واعظ قزوینی : غزلیات
شمارهٔ ۲۲۲
دل واکن هر پیر و جوانست دم صبح
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۷۹
آن روز که چشم تو ز من برگردد
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۷۸
آن روز که جانم ره کیوان گیرد
اهلی شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۱۷۹
منم که حاصل من غیر نامرادی نیست
بلند اقبال : قطعات
شمارهٔ ۳ - قطعه
نصیر الملک چون از این جهان رفت
بلند اقبال : قطعات
شمارهٔ ۲۰ - قطعه
تا بهدست دوست دادم اختیار خویش ار
اهلی شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۳۴۶
بحق شام وصال و بعهد روز نخست
اهلی شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۶۱۵
کس چون غم زلیخا یوسف ندیده داند؟
ابوعلی عثمانی : باب سوم
بخش ۷ - تواجد و وجد و وجود
و از آن جمله تَواجُد و وَجْد و وُجود است. تواجد وجد آوردن بود بتکلّف بنوعی اختیار و خداوندش را کمال وجد نبود کی اگر کمال وجدش بودی واجد بودی، گروهی گفته اند تواجد مسلّم نیست خداوندش را زیرا که بتکلّف بود و از تحقیق دور بود. گروهی گفته اند تواجد مسلّم است درویشان مجرّد را که چشم دارند یافتن این معنی ها را، و اصل ایشان اندر این، خبر رسول است صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ که گفت. اِبْکُوا فاِنْ لَمْ تَبْکوا فَتَباکَوْا. بگرئید و اگر گریستن تان نیاید بستم بگرئید. حکایتی معروف است از ابومحمد جُرَیْری که گوید نزدیک جُنَیْد بودم و ابن مسروق و درویشان دیگر حاضر بودند و قوّالی قول همی گفت، ابن مسروق برخاست و آنگروه که آنجا بودند، جُنَیْد ساکن بود گفتم یا سیّدی ترا اندر سماع هیچ چیز نیست جُنَیْد گفت و تَری الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِیَ تَمُّرُ مَرَّ السَّحابِ. پس گفت ابا محمد ترا اندر سماع هیچ نصیب نیست گفتم چون من بسماع حاضر باشم و آنجا محتشمی باشد بر خویشتن نگاه دارم وجد خویش و چون خالی باشم وجد را فرا گذارم و اندرین حکایت لفظ تواجد اطلاق کردند و جنید آنرا منکر نبود.
صغیر اصفهانی : ترکیبات
شمارهٔ ۱۳ - در مدح اعلیحضرت بقیه‌الله عجل‌الله تعالی فرجه
گل چو انوشیروان باز بر افروخت چهر
اهلی شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۲۲۱
سرومن، صد خارم از دست تو در پا رفته است
طبیب اصفهانی : مثنوی
قصه سلطان محمود غزنوی با غلامش
شنیدم من که محمود جوانبخت
ابوعلی عثمانی : باب ۵۳ تا آخر
بخش ۲۳ - فصل
از کار مرید آنست که کوتاه امل باشد که درویش در بند وقت بودن چون او را در مستقبل تدبیر بود یا بغیر از آن وقت که دروست، او را، اَمَلی بود ازو هیچ چیز نیاید.
امامی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱
دلبر که به حسن او نبودست و نه هست
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۷۷
آن روز که جان خرقهٔ قالب پوشید
صغیر اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۲۸ - قطعه
مبر رشک بر آنکه او را ملک
طبیب اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۱ - آغاز
گر برون از هر دو عالم گوشه ای پیدا کنم
طبیب اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۴
دیده ام گر تشنه دیدار باشد دور نیست
بلند اقبال : قطعات
شمارهٔ ۲ - قطعه
خدا به ظلم نه راضی و بنده ظلم کند
بلند اقبال : قطعات
شمارهٔ ۲۱ - قطعه
بگو به صاحب دیوان که صاحب ایمان شو