عرفی شیرازی : رباعیها
رباعی شمارهٔ ۱۹
از باب مغان که رسمشان جود و عطاست
صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۵۲
دستش به چیدن سر ما کار تیغ کرد
خاقانی : قطعات
شمارهٔ ۱۲۲
تو مار صورتی و همیشه شکرخوری
جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۳
در عشق تو مبتلاست باز این دل من
ابوالحسن فراهانی : قطعات
شمارهٔ ۱
ای خداوندی که پیر چرخ با چندین چراغ
جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۹
تا روی چو ماه تو نهانست ز چشم
جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۵
از دست غمت به جان رسیدست دلم
جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۲۹
مستیم چو چشم مست شهلای تو مست
فرخی یزدی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۴
گر مشکل فقر و ثروت آسان گردد
جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۴
حسن تو حسد بر مه و پروین افکند
عنصری بلخی : رباعیات
شمارهٔ ۲
از مشک نگر که لاله بنگاه گرفت
جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۴
هر روز به شیوه ای و لطفی دگری
جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۹۱
رنگ رخ تو از رخ گل رنگ ببرد
پروین اعتصامی : مثنویات، تمثیلات و مقطعات
مادر دوراندیش
با مرغکان خویش، چنین گفت ماکیان
ابوالفضل بیهقی : مجلد هفتم
بخش ۲۷ - تدبیر جنگ با علی تگین
و در این وقت ملطّفه‌ها رسید از منهیان بخارا که علی تگین البتّه نمیآرامد و ژاژ میخاید و لشکر میسازد. و از دو چیز بر دل وی رنجی بزرگ است، یکی آنکه امیر ماضی با قدرخان دیدار کرد تا بدان حشمت خانی ترکستان از خاندان ایشان بشد، و دیگر او را امید کرده بود خداوند که ملک هنوز یکرویه‌ نشده بود که چون او لشکر فرستد با پسری که یاری دهد، او را ولایتی دهد؛ چون بی از جنگ‌ و اضطراب کار یکرویه شد و بی‌منازع‌ تخت ملک بخداوند رسید، در آن است که فرصتی یابد و شرّی بپا کند، هر چند تا خداوند ببلخ است، نباید اندیشید. چون امیر بر این حال واقف گشت، خواجه بزرگ احمد حسن و بونصر مشکان را بخواند و خالی کرد و درین باب رأی خواست‌ هرگونه سخن گفتند و رفت‌ . امیر گفت: علی تگین دشمنی بزرگ است و طمع وی که افتاده است‌، محال‌ است. صواب آن باشد که وی را از ماوراء النّهر برکنده آید . اگر بغراتگین‌ پسر قدرخان که با ما وصلت دارد، بیاید، خلیفت ما باشد و خواهری که از آن ما بنام وی است فرستاده آید تا ما را داماد و خلیفه باشد و شرّ این فرصت‌جوی‌ دور شود. و اگر او نیاید، خوارزمشاه آلتونتاش را بفرماییم تا روی بماوراء النّهر کند با لشکری قوی، که کار خوارزم مستقیم‌ است، یک پسر و فوجی لشکر آنجا نشسته باشند. خواجه گفت: ماوراء النّهر ولایتی بزرگ است. سامانیان که امراء خراسان بودند، حضرت خود آنجا ساختند. اگر بدست آید، سخت بزرگ کاری باشد. اما علی تگین گربز محتال‌ است، سی سال شد تا وی آنجا میباشد. اگر آلتونتاش را اندیشیده است‌، صواب آن باشد که رسولی با نام نزدیک خوارزمشاه فرستاده آید و درین باب پیغام داد . اگر بهانه آرد و آن حدیث قائد ملنجوق در دل وی مانده است، این حدیث طی باید کرد، که بی‌حشمت وی علی تگین را برنتوان انداخت، تا آنگاه که از نوعی دیگر اندیشیده آید؛ و اگر نشاط رفتن کند، مقرّر گردد که آن ریش‌ نمانده است. امیر گفت: موجّه‌ این است، کدام کس رود؟ خواجه بونصر گفت: امیرک بیهقی را صاحب برید بلخ بفرستیم. و اگر خواهیم که خوارزمشاه برود، کدخدای لشکر عبدوس را باید فرستاد .
جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۸۱
سرو قد تو هزار دستان دارد
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۱۴
بازچیهٔ قدرت خدائیم همه
نجم‌الدین رازی : رباعیات
شمارهٔ ۵۸
شمع است رخ خوب تو پروانه منم
رضاقلی خان هدایت : روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما
بخش ۲۱ - جمال اصفهانی قُدِّسَ سِرُّه
اسمش عبدالرزاق و در فضایل و کمالات یگانهٔ آفاق. جامع علوم معقول و منقول. والد کمال الدین اسماعیل اصفهانی است. از تصوف و حکمت بهره‌‌ای وافی و حاصل وافر دریافته. ایام عمر خود را به عزلت و مجاهدت می‌گذرانیده. فاضلی است نحریر و ادیبی است بی نظیر. فرزانه‌ای است هوشیار و سخنوری است بزرگوار. در اغلب فنون اهل حرفت نهایت قدرت داشته. دیوانش قریب به بیست هزار بیت. این چند شعر از قصاید اوست:
جهان ملک خاتون : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۰
تا چند بتا گذر کنم بر در تو