر کردست مجیرالدین بیلقانی : غزلیات
شمارهٔ ۶۷
گر چشم شوخ تو ز جفا خفته نیستی