احمد شاملو : هوای تازه
عشق عمومی
اشک رازیست ملکالشعرای بهار : قطعات
شمارهٔ ۷۹
بنگر بدان درخش که با قوت شمال ملکالشعرای بهار : قطعات
شمارهٔ ۳۶ - گل سرخ
دوش زندانبان بگشاد در و با من گفت ملکالشعرای بهار : قطعات
شمارهٔ ۲۷ - به شاهزادهٔ نصرهٔالدوله
ای حضرت والا تو نه جنی نه فرشته ملکالشعرای بهار : قطعات
شمارهٔ ۷۸ - زبان سرخ
درست گوی و به هنگام گوی و نیکوگوی ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۲۴۰ - شجاعت ادبی
مردن اندر شجاعت ادبی ملکالشعرای بهار : قطعات
شمارهٔ ۲۶ - از یک غزل
گرم به خنجر بیداد خون بریزد دوست ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۵۳
یا رب یا رب کریمی و غفاری ملکالشعرای بهار : قطعات
شمارهٔ ۶ - مادر ذوق و ادب
مادر باباشمل رفت از جهان مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۷
گرم آمد عاشقانه و چست شتاب ناصرخسرو : سفرنامه
بخش ۷۴ - بوسعیدیان شهر لحسا
در شهر بیش از بیست هزار مرد سپاهی باشد و گفتند سلطان آن مردی شریف بود و آن مردم را از مسلمانی بازداشته بود و گفته نماز و روزه از شما برگرفتم و دعوت کرده بود آن مردم را که مرجع شما جز با من نیست و نام او ابوسعید بوده است و چون از اهل آن شهر پرسند که چه مذهب داری گوید که ما بوسعیدی ایم. نصرالله منشی : باب ابن الملک و اصحابه
بخش ۷
و در آن شهر سنتی بود که ملوک روز اول بر پیل سپید گرد شهر برآمدندی. او همان سنت نگاه داشت؛ چون بدروازه رسید و خطوط یاران بدید بفرمود تا پیوسته آن بنبشتند که «اجتهاد و جمال و عقل آنگاه بثمرت دهد که قضای آسمانی آن را موافقت نماید، و عبرت همه جهان یک روزه جال من تمامست. » بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۰۹
کو جنون تا عقدهٔ هوش از سر ما واکند ملکالشعرای بهار : قطعات
شمارهٔ ۷۷ - از ما چه میخواهند؟
به حیرتم که اجانب ز ما چه میخواهند؟ بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۰۷
دل پا شکسته حق طلب، به رهت چگونه ادا کند بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۴۸
دل شهرهٔ تسلیم ز ضبط نفسم شد نیر تبریزی : لآلی منظومه
بخش ۲۹
از نقطۀ توحید کسی آگاه است بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۳۸
شوق دیداری که از دل بال حسرت می کشد بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۳۷
هرکه حرفی از لبت وامیکشد صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۱۴۶۴
گرد سفر ز خویش فشاندند همرهان
عشق عمومی
اشک رازیست ملکالشعرای بهار : قطعات
شمارهٔ ۷۹
بنگر بدان درخش که با قوت شمال ملکالشعرای بهار : قطعات
شمارهٔ ۳۶ - گل سرخ
دوش زندانبان بگشاد در و با من گفت ملکالشعرای بهار : قطعات
شمارهٔ ۲۷ - به شاهزادهٔ نصرهٔالدوله
ای حضرت والا تو نه جنی نه فرشته ملکالشعرای بهار : قطعات
شمارهٔ ۷۸ - زبان سرخ
درست گوی و به هنگام گوی و نیکوگوی ملکالشعرای بهار : قصاید
شمارهٔ ۲۴۰ - شجاعت ادبی
مردن اندر شجاعت ادبی ملکالشعرای بهار : قطعات
شمارهٔ ۲۶ - از یک غزل
گرم به خنجر بیداد خون بریزد دوست ابوسعید ابوالخیر : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۵۳
یا رب یا رب کریمی و غفاری ملکالشعرای بهار : قطعات
شمارهٔ ۶ - مادر ذوق و ادب
مادر باباشمل رفت از جهان مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۷
گرم آمد عاشقانه و چست شتاب ناصرخسرو : سفرنامه
بخش ۷۴ - بوسعیدیان شهر لحسا
در شهر بیش از بیست هزار مرد سپاهی باشد و گفتند سلطان آن مردی شریف بود و آن مردم را از مسلمانی بازداشته بود و گفته نماز و روزه از شما برگرفتم و دعوت کرده بود آن مردم را که مرجع شما جز با من نیست و نام او ابوسعید بوده است و چون از اهل آن شهر پرسند که چه مذهب داری گوید که ما بوسعیدی ایم. نصرالله منشی : باب ابن الملک و اصحابه
بخش ۷
و در آن شهر سنتی بود که ملوک روز اول بر پیل سپید گرد شهر برآمدندی. او همان سنت نگاه داشت؛ چون بدروازه رسید و خطوط یاران بدید بفرمود تا پیوسته آن بنبشتند که «اجتهاد و جمال و عقل آنگاه بثمرت دهد که قضای آسمانی آن را موافقت نماید، و عبرت همه جهان یک روزه جال من تمامست. » بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۰۹
کو جنون تا عقدهٔ هوش از سر ما واکند ملکالشعرای بهار : قطعات
شمارهٔ ۷۷ - از ما چه میخواهند؟
به حیرتم که اجانب ز ما چه میخواهند؟ بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۴۰۷
دل پا شکسته حق طلب، به رهت چگونه ادا کند بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۴۸
دل شهرهٔ تسلیم ز ضبط نفسم شد نیر تبریزی : لآلی منظومه
بخش ۲۹
از نقطۀ توحید کسی آگاه است بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۳۸
شوق دیداری که از دل بال حسرت می کشد بیدل دهلوی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۳۷
هرکه حرفی از لبت وامیکشد صائب تبریزی : تکبیتهای برگزیده
تکبیت شمارهٔ ۱۴۶۴
گرد سفر ز خویش فشاندند همرهان