نهج البلاغه : خطبه ها
پیمانه ها و ترازوها
<strong> و من خطبة له عليهالسلام في ذكر المكاييل و الموازين </strong> صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۲۴
واعظ نه ترا پایه گفتار بلندست نسیمی : قصاید
شمارهٔ ۵ - بحرالاسرار
مشعل خورشید کز نورش جهان را زیور است صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۲۰
در پاس نفس می گذرد عمر عزیزش عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۸۰
دوش سرمست به وقت سحری سعدی : غزلیات
غزل ۱۴
از جان برون نیامده جانانت آرزوست صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۱۸
جای خود وا می کنند اهل صفا بر روی دست صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۹۴
تو که بی پرده رخ خود ننمایی در خواب هلالی جغتایی : شاه و درویش
بخش ۷ - تعریف کلام فصیح و شعر
گوهر حقهٔ دهان سخنست نصرالله منشی : باب الزاهد والضیف
بخش ۳ - حکایت زاغی که خواست خرامیدن کبک بیاموزد
آوردهاند که زاغی کبگی را دید که میرفت. خرامیدن او در چشم او خوش آمد و از تناسب حرکات و چستی اطراف او آرزو برد، چه طباع را بابواب محاسن التفاتی تمام باشد و هراینه آن را جویان باشند. سرایندهٔ فرامرزنامه : فرامرزنامه
بخش ۹۹ - طلب کردن فرامرز،همایون را
سپهبد دو پرمایه مرد دلیر بابافغانی : غزلیات
شمارهٔ ۳۵۵
دل از عیش جهان کندیم و ذوق باده ی نابش نصرالله منشی : باب النابل و اللبوة
بخش ۱
رای گفت: شنودم مثل ملوک در آنچه میان ایشان و خدم تازه گردد از خلاف و خیانت و جفا و عقوبت، و مراجعت بتجدید اعتماد؛ که بر ملوک لازم است برای نظام ممالک و رعایت مصالح بر مقتضای این سخن رفتن که الرجوع الی الحق اولی من التمادی فی الباطل. اکنون بیان کند از جهت من داستان آن کس که برای صیانت نفس و رعایت مصالح خویش از ایذای دیگران و رسانیدن مضرت بجانوران باز باشد، و پند خردمندان را در گوش گذارد تا بامثال آن در نماند. برهمن جواب داد که: بر تعذیب حیوان اقدام روا ندارند مگر جاهلان که میان خیر و شر و نفع و ضر فرق نتوانند کرد، و بحکم حمق خویش از عواقب اعمال غافل باشند، و نظر بصیرت ایشان بخواتم کارها کم تواند رسید، که علم اصحاب ضلالت از ادراک مصالح بر اطلاق قاصر است و حجاب جهل، احراز سعادت را مانعی ظاهر. و خردمند هرچه برخود نپسندد در باب همچو خودی چگونه روا دارد؟ قال النبی صلی الله علیه: کیف تبصر القذاة فی عین اخیک و لاتبصر الجذل فی عینک؟ سعدی : باب هشتم در آداب صحبت
بخش ۴۱
بر آرند و پیش آمدن نیارند یعنی سفله چون به هنر با کسی بر نیاید بخبثش در پوستین افتد پروین اعتصامی : مثنویات، تمثیلات و مقطعات
امید و نومیدی
به نومیدی، سحرگه گفت امید سعدی : باب هشتم در آداب صحبت
بخش ۳۴
مردمان را عیب نهانی پیدا مکن که مر ایشان را رسوا کنی و خود را بی اعتماد هر که علم خواند و عمل نکند بدان ماند که گاو راند و تخم نیفشاند. سعدی : باب هشتم در آداب صحبت
بخش ۲۲
چو بینی که در سپاه دشمن تفرقه افتاده است تو جمع باش و گر جمع شوند از پریشانی اندیشه کن آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۳۹۱
چو یاد زلف توام در ضمیر میآید سعدی : باب هشتم در آداب صحبت
بخش ۱۲
چون در امضای کاری متردّد باشی آن طرف اختیار کن که بی آزارتر برآید اقبال لاهوری : ارمغان حجاز
مسلمانی که خود را امتحان کرد
مسلمانی که خود را امتحان کرد
پیمانه ها و ترازوها
<strong> و من خطبة له عليهالسلام في ذكر المكاييل و الموازين </strong> صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۲۴
واعظ نه ترا پایه گفتار بلندست نسیمی : قصاید
شمارهٔ ۵ - بحرالاسرار
مشعل خورشید کز نورش جهان را زیور است صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۲۰
در پاس نفس می گذرد عمر عزیزش عطار نیشابوری : غزلیات
غزل شمارهٔ ۷۸۰
دوش سرمست به وقت سحری سعدی : غزلیات
غزل ۱۴
از جان برون نیامده جانانت آرزوست صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۱۸
جای خود وا می کنند اهل صفا بر روی دست صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۹۴
تو که بی پرده رخ خود ننمایی در خواب هلالی جغتایی : شاه و درویش
بخش ۷ - تعریف کلام فصیح و شعر
گوهر حقهٔ دهان سخنست نصرالله منشی : باب الزاهد والضیف
بخش ۳ - حکایت زاغی که خواست خرامیدن کبک بیاموزد
آوردهاند که زاغی کبگی را دید که میرفت. خرامیدن او در چشم او خوش آمد و از تناسب حرکات و چستی اطراف او آرزو برد، چه طباع را بابواب محاسن التفاتی تمام باشد و هراینه آن را جویان باشند. سرایندهٔ فرامرزنامه : فرامرزنامه
بخش ۹۹ - طلب کردن فرامرز،همایون را
سپهبد دو پرمایه مرد دلیر بابافغانی : غزلیات
شمارهٔ ۳۵۵
دل از عیش جهان کندیم و ذوق باده ی نابش نصرالله منشی : باب النابل و اللبوة
بخش ۱
رای گفت: شنودم مثل ملوک در آنچه میان ایشان و خدم تازه گردد از خلاف و خیانت و جفا و عقوبت، و مراجعت بتجدید اعتماد؛ که بر ملوک لازم است برای نظام ممالک و رعایت مصالح بر مقتضای این سخن رفتن که الرجوع الی الحق اولی من التمادی فی الباطل. اکنون بیان کند از جهت من داستان آن کس که برای صیانت نفس و رعایت مصالح خویش از ایذای دیگران و رسانیدن مضرت بجانوران باز باشد، و پند خردمندان را در گوش گذارد تا بامثال آن در نماند. برهمن جواب داد که: بر تعذیب حیوان اقدام روا ندارند مگر جاهلان که میان خیر و شر و نفع و ضر فرق نتوانند کرد، و بحکم حمق خویش از عواقب اعمال غافل باشند، و نظر بصیرت ایشان بخواتم کارها کم تواند رسید، که علم اصحاب ضلالت از ادراک مصالح بر اطلاق قاصر است و حجاب جهل، احراز سعادت را مانعی ظاهر. و خردمند هرچه برخود نپسندد در باب همچو خودی چگونه روا دارد؟ قال النبی صلی الله علیه: کیف تبصر القذاة فی عین اخیک و لاتبصر الجذل فی عینک؟ سعدی : باب هشتم در آداب صحبت
بخش ۴۱
بر آرند و پیش آمدن نیارند یعنی سفله چون به هنر با کسی بر نیاید بخبثش در پوستین افتد پروین اعتصامی : مثنویات، تمثیلات و مقطعات
امید و نومیدی
به نومیدی، سحرگه گفت امید سعدی : باب هشتم در آداب صحبت
بخش ۳۴
مردمان را عیب نهانی پیدا مکن که مر ایشان را رسوا کنی و خود را بی اعتماد هر که علم خواند و عمل نکند بدان ماند که گاو راند و تخم نیفشاند. سعدی : باب هشتم در آداب صحبت
بخش ۲۲
چو بینی که در سپاه دشمن تفرقه افتاده است تو جمع باش و گر جمع شوند از پریشانی اندیشه کن آشفتهٔ شیرازی : غزلیات
شمارهٔ ۳۹۱
چو یاد زلف توام در ضمیر میآید سعدی : باب هشتم در آداب صحبت
بخش ۱۲
چون در امضای کاری متردّد باشی آن طرف اختیار کن که بی آزارتر برآید اقبال لاهوری : ارمغان حجاز
مسلمانی که خود را امتحان کرد
مسلمانی که خود را امتحان کرد